فروش گندم به دشمن

مقدار وام، به میزان غلات تحویلی و میزان کمک دولت، به قیمت آنها بستگی داشت. اگر قیمت‌ها در آخر سال افزوده نشده بود، کشاورزان غلات خود را پس می‌گرفتند، اما مهلت بازپرداخت وام افزایش می‌یافت. اجرای این سیستم برای دولت آمریکا بسیار گران تمام می‌شد، زیرا مجبور بود همه گزینه‌های انبارداری را به شرکت‌های خصوصی بپردازد. بودجه وزارت کشاورزی برابر با هفت میلیارد دلار در سال بود. این مبلغ، دو برابر مجموعه هزینه‌های وزارت امور خارجه، وزارت دادگستری، وزارت بازرگانی و کشور بود. دستگاه اداری بسیار بزرگی متشکل از ۹۶هزار نفر، برنامه‌های کشاورزی را تدوین و اجرا می‌کرد. وزارت کشاورزی به مرکز وسیعی برای برنامه‌ریزی دولتی مبدل شده بود و چنین به نظر می‌آمد که تغییر وضع امکان‌ناپذیر است. مقاله‌ای که در آوریل سال ۱۹۶۳ درباره فریمن در مجله «تایم» چاپ شده است، بدبینی رایج در آن هنگام را به‌روشنی نشان می‌دهد. در این مقاله چنین آمده است: «ما امیدواریم که سرانجام روزی راه‌حل مساله کشاورزی را بیابیم. شاید در آینده ضریب افزایش جمعیت در آمریکا از ضریب افزایش تولید کشاورزی بالاتر رود و شاید بازارهای جدیدی برای صدور مازاد غلات یافت شوند، اما اگر روندهای کنونی، در آینده نیز ادامه یابند، مشاهده خواهیم کرد که ظرفیت تولید کشاورزی، لااقل تا سال ۱۹۸۰، از میزان افزایش جمعیت آمریکا بیشتر خواهد بود. در مورد امکان پیدایش بازارهای جدید برای صدور مازاد غلات آمریکا، نیز باید یادآور شد که ظرفیت این بازارها رو به کاهش است. اینک نیمی از صادرات غلات آمریکا به وسیله اروپا جذب می‌شود، ولی کشورهای اروپایی، با اجرای مقررات بازار مشترک در کار آنند که در برابر کالاهای خارجی، سد گمرکی ایجاد کنند.»

با توجه به آنچه گفتیم، احساس سرشکستگی آمریکاییان را در برابر فروش هنگفت غلات کانادا به شوروی، می‌توان به آسانی دریافت. روشن بود که کانادا در مورد فروش غلات خود به شوروی، در بند مسائل سیاسی نیست. شارپ

هیچ گونه تفاوتی میان کمونیست‌ها و دیگران نمی‌گذاشت و به همین سبب اعلام کرد که «کانادا از نیاز مردم سراسر دنیا به غلات این کشور کاملا آگاه است و در این باره احساس مسوولیت نمی‌کند.»

اما در ایالات‌متحده، کار به این آسانی نبود. اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دشمن شمرده می‌شد و علیه این کشور محدودیت‌های سیاسی شدیدی به وجود آمده بود که روابط اقتصادی میان دو کشور را دشوار می‌ساخت. از لحاظ آمریکا، غیرممکن بود بتوان معاملات بازرگانی با کمونیست‌ها را از ملاحظات سیاسی جدا کرد. در حدود یک سال پیش از آن، به علت بحران کوبا، نزدیک بود که دو ابرقدرت به جنگ اتمی بپردازند. هنوز آمریکاییان مشغول ساختن پناهگاه‌های اتمی بودند. هنوز برلن یکی از نقاط حساس جهان به‌شمار می‌رفت و اغلب اوقات در واشنگتن می‌گفتند که قیام‌های مسلحانه کمونیستی آسیای جنوب شرقی را روس‌ها اداره می‌کنند.

احساسات ضدشوروی در داخل احزاب محافظه‌کار و به‌خصوص در داخل جنبش سندیکایی و در میان بسیاری از افراد حزب دموکرات بسیار شدید بود.

ویلیام پروکسمایرسناتور ویسکانسین، فروش غلات کانادا را به عنوان «بازرگانی نابخشودنی با دشمن، در جریان جنگ سرد» توصیف می‌کرد. پل داگلاس سناتور ایلینوی اظهار می‌نمود که فروش غلات به شوروی به مثابه حمله مستقیم به سیاست خارجی ایالات‌متحده است و به امیدهایی که در مورد ایجاد انقلابات داخلی در چین و شوروی وجود دارند، آسیب می‌زند.»

از جانب دیگر، از اینجا و آنجا، صداهایی در مورد لزوم تغییر سیاست آمریکا برمی‌خواست، صداهایی که از سال ۱۹۴۸ به این سوی دیگر شنیده نمی‌شد.

جورج آیکن سناتور جمهوری‌خواه ورمونت باطنز می‌گفت که «در طول تاریخ حتی یک مورد نیز نمی‌توان یافت که مردم یک کشور دموکراتیک دچار قحطی شده باشند.» و البته همه کشاورزان طرفدار این بودند که به ملت‌های کمونیست مواد غذایی فروخته شود. در جریان میتینگی در میدل‌وست، فریمن از سناتور داگلاس خواست که حاضران در مورد فروش غلات به شوروی، با بلند کردن دست رای خود را اعلام نمایند.

سناتور داگلاس حتم داشت که مردم رای مخالف خواهند داد، لذا از حاضران خواست تا آنان که با فروش غلات به شوروی موافقند، دست خود را بلند کنند. همه حاضران دست‌ها را بلند کردند. داگلاس دریافت که باید در این باره، عقاید خود را مورد تجدیدنظر قرار دهد.

رییس‌جمهور کندی نیز با تغییر سیاست آمریکا موافق بود. او حتم داشت که کشاورزان از او حمایت خواهند کرد و می‌پنداشت که با تغییر سیاست آمریکا، امکان توسعه روابط با اتحاد جماهیر شوروی پدید خواهد آمد و این امر، تنش‌های ناشی از جنگ سرد را کاهش خواهد داد.

کندی فکر می‌کرد که قدرت کافی را برای اعلام اجازه فروش غلات به شوروی دارا است. در سال ۱۹۶۲، کنگره آمریکا قانون مربوط به کنترل صادرات را برای مدت سه سال تمدید کرد. این قانون به رییس‌جمهور اختیار می‌داد تا صادرات «کالاهایی را که در پیشرفت وضع اقتصادی یا نظامی کشورهای تهدید‌کننده امنیت آمریکا موثر هستند» ممنوع کند. مفاد این قانون به نظر کندی مبهم بود و او می‌توانست فروش غلات را به شوروی اجازه دهد. اما او از آثار سیاسی این اقدام بیم داشت. می‌ترسید که دست‌راستی‌ها از این فرصت استفاده کنند.