داستان بازرگان- خاطرات اقتصادی مهندس مهدی بازرگان -۷
خارجیها تعجب کردند
سرویسهای وسیع آب و برق و یخ، خواربار، بهداری، خانهسازی، تعمیرات، حملونقل و سایر احتیاجات مناطق را، مانند دوره انگلیسیها که ۳۰۰ متخصص در اختیار داشتند و ما فقط حدود ۲۰ نفر به جای آنها از تهران منتقل کرده بودیم، اداره میکرد.
مهمتر از همه به راه انداختن «پلنت ۷۰» بزرگترین و مهمترین دستگاههای تصفیه جدید پالایشگاه بود، آن هم در موقعی که نخستوزیر در راس هیاتاعزامی برای حضور در شورای امنیت سازمان ملل به آمریکا رفته بود. همچنین دستگاه روغنسازی، که کمپانی آمریکایی سازنده آن، هنوز کار تحویل و راهاندازی آن را به اتمام نرسانده بود و تحویل انگلیسیها نداده و رفته بودند، به کار انداخته شد.
نمونههای دیگری از عظمت مشکلات و ارزش خدمات بزرگی در آن ایام از طرف هموطنان انجام گرفت؛ خیلی دلم میخواست نام و کار همه کسانی که باعث افتخار و امید این مملکت شدند، شرح میدادم تا به ایرانی بودنمان افتخار کنیم.
هیاتهای مشاور و کارشناسان و متخصصان خارجی که بعدا به آبادان میآمدند تحسین و اعتراف میکردند که هرگز تصور نمیکردند بزرگترین پالایشگاه جهان، پس از خلع ید، این چنین منظم و شایسته حفظ و آماده بهرهبرداری است.
آقای دکتر فواد روحانی، مشاور حقوقی شرکت نفت انگلیس و ایران، در سالهای ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰ و نیز مشاور حقوقی شرکت ملی نفت ایران در سالهای اول پس از ملی شدن و اولین دبیرکل اوپک در سال ۱۳۴۰ وضع تاسیسات نفت ایران را به این شرح نقل کرده است:
در بهمنماه ۱۳۳۲ گروه شرکتهایی که برای به جریان انداختن دوباره نفت ایران در لندن گرد آمده بودند، یک هیات فنی بیست نفری (مرکب از هفت نماینده از طرف شرکت نفت انگلیس، نه نفر از طرف کمپانیهای آمریکایی، دو نفر از طرف شرکت شل، دو نفر از شرکت نفت فرانسه) تعیین نمودند که برای معاینه تاسیسات نفت ایران و تهیه گزارش درباره وضع آنها به خوزستان بروند.
نمایندگان مزبور روز ۲۲ بهمن وارد آبادان شدند و بین آن تاریخ و ۲۹ بهمن که ایران را ترک کردند، همه تاسیسات مناطق را بازدید نمودند. قبل از حرکت از ایران در جلسهای با حضور سهامالسلطان بیات، مدیرعامل شرکت ملی نفت، با حضور نگارنده ملاقات کردند و ضمن تحسین فراوان از طرز عمل کارکنان ایرانی شرکت گفتند: کلیه دستگاهها را بیعیبونقص یافتهاند و تصریح کردند که تجدید عملیات بدون تغییر قابلتوجه در تاسیسات و با بهکار انداختن فقط تعداد کمی کارشناس فنی خارجی ممکن خواهد بود.
بنده به هیچ وجه نمیخواهم افتخار و حق آن خدمات و عملیات بزرگ را به نام خود ثبت کنم. من نه مرد اقتصاد و سیاست بودم، نه مهندس نفت؛ افتخار و دلخوشی من فقط به یک چیز بود: عمل مدیریت؛ اما نه مدیریت استبداد و انحصارطلبانه که همه چیز را در قبضه و اختیار و دستور و دلخواه خود قرار داده باشد. خواستم و گذاشتم هرکس کار خود را بکند، لیاقت و امکاناتش را بروز بدهد و حقش نیز رعایت شود. تمام آن کارهای بزرگ و مهم را مهندسان، تکنسینها و کارگران انجام دادند، نه بنده.
کاری که بنده انجام دادم این بود: دو سه روزی از ورودمان به آبادان نگذشته بود که از تنها مساعدت یا موافقتی که مدیران انگلیسی کردند استفاده نمودم؛ با راهنمایی مستر راس، مدیرکل پالایشگاه با روسای دیگر، مانند شاگرد مدرسهای که باید با عجله دروس امتحان را حاضر کند، به بازدید قسمتها و سرویسهای مختلف شرکت پرداختم. با چشم خریدار به کلیه قسمتها اعم از تصفیهخانهها، آزمایشگاهها، تلمبهخانه، سانترالهای برق، انبارها، حسابداری، حملونقل، آتشنشانی، کشتیرانی، خانهسازی و غیره در آبادان و یکیک مناطق نفتخیز و بندر معشور سرکشی کردم. در هر قسمت با ایرانیان که غالبا مسوول دوایر در مراتب خیلی پایینی بودند، آشنا میشدم. دالان رابط و کلید ورودی بنده به آن سرای عظیم و مرموز، یک عده سی چهل نفری مهندس فارغالتحصیل دانشکده فنی و معدودی از هنرسرای عالی بودند که با بیشتر آنها آشنایی صمیمانه و اعتماد کامل داشتم.
به طور رسمی از شرکت و به طور خصوصی از آنها، یا از دوستان مطمئن آنها خواستم که لوحههای تشکیلاتی سرویسهای مختلف شرکت را با نام مسوولان مربوطه بدهند، سپس ارشد ایرانیان را که در هر سرویس بودند یا فرد بااستعدادتر و مورد اعتمادتر آنها را که سوابق و امکانات کافی برای اداره آن قسمت داشته باشد، درنظر میگرفتم.
پیش از آنکه انگلیسیها ایران را تخلیه نمایند، مطالعات و مشورتها آنقدر پیشرفته بود که با همکاری آقایان دکتر فلاح و سرتیپ ریاحی برای هر قسمت (مخصوصا قسمتهای حساس از قبیل: آب، برق، حملونقل، توزیع داخلی مواد نفتی و غیره) چه در آبادان و چه در مناطق دیگر، یک عده مسوول از میان ایرانیان مقیم، یا آن عده قلیلی که از مرکز و از دوایر دولتی انتقال داده بودیم، نامزدهایی معین شد. البته این ایرانیان که اغلب آنها از مهندسان تکنیکال آبادان، هنرسرای عالی یا دانشکده فنی و نیز معدودی خارجه رفته اعزامی شرکت بودند، اینها قبلا مقام معاونت و همکاری مستقیم روسای انگلیسی را نداشتند. ما مجبور شده بودیم این افراد را در سلسله مراتب اداری و حتی، سه پله و گاهی پنج پله بالا بیاوریم و به عوض یک کار، گاهی سه کار به آنها واگذار کنیم. آری، کار خارقالعادهای انجام دادند.
ارسال نظر