بر بال بحران
مسعود سیفی‌اعلا
نقد و تاملی بر زندگی‌نامه دکتر علی امینی نوشته ایرج امینی-۱
کتاب‌های اندکی هستند که در مدتی کمتر از 2 ماه به چاپ دوم و حتی سوم رسیده باشند.

اما کتاب «بر بال بحران» که گذری بر زندگی سیاسی دکتر امینی است از جمله همین «اندک»ها و شاید هم جزو موارد نادر است که در مدت زمانی کوتاه به چاپ سوم رسیده و با استقبال گسترده کتابخوانان و مخصوصا علاقه‌مندان به تاریخ معاصر ایران روبه‌رو شده است.
کتاب بر بال بحران، زندگینامه سیاسی
علی امینی نوشته فرزند آن مرحوم یعنی ایرج امینی است که در 600 صفحه توسط انتشارات ماهی به طبع رسیده و حاوی اسناد و مدارکی است که زندگی و مسیر فعالیت یکی از نامدارترین بازیگران سیاسی عصر پهلوی دوم را تشریح می‌کند. نویسنده به مدد همین اسناد و مدارک که در آرشیوهای معتبر ایران، انگلستان، فرانسه، آلمان و ایالات‌متحده به دست آورده و با استناد به دست‌نوشته‌ها و یادداشت‌های پراکنده و معدود پدرش و همچنین به کمک مصاحبه‌ها و گفت‌و‌گوهایی که با موافقان و مخالفان سیاسی دکتر امینی انجام داده، چنان شرحی گویا از زندگی سیاسی یکی از نخست‌وزیران رژیم پیشین ارائه داده است که در میان کتاب‌هایی از این دست، «بر بال بحران» را از امتیازی ویژه برخوردار می‌سازد.
این که نویسنده وارد حوزه قضاوت درخصوص شخصیت پدر نمی‌شود و ذهن خواننده را به مسیر حوادث و اتفاقات مستند به مدارک و شواهد می‌سپارد تا داوری بر عهده خواننده کتاب قرار گیرد یک ویژگی بارز است که ایرج امینی به خوبی از عهده آن برمی‌آید. خواننده کتاب از این طریق، مسیر زندگی دکتر امینی از کودکی تا پایان دوره تحصیل وی در فرانسه و سپس آغاز کار اداری وی در خدمت علی‌اکبر داور، وزیر دادگستری و وزیر دارایی مقتدر پهلوی اول را تعقیب می‌کند و بالاخره وارد عصر پهلوی دوم می‌شود که در شهریور ۱۳۲۰ به دنبال اشغال نظامی ایران توسط متفقین با کابینه محمدعلی فروغی آغاز می‌شود. در همین کابینه علی امینی که سابقه کار در وزارت دارایی و قسمت‌های مختلف آن مخصوصا گمرک را دارا بوده از سوی دکتر حسن مشرف‌الدوله نفیسی به معاونت وزارت دارایی انتخاب و بالاخره در کابینه علی‌ سهیلی نیز که وزارت دارایی به‌عهده محمود بدر خواهرزاده وثوق‌الدوله بود آن سمت را حفظ می‌کند، تا این که در مرداد ماه سال ۱۳۲۱ با روی کار آمدن قوام‌السلطنه به معاونت اقتصادی نخست‌وزیر منصوب می‌شود. از این تاریخ به بعد انعکاس تغییرات پی‌در‌پی دولت‌ها و تحولات پرسرعت عرصه سیاست ایران که نخست‌وزیران را یکی پس از دیگری می‌آورد و می‌برد و عمر دولت‌ها و وزارت‌ها بیشتر از پنج، شش ماه نیست به گونه‌ای در کتاب مزبور آمده است که خواننده با اندکی آگاهی بیشتر از تاریخ معاصر ایران به عمق تراژدی بزرگ سیاست و سیاست‌ورزی در عصر پهلوی دوم و به رمز و راز آنچه که در پس این پرده بود پی می‌برد. لذا از این زاویه هم می‌توان به کتاب مزبور امتیاز ویژه قایل شد. نویسنده بدون آن که تعبیر و تفسیری به عمل آورد، اسناد و مدارک مربوط به زندگی یک شخصیت سیاسی را چنان در کنار هم می‌چیند که خواننده از همان ابتدا تا انتها سرنخ خیلی از حوادث اثرگذار در تاریخ معاصر کشورمان را شناسایی می‌کند. بعضی وقت‌ها در قالب مخالفت‌ها و دسیسه‌های دربار و عوامل آن و گاهی اوقات در قالب کارشکنی اشخاصی که به نام حزبی یا جبهه‌ای یا گروه سیاسی گرد هم آمده‌اند، حوادث و اتفاقات سیاسی چنان پیچ می‌خورند که نهایتا آنچه که در آخر ماجرا دیده می‌شود جز به دعوا و مرافعه بر سر منافع شخصی یا گروهی قابل تعبیر نیست. کسی نمی‌تواند انکار کند که سه رویداد مهم دوره نخست‌وزیری امینی، یعنی روی کارآمدن درخشش به عنوان وزیر فرهنگ (آموزش و پرورش) میتینگ جبهه ملی در پارک جلالیه و حوادث خونبار دانشگاه تهران در اول بهمن ماه ۱۳۴۰ خارج از شمول این قاعده بوده و هر کدام به نحوی در ناکامی امینی اثر گذاشته است. کما اینکه اسناد منتشر شده این کتاب نشان می‌دهد که چگونه درخشش از اعتصاب معلمان در اردیبهشت ۱۳۴۰ و کشته شدن دکتر خانعلی در تظاهرات معلمان استفاده کرد و وزیر شد تا صرفا هدف «افزایش حقوق» فرهنگیان را تعقیب کند. آن هم در دولتی که وارث بدترین شرایط اقتصادی از دولت پیشین بود. یعنی هر چه منابع ارزی بود صرف واردات کالاهای لوکس و تجملی شده بود و منابع ریالی هم به انحای مختلف حیف و میل شده بود. در نتیجه تمام تلاش درخشش به‌رغم درخواست‌های مکرر دکتر امینی برای تعدیل خواسته‌های وی، مصروف تهیه اندازه(اشل) حقوقی جدید برای معلمان شده، به طوری که برحسب این اندازه جدید حداکثر حقوق کمک آموزگاران ۱۰۵۰ تومان، حداکثر حقوق آموزگاران ۱۴۸۰ تومان و حقوق رتبه ۹ دبیران لیسانسیه ۲۲۲۰تومان شد و دولت ۵۰درصد آن را در اول آذرماه (۱۳۴۰) پرداخت کرد (روزشمار تاریخ ایران جلد دوم) و حال آنکه در آن دوره و زمانه هیچ‌کدام از اقشار کارمندی جز در موارد استثنایی و به صورت غیررسمی چنین حقوقی دریافت نمی‌کردند ولاجرم دکتر امینی محق بود که از درخشش بخواهد حداقل ۱۵درصد از بودجه فرهنگ را بکاهد که نکاست و همان‌قدر لجاجت به خرج داد که شاه در تامین تمام و کمال خواسته خود برای بودجه وزارت جنگ اصرار به کار برد ولاجرم آن دو، یعنی شاه و درخشش صرفنظر از ماهیت امر، اما به یکسان در شکست برنامه مالی امینی سهیم شده و باعث کنار رفتن وی از مسند صدارت شدند.
در جریان میتینگ میدان جلالیه (پارک لاله فعلی) نیز خنجری که توسط سران جبهه ملی به پهلوی امینی وارد شد کم درد نداشت. امینی که قصد گشایش فضای سیاسی کرده بود، در نظر داشت میدان جلالیه را به محلی برای گردهمایی‌ها و تجمعات و تظاهرات گروه‌های سیاسی و احزاب تبدیل کند. روشن است که در فضای دیکتاتوری آن روزگار چنین اقدامی بسیار خطیر و بسیار حساس بود و روشن‌بینی و ظرافت عمل شخصیت‌های سیاسی را لازم داشت تا بلکه روزنه‌ای به فضای باز، سیاسی باز شود و تظاهرات و اغتشاشات خیابانی که اکثرا منجر به برخورد با پلیس و کشتار می‌شد به صورتی سازمان یافته و بیشتر تحت کنترل انتظامی خود احزاب و گروه‌ها درآید که متاسفانه نشد و جبهه ملی در میتینگ روز 28 اردیبهشت 1340 یعنی 10 یا 12 روز بعد از روی کارآمدن دولت امینی چنان تندروی کرد که آن بساط مختصر هم برچیده شد و معلوم گشت که به این زودی‌ها تمرین دموکراسی در ایران ممکن نیست. البته نقش تخریبی شاپور بختیار را باید یادآور شد که گویا خلاف تصمیمات قبلی کادر رهبری جبهه ملی در سخنرانی خود وارد حریم خط قرمز شد و افتضاح بار آورد.
سومین عامل موثر در سقوط امینی از قدرت، وقایع خونبار دانشگاه تهران در اول بهمن‌ماه ۱۳۴۰ بود. در تظاهرات آن روز دانشگاه تهران، دست‌هایی در کار بود که دانش‌آموزان مدارس را هم وارد ماجرا کرده و سپس به کمک اراذل و اوباش، صفوف دانشجویی را به اغتشاش بکشند و بعد از آب گل‌آلود ماهی گرفته شود.
طراحان این سناریو البته موفق شدند نیت خود را عملی کرده و آن روز خونین را در تاریخ دانشگاه تهران ثبت کنند. با این حال سرنخ ماجرا چنان نیرومند بود که امکان معرفی وی به ملت میسر نبود. امینی که در طول هشت‌ماه اخیر برای دومین بار با توطئه تیمور بختیار رییس ساواک روبه‌رو شده بود، بالاخره از شاه درخواست می‌کند او را دستگیر کنند، ولی شاه که نمی‌دانست دچار چه اشتباهی دارد می‌شود، به لحاظ پرستیژ ارتش از دستگیری وی استنکاف، ولی قبول می‌کند که او را به مرخصی اجباری بفرستد. پنج روز بعد روزنامه‌ها اعلام می‌کنند که تیمور بختیار از کشور خارج شد.


امین‌ الدوله پدربزرگ دکترامینی


خانم فخرالدوله مادر دکتر امینی
(عکس در سال 1313 برداشته شده‌است)


این سه عامل فوق‌الذکر امینی را به شدت فرسوده کرد، به طوری که در تیرماه 41 که امینی در موضوع بستن بودجه، از سویی با بی‌مهری آمریکاییان در پرداخت کمک‌های مالی و نظامی و از سوی دیگر با مقاومت سرسختانه شاه و درخشش برای کاستن سقف بودجه ارتش و وزارت فرهنگ روبه‌رو شده بود، استیصال و درماندگی و واماندگی را قویا حس می‌کرد و احساس می‌کرد که دیگر باید برود. نمونه‌ای از این استیصال در برخورد دکتر خداداد فرمانفرماییان رییس وقت سازمان برنامه و بودجه با نخست‌وزیر قابل ذکر است. در ماجرای صحبتی راجع به انتقال بودجه‌نویسی از وزارت دارایی به سازمان برنامه که با محذوراتی روبه‌رو شده بود، فرمانفرماییان به اعتراض می‌گوید «من دیگر نمی‌توانم بمانم..... دکتر امینی که فوق‌العاده ناراحت شده بود و مریض بود، چرخید. از صندلی پرت شد افتاد زمین. من دویدم بغلش کردم، بلندش کردم، گذاشتمش روی صندلی، اشک از چشم‌هایش می‌ریخت. من هم همین‌طور شرشر گریه می‌کردم ....» (بربال بحران ص 488)
***
دکترعلی امینی که از اردیبهشت‌ماه 1340 تا 27 تیرماه 1341 نخست‌وزیر بود، بدون تردید در این 14 ماه به یکی از تاثیرگذارترین نخست‌وزیران دوران مشروطیت و به ویژه دوران 37 ساله سلطنت محمدرضا شاه تبدیل شد. مهارت و توانایی بی‌نظیر وی در امور مالی، تسلط و توانایی و قاطعیت وی در دادگستری و مسائل قضایی، بی‌باکی در درافتادن با مفسدین، پاکدامنی و تبری از هر گونه اتهام فساد مالی و اخلاقی، نزدیکی و روابط محترمانه وی با آیات عظام و روحانیت و احترام عمیقی که در محافل بین‌المللی نسبت به شخصیت خود جلب کرده بود، از دکتر امینی شخصیتی موجه برای مقام نخست‌وزیری خلق کرده بود که در عمل نیز به اثبات رسید. فضای باز سیاسی تا حدود قابل‌تاملی به شروع گفتمانی میان دولت و روشنفکران و دانشجویان انجامید که خود دکتر امینی سخنگوی برجسته آن گفتمان بود. فضای باز مطبوعات در زمان صدارت وی به گونه‌ای درآمد که پس از دولت مصدق سابقه نداشت. تعامل وسیع با اقشار مختلف مردم از کارمند دولت گرفته تا اصناف و صنعتگران و بازاریان به کوشش مستقیم دکتر امینی گسترش یافت، به طوری که نه قبل از او و نه بعد از او چنین سابقه‌ای وجود نداشت.بسیاری از ناظران انتخاب‌های وی برای عضویت در کابینه آن روزگار را تحسین کرده‌اند. اشخاصی چون نورالدین الموتی، حسن ارسنجانی، محمد درخشش، جهانگیر آموزگار که به عنوان وزرای دادگستری، کشاورزی، فرهنگ و دارایی منصوب شده بودند و یا هر کدام از وزرای دیگر آن کابینه به نوبه خود از وجهه ملی برخوردار بوده و در مناصب خود مصدر کارهای شجاعانه‌ای واقع شدند که توقیف چهار نفر از امرای ارتش و بیش از 400نفر از شخصیت‌های غیرنظامی به اتهام فساد توسط الموتی، تهیه و اجرای متهورانه قانون اصلاحات ارضی توسط ارسنجانی، سروسامان دادن نسبی به اوضاع آموزش‌و‌پرورش و معلمان توسط درخشش، استحکام نظم و انضباط در نظام مالی توسط جهانگیر آموزگار، البته کارهایی بسیار بزرگ بود که در آن مدت اندک شروع، ولی به دلیل تعارض‌های موجود و مخالفت‌های دربار و برکناری دکتر امینی متوقف ماند.
سمبلی از هزار فامیل
دکترامینی فرزند میرزا محسن امین‌الدوله (معین‌الملک) و خانم فخر‌الدوله بود. خانم فخر‌الدوله دختر مظفرالدین‌شاه و میرزا محسن فرزند میرزاعلی خان امین‌الدوله بود. امین‌الدوله در سال 1277 برای مدت پنج ماه صدراعظم ایران شد. مورخان او را شخصیتی اصلاح‌طلب، خوشنام و خوشفکر خوانده و به همین صفات نیز در جامعه متصف شده است. لهذا نسب دکتر امینی نیز قابل‌مطالعه است که البته نویسنده کتاب «بر بال بحران» تا حدود مختصری به آن اشاره کرده ولی به طور کامل نتوانسته است شجره‌نامه پدر خود را تدقیق و تنظیم کند. برحسب آنچه که در کتاب بر بال بحران و البته در کتاب‌ها و اسناد دیگر آمده، دکتر امینی تجسم آن «هزار فامیل» بوده است که در تمام دوران قاجار و پهلوی و به مدت بیش از 200 سال در ایران پشت‌پرده حکومت کرده و یا در بالاترین مناصب حکومتی قرار داشته‌اند.
در واقع هزار فامیل هیچ نسبتی با خانواده پهلوی نداشته و برخلاف پندار عمومی که این فامیل را سمبل اولیگارشی عصر پهلوی می‌خواند،
هزار فامیل همه ریشه در خاندان قاجار داشتند که به لحاظ تمکن مالی اکثرا تحصیلکرده دیار فرنگ بودند و به لحاظ لیاقت و کاردانی و گستردگی فامیلی در انتصاب‌ها و تصدی‌های مختلف حضور فعالی یافته بودند.به طوری که حکایت نسب پدری و نسب مادری دکتر امینی شرح جالبی در این خصوص است. پدر بزرگ دکتر امینی یعنی امین‌الدوله فرزند مرحوم میرزا علی‌خان سینکی مشهور به مجدالملک بوده که چهار دختر و دو پسر داشته است. یکی از این دخترها به‌نام طاووس خانم همسر میرزا ابراهیم‌خان معتضدالسلطنه آشتیانی شده و حسن وثوق‌الدوله و احمد قوام‌السلطنه از بطن او به دنیا آمده است. دختر دیگر به‌نام هما خانم با محمدخان علاءالسلطنه وصلت کرده و حسین علاء از او متولد شده است. دختران و پسران دیگر مجدالملک نیز هر کدام با خانواده‌های سرشناس وصلت کرده و البته فرزندانی از خود به‌یادگار گذاشته‌اند.اما حکایت دختران مظفر‌الدین‌شاه و همسر مظفرالدین‌شاه هم شنیدنی است. یکی از همسران مظفر‌الدین‌شاه خانم سرور‌السلطنه بود که دختر فیروز میرزا فرمانفرما است. فیروز میرزا فرمانفرما پسری داشت به‌نام عبدالحسین فرمانفرما که طبعا دایی خانم فخر‌الدوله مادر دکتر امینی می‌شد. اما عبدالحسین یکی از دختران مظفر‌الدین‌شاه به‌نام عزت‌الدوله را که قطعا از زن دیگری بوده به همسری خود برمی‌گزیند و از او صاحب شش فرزند می‌شود که همه آنها مثل نصرت‌الدوله فیروز (وزیر خارجه) در بالاترین مناصب حکومتی خدمت کرده‌اند. عبدالحسین که نوه عباس میرزا ولیعهد اول فتحعلیشاه بوده اما به همین یک زن و شش فرزند قناعت نمی‌کند و در طول عمر خود با شش زن دیگر نیز ازدواج و مجموعا از 7 زن 32فرزند را صاحب می‌شود که فرمانفرماییان‌ها از همان نسبند. یکی دیگر از دختران مظفر‌الدین‌شاه به نام شکوه‌الدوله به عقد میرزا ابوالقاسم امامی درمی‌آید که امام جمعه تهران بود و در سال 1306 فوت کرده است. از آن مرحوم دو پسر به نام محمدعلی و حسن باقی مانده که البته حسن از زن دیگر بوده است، اما به نام دکتر حسن امامی امام جمعه تهران در دوره سلطنت محمدرضاشاه و ضمنا یکی از برجسته‌ترین استادان حقوق مدنی در تاریخ دانشگاهی ایران بوده است.خانم سرورالسلطنه خواهری داشت به‌نام نجم‌السلطنه که مادر دکتر محمد مصدق است. خواهرزاده و عموزاده و عمه‌زاده و ... این سلسله نسب به قدری است که باقر عاقلی در کتاب روزشمار تاریخ ایران مختصرا به آن اشاره کرده و خانواده‌های مستوفی‌الممالک، مشیرالدوله، قوام‌السلطنه، وثو‌ق‌الدوله، مصدق، متین دفتری، دفتری، فرهاد، فرهاد معتمد، معاون و دادور را جزو خانواده‌های هزار فامیل ذکر می‌کند. اما در روزگار اخیر این نسبت‌ها کمی گسترده‌تر شده و به طوری که نویسنده کتاب «بر بال بحران» می‌نویسد، دکتر امینی با دختر وثوق‌الدوله یعنی بتول خانم ازدواج می‌کند، دختر دیگر وثوق‌الدوله یعنی توران خانم با یدالله عضدی ازدواج می‌کند و ... خواهر دکتر امینی یعنی معصومه خانم همسر مرحوم دکتر حسن مشرف نفیسی است و قس علیهذا. در نتیجه باید اسامی خاندان امینی، عضدی، علاء، فرمانفرمائیان، فیروز، امامی، مشرف نفیسی و بدر را هم که همه به طور نسبی و سببی به شاهان قاجار و وزرای آن دوران منتسب هستند، به لیست فوق افزود.