نگاهی به کار زنان در ایران- بخش سوم
مدرنسازی در دوره رضاشاه
ایران در اوایل سال ۱۹۱۴ به عضویت سازمان بینالمللی کار (I.L.O) درآمد و این سازمان در سال ۱۹۲۰-۱۹۲۱ دولت را از نگرانیهای خود درخصوص شرایط کارگران صنعت فرش در کرمان مطلع ساخت. به تبع آن دستوراتی صادر شد مبنی بر آنکه به منظور بهبود شرایط کار با توجه به طول روز کاری و حداقل سنی استخدام دختران و پسران و همچنین تامین بهداشت و سلامت پارهای موارد باید رعایت شوند. همان طور که فلور میگوید: دو فرمان صادره در هفدهم سپتامبر ۱۹۲۳ تقریبا متضمن این نکات بودند: «پسران و دختران در کارگاههای جداگانه کار کنند و کارگاههای مختلط به طور کلی ممنوع شوند»؛ همچنین «سرکارگر مرد (که الگوی کار را به کارگرها یاد میدهد) نباید به کارگاه دختران وارد شود، بلکه در آنجا باید سرکارگر زن عهدهدار کار سرکارگر باشد.» روشن نیست دلیل اعلان جدایی کارگران چه بوده و آیا این قانون اجرا شده است یا نه. به هر حال اطلاعاتی در مورد آزار جنسی زنان بافنده فرش در این دوره نداریم.
در دهه 1930 اولین مرحله صنعتی شدن ایران و همین طور تلاشهای عینی جهت دولتی سازی و مدرنیزاسیون مشاهده شد جاده، تلفن، اتومبیل، راهآهن، کارخانههای دولتی و همین طور مدارس مدرن دانشگاه. تعدادی آموزشگاه برای دختران، کشف حجاب و موازین حقوقی جدید به وجود آمد. در این دوره زنان به شرکت در دانشگاه تشویق شدند. شغل معلمی را بر عهده گرفتند و برای رشد بخش دولتی فعالیت کردند دستگاه اداری دولتی رشد نسبتا سریعی کرد و تعداد اندکی از زنان طبقه متوسط مدرن را جذب نمود. فلور (1985-1984) صنعتی شدن، شکلگیری پرولتاریای صنعتی و فعالیت اتحادیه تجاری دهه 1930 را شرح میدهد. بیستونه کارخانه ریسندگی در مقیاس وسیع در سالهای 1931 تا 1939 و عمدتا در اصفهان، یزد و کرمان به وسیله دولت و نیز بخش خصوصی ساخته شدند. به هر حال شهر نشینی صنعتی شدن و پرولتاریزه شدن محدود بود و به همان میزان، رشد نیروی کارگر زن شهری یا مدرن را نیز محدود میکرد. علاوه بر آن قانون تحریم اتحادیههای کار در 1936 فعالیت طبقات کارگر را کاهش داد. در دهه 1930 هنوز هفتادونه درصد جمعیت مردم در مناطق روستایی زندگی میکردند.
برآورد میزان نیروی کار صنعتی در اواخر دوره رضاشاه متغیر است. فلور (۱۹۸۴) با برآورد دویست و شصت هزار نفری عبدالله اف و پانصد و بیست و پنج هزار نفری یک نظامی روسی، موافق نیست.بیشک بسیاری از این کارگران زن در صنعت فرش متمرکز بودند و به کار خود به عنوان «بزرگترین منبع استخدام ادامه میدادند.» این رقم- بدون تفکیک جنسی و بر اساس برآورد یک آمریکایی- بیست و پنج هزار نفر بود. با این حال فلور تفکیک کارگران صنعت ریسندگی را ارائه داده است. او در مورد کرمان مینویسد: «حدود هفت هزار کارگر در صنعت فرش مشغول به کار هستند که هفتاد و پنج درصد آنها را بچههای شش تا دوازده سال و زنان و بیست و پنج درصد باقی مانده را نوجوانان تقریبا پانزده تا هیجده ساله تشکیل میدهند.» در مارس ۱۹۳۷ دوازده کارخانه نخ ریسی چهار هزار و سیصد و سیزده مرد. نهصد و شصت و یک زن و دو هزار و سیصد و هفتاد و هشت کودک را استخدام کردند. به زنان و کودکان همیشه به طور قابل ملاحظهای پول کمتری نسبت به مردان کارگر پرداخت میشد.
بهاریر فقط آمار فعالیت اقتصادی جمعیت مردان را فراهم کرده است. او مینویسد در سال 1946 هفتاد و پنج درصد جمعیت فعال اقتصادی کشاورز بودند. ارقام- بر پایه گزارش بهاریر- وجود دو و نیم میلیون خانواده کشاورز را نشان میدهد. بنابراین آشکار میشود که کشاورزی و صنایع خانواده محور در اهمیت اقتصادی خود باقی ماندند و کار بدون دستمزد زنان در کشاورزی و فعالیت عشایر چوپان ادامه یافت. پویا از قول بهنام میگوید: چهل و پنج درصد درآمد از طریق بخش کشاورزی، ده درصد از طریق فروش نفت، بیست درصد از طریق دیگر صنایع و بقیه از منابع نامشخص به دست میآمد.
چه در مناطق شهری و چه در مناطق روستایی، درآمد و شرایط کار بسیار بد بود. به ویژه در تاسیسات بخش خصوصی، اوضاع ظالمانهای حاکم بود. صاحبان کارخانهها اغلب کارگران را بدنام میکردند. از پرداخت حقوق آنان مضایقه مینمودند یا آنها را به محض مشاهده نقض قانون تنبیه بدنی میکردند. علاوه بر این در کارگاههای بخش خصوصی استفاده از کار کودکان و کارگران ضعیف متداول بود. فلور از وضع یک کارخانه ابریشم در چالوس در ۱۹۳۳ گزارش میدهد که برای بافت ابریشم یزدی نیروی جدید را با اجبار استخدام میکرد. در صنعت فرش، کارگران (عمدتا زنان و کودکان) بینایی خود را از دست میدادند و به بدریختی در رشد فیزیکی مبتلا میشدند.
بهرغم صنعتی شدن کشور در عصر رضاشاه، باز هم اقتصاد سیاسی عمدتا تا سال 1950 بر پایه کشاورزی بود و زنان نقش مهمی در تولید خوراک و صنایع خانه محور داشتند. کارگاههای ریسندگی و بافندگی فرش در مناطق شهری و روستایی، زنان کارگر را جذب میکردند. در مناطق شهری گروهی از زنان در خدمات شخصی و خصوصی به کار مشغول شدند. آنان به کارهایی چون خدمتکاری خانه، نظافت، اصلاح صورت زنان (بنداندازی)، گازری و بخت بینی مشغول بودند.
روند سریع صنعتی شدن پس از دهه ۱۹۵۰
در طلیعه دومین مرحله از روند صنعتی شدن در ایران و سرشماری 1956، تعداد زنان فعال اقتصادی، پانصدوهفتادوسه هزار نفر شمارش شد.
مطابق این سرشماری نیمی از جمعیت کشور در مناطق روستایی زندگی میکردند و کار کودکان خصوصا دختران جوان، متداول بود. آمار رسمی، تمرکز بالای زنان را درصنایع خانههای روستایی نشان میدهد. زنان عمدتا در کارخانههای فرشبافی و نخریسی مشغول به کار بودند. آنان در کارخانهها کبریت، لیوان و جعبههای مقوایی میساختند و نیز در کارخانههای تولید چای، پنبه پاک کنی، گونی بافی و صنایع سوزندوزی مشغول بودند. زنان و کودکان در بخش خدمات. در پایینترین درجه، یعنی نظافت (رفت وروب و تدارک غذا) به عنوان کارگر غیرفنی ردهبندی میشدند و حقوقی که دریافت میکردند کمتر از حقوق مردان بود. جدول شماره یک ارقامی برای کارگران تولیدگر صنعتی در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ و نسبت بالای کارگران زن را نشان میدهد.
همانطور که بهاریر متذکر میشود. ریسندگی و تولید مواد غذایی حجم مهمی از فعالیتهای این کارگران را به خود اختصاص میداده است. مطابق جدول زنان کارگر در 1956 حدود سیوچهار درصد و در 1969 چهل درصد کارگران را تشکیل میدادند. بدون شک این آمار امکان حذف کار تولیدی خانه محور را در مناطق روستایی در نظر میگیرد.
آمار رسمی براساس شمارش فعالیت اقتصادی زنان روستایی تنظیم یافتهاند اما نشان میدهند در تهران استخدام بین سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۶ کاهش یافته است. این کاهش احتمالا نتیجه رشد درآمدها یا مهاجرت به شهر بوده است. به کارگیری زنان از نه درصد در اوایل دهه ۱۹۶۰ به دوازده درصد در ۱۹۷۱ رسید. هالیدی مینویسد: انتظار میرود تا ابتدای دهه ۱۹۹۰ میزان به کارگیری زنان به بیست و پنج درصد برسد. این درصد در دهه ۱۹۹۰ و در زمان جمهوری اسلامی به دست آمد.
در ابتدای 1970، سیزده درصد کل زنان بالای دوازده سال (4/1میلیون) مشغول کار بودند. این درصد، بیشتر شامل نواحی اطراف شهر میشد. هفتاد درصد بافندگان پوشاک و هفتادودو درصد بافندگان فرش که در بخش روستایی فعالیت میکردند، عمدتا زنان و دختران بودند. آنان یا کارگران خانگی بدون دستمزد بودند یا حقوق اندکی دریافت مینمودند. در شرایط تنگدستی کار میکردند و تحت عنایت واسطهای که آنها را استخدام کرده بود قرار داشتند. پویا، به نقل از فیشر مینویسد: در سال 1970 در کارخانههای ریسندگی یزد به زنان نود ریال در روز پرداخت میشدکه این رقم زیر خط فقر بود. همان طور که هالیدی میگوید: ایران در این دوره دارای «الگوی متناقض نیروی کارگر صنعتی زن خصوصا در بخش روستایی» بود؛ ضمن آنکه در مناطق شهری نیز نسبت استخدام زنان در بخش صنعت بسیار اندک بود.
ارسال نظر