تاریخ غلات -آثار جنگ جهانی دوم و توسعه پنجشرکت بزرگ غلات-۹
بازار گندم به زلف روسیه گره خورد
اندک زمانی بعد، خود ماتویف به کانادا سفر کرد و در آنجا با نمایندگان «سازمان گندم کانادا» مذاکراتی آغاز نمود. برای کسانی که با بازرگانی غلات آشنایی داشتند، این مذاکرات امری غیرعادی به نظر نمیآمد؛ زیرا در گذشته، حکومتهای کانادا و شوروی قراردادهای درازمدتی در مورد غلات با یکدیگر بسته بودند. بر طبق این قراردادها، شورویها مقداری گندم از کانادا میخریدند، به شرطی که دولت کانادا تضمین کند که کالا را در موقع نیاز به آنان تحویل دهد. مدت اعتبار آخرین قرارداد در سال ۱۹۶۲ پایان مییافت و بنابراین منطقی بود که ماتویف برای تجدید قرارداد به کانادا سفر کند. ولی لانگ و مایهیو میدانستند که موضوع مذاکرات ماتویف تنها تجدید قرارداد نیست. بنابراین، هر دو، در اوائل ماه اوت، خود را به اتاوا رساندند. ماتویف هنوز در کانادا بود. مذاکرات میان نمایندگان کانادا و شوروی در کاخ لوریه، یکی از کاخهای قدیمی، جریان داشت. مدت چند روز بود که ویلیام مکناما را به عنوان نماینده «سازمان گندم کانادا» با ماتویف، درها را به روی خود بسته و مشغول مذاکره بودند. در مدت روز، گهگاه مکناما گیج و آشفته از اتاق مذاکره خارج میشد، به بار میآمد و زیر لب زمزمه میکرد که: «اهمیت معامله قابل تصور نیست.»
در مورد اهمیت معامله و مقدار خرید شورویها، مایهیو کمترین تردیدی نداشت. ولی برای او بسیار دشوار بود که «شرکت پیوی» را در مورد فواید فروش گندم به شورویها، قانع کند. مدیران این شرکت آمریکایی بیمزده شده بودند. در آن زمان همه فعالیتهای «شرکت پیوی» به ساختن آرد و مواد غذایی که از آرد ساخته میشوند اختصاص داشت، و تنها اندک مدتی بود که به بازرگانی غلات پرداخته بود. مدیران شرکت تصور میکردند که فروختن غلات به شورویها کاری است بسیار دقیق و احتمال خطرهای سیاسی آن بسیار است. بنابراین به مایهیو اظهار کردند که هیچ تعهدی را بدون موافقت دولت آمریکا قبول نخواهند کرد. معهذا به وی اجازه دادند تا با شورویها تماس بگیرد. ضمنا نیز مدیر امور غلات شرکت، یعنی اوژن بیسل را به صورت ناشناس به اتاوا فرستادند و از او خواستند که هیچ شبی را در شهری که روسها در آن اقامت دارند، نگذارند. بیسل، نخست به نیویورک پرواز کرد، در آنجا با نام مستعار «آدام» بلیتی برای مونترال خرید. در مونترال مایهیو به استقبال او آمد و وی را برای ملاقات با ماتویف به هتلی که محل سکونت وی در اتاوا بود، برد. بیسل درباره سیستم بازرگانی آزاد غلات در آمریکا، شرح مفصلی برای ماتویف بیان کرد و بدون اینکه کمتری تعهدی را بپذیرد به مینیاپولیس مراجعت نمود. بنابراین، مایهیو دیگر کاری در اتاوا نداشت و تصمیم گرفت که به لندن باز گردد.
اما لانگ و تعدادی از کارمندان شرکت لویی دریفوس در اتاوا ماندند و موفق شدند که با ماتویف باب مذاکره را بگشایند. لانگ از ابتدای کارش در بازرگانی غلات منتظر چنین لحظهای بود. زبان روسی را به خوبی صحبت میکرد، و رفتارش از شرافت و امانت او حکایت داشت. ماتویف نیز حاضر به خرید بود. در مدت مذاکرات، لانگ و همکارانش ۳/۱میلیون تن گندم استرالیایی را به نمایندگی از «سازمان گندم استرالیا» و مقدار مهمی گندم فرانسوی و آرد آلمانی را به وی فروختند.
این معامله در تاریخ بازرگانی غلات در دوران پس از جنگ، لحظه بزرگی به شمار میآید. ضمنا این معامله در تاریخ شوروی نیز اهمیت دارد. تجربه شورویها در زمینه بهرهبرداری از زمینهای بکر سیبری و جنوب قزاقستان، شکستی بیش نبود؛ ولی این بار دیگر ممکن نبود از مردم شوروی خواسته شود که کمربندهای خود را محکمتر ببندند. این بار خروشچف، مانند رهبران سایر کشورها- ژاپن- رفتار کرد به این معنی که کمبود تولیدات کشاورزی را از طریق واردات جبران نمود. این سیاست در عین حال، هم نشاندهنده اطمینان اتحاد جماهیر شوروی به خود و هم نشانه کافی نبودن مقدار تولید داخلی غلات در این کشور بود. این معامله نشان میداد که اکنون شوروی به اندازه کافی غنی است و میتواند این مقدار غله را، بدون آنکه بگذارد به استقلالش آسیبی وارد آید، از خارج بخرد. اما ضمنا معلوم شد که تصمیم به واردات غلات به سبب رویدادهای خطرناک، مانند حوادث نووچرکاسک، و برای حفظ تعادل داخلی، اتخاذ شده است. از آن هنگام، اتحاد جماهیر شوروی به عنوان «عامل ناشناخته» بازارهای بینالمللی غلات به شمار میآید.
حیرت و شگفتزدگی را که اعلامیه میچلشارپ نماینده کانادا، در دنیا به وجود آورد میتوان به آسانی باور کرد. کانادا، توانسته بود برای مازاد غلات خود بازار فوقالعاده مهمی بیابد، در حالی که آمریکا هنوز نتوانسته بود حتی یک پیمانه گندم به شورویها بفروشد.
این وضع، بهخصوص برای وزیر کشاورزی آمریکا اورویل فریمن بسیار ناگوار بود؛ زیرا او کوشش بسیار کرده بود تا از مازاد غلات آمریکا بکاهد و کشاورزی آمریکا را سالم سازد. اما همه این کوششها هیچ گونه بهبودی در وضع بهوجود نیاورده بودند. هنوز میزان تولید غلات در ایالاتمتحده بسیار بالا بود و بیش از ۳۰میلیون تن غلات فروش نرفته در انبارهای آمریکا وجود داشت. در همین هنگام میچل شارپ نتایج مذاکرات با شورویها را منتشر ساخت.
دولت آمریکا این مقدار غلات را، به خاطر ثابت نگه داشتن قیمتها خریده بود. هنگامی که کشاورزان نمیتوانستند گندم خود را بفروشند، محصول نفروخته خود را نزد دولت گرو میگذاشتند و مقداری پول برای یک سال وام میگرفتند.
ارسال نظر