روایت دیگر
مشروطه؛ طبقات وجریانات
مشروطه یکی از رویدادهای مهم و تاثیرگذار در تاریخ ایران در سده گذشته است. اما در شکلگیری این واقعه چه قشرها و طیفهایی از جامعه آن روز فعال بودند؟ اگر بخواهیم یک جریانشناسی از این واقعه داشته باشیم، جایگاه هر یک از این طیفها در آن جنبش اجتماعی چیست؟ در یک دستهبندی میتوان گروههای اجتماعی فعال در انقلاب مشروطه را به ۶ طیف تقسیم کرد: توده مردم: این طیف بدنه و بستر عمومی انقلاب مشروطه را تشکیل میدادند. توده مردم به طور عمده شامل طبقات متوسط و فقیر شهری میشدند. آنها به طور عمده به وسیله روسا و ریش سفیدان و کدخدایان محلات و اصناف و کلانتران و کدخدایان روستاها و ایلات و طوایف هدایت میشدند که تا آن زمان نقش موثری در ساختار اجتماعی ایران داشتند.
علما و وعاظ و طلاب: این طبقه نقش مهمی در برانگیختن توده مردم ایفا کردند. در آن دوران، علما به عنوان سخنگوی مردم در برابر حکومت شناخته میشدند و اصطلاح «علمای ملت» در مقابل «اولیای دولت» کاربرد فراوان داشت. در میان علما، نقش مراجع ثلاث مقیم عتبات بسیار موثر بود و وعاظ بزرگی چون شیخ مهدی سلطان المتکلمین و شیخ محمد سلطان المحققین نقش مهمی در برانگیختن مردم داشتند. اگر علمای تهران در جهت مشروطه حرکت میکردند و این حرکت از حمایت مردم برخوردار میشد همه به اعتبار نقش مراجع ثلاث و به ویژه آخوند خراسانی بود. البته یکی دیگر از مراجع تقلید آن عصر، آقاسید محمدکاظم طباطبایی یزدی (صاحب عروه الوثقی)، در ماجرای مشروطه رویه بیطرفی در پیش گرفت. در مورد وی نیز باید متذکر شد که عدم مشارکت وی در انقلاب مشروطه به دلیل بدبینی نسبت به حوادث ایران و ماهیت حرکت مشروطه بود نه به دلیل غیرسیاسی بودن و پرهیز از دخالت در امور سیاسی؛ چرا که ایشان اندکی قبل از فوت آخوند خراسانی فتوای تاریخی خود را صادر کرد و مسلمانان را به جهاد علیه اشغالگران ایتالیایی در لیبی و انگلیس و روس در ایران فراخواند و این هجوم استعمار اروپایی را «جنگ صلیبی» نامید.
دیوانسالاران طرفدار غرب: بخشی از کارگزاران دولتی هستند که میتوان آنها را غرب گرا نیز نامید. هسته اصلی این بخش را رجال و دولتمردان تشکیل میدادند که در وزارت خارجه شاغل بودند یا با اروپای غربی آشنایی داشتند. این گروه اولین منادیان تجددگرایی به سبک غربی در ایران بودند. بخش مهمی از مسائلی را که ما به عنوان سیر تحول فکری در مشروطه مورد مطالعه قرار میدهیم در واقع بازتاب سیر تحول نظری در این گروه اجتماعی متنفذ و بسیار موثر است.
گروه کمپرادور: کمپرادور به معنی واسطه ودلال است. در ایران این نظام کمپرادوری در دوره قاجاریه تکوین یافت و گروه اجتماعی مقتدری از تجار بزرگ ایجاد کرد. این گروه را از کسبه و بازاریان تفکیک میکنم؛ زیرا تجار بزرگ کمپرادور هم از نظر پیوند با کانونهای استعماری غرب و هم از نظر بافت فرهنگی و اهداف سیاسی با توده کسبه و بازاریان تفاوت ماهوی داشتند. در واقع کسبه و بازاریان مهمترین بخش طبقه متوسط را تشکیل میدادند؛ ولی تجار بزرگ کمپرادور از پیوند نزدیک و همدلی با دیوانسالاران غربگرا برخوردار بودند. بزرگترین تجار ایران در آن زمان در زمره این کمپرادورها بودند مانند ارباب کیخسرو جهانیان و ارباب جمشید جمشیدیان. عملکرد کمپرادورهای ایرانی فقط به حوزه تجارت محدود نبود؛ برای مثال میدانیم که دو تجارتخانه جمشیدیان و جهانیان در زمان فعالیت برای خلع محمدعلی شاه مخفیانه مقادیر فراوانی اسلحه وارد ایران کردند.
سران ایلات و عشایر: این گروه که تقریبا تمامی توده مردم عشایر نیز از آنها پیروی میکردند، نقش مهمی در حوادث مشروطه داشت. توجه کنیم که در آن زمان ایلات و عشایر حدود ۵/۲ میلیون نفر از جمعیت ده میلیونی ایران را دربرمیگرفتند؛ یعنی حدود ۲۵ درصد کل جمعیت و تنها با مشارکت آنان بود که پیروزی مشروطهخواهان میتوانست تحقق یابد. از نظر موضعگیری سیاسی این گروه را یکدست نمیتوان دانست. در دوران مبارزه با محمدعلی شاه برخی مخالف شاه بودند و برخی هوادار او.
روشنفکران: البته روشنفکران جدید به عنوان یک گروه اجتماعی قابل اعتنا در زمان مشروطه هنوز در جامعه ایران پدید نیامده بود. منظور من حلقههای اولیه روشنفکری ایران است که هنوز وزن و اهمیت اجتماعی قابل اعتنا نداشت. فضلا و نویسندگان و کسانی را که در پیرامون مطبوعات و محافل فکری عصر مشروطه گرد آمدند، میتوان در قالب این گروه اجتماعی تقسیمبندی کرد. مفهوم روشنفکری در واژگان سیاسی ایران بسیار مبهم است.
ارسال نظر