داستان بازرگان- خاطرات اقتصادی مهندس مهدی بازرگان -۴
۵۰هزار کارگر نگران شدند
۳ تیر- نماینده شرکت سابق در تهران، ریچارد سدان، محل کار خود را به منزل شخصی منتقل کرد. ۶ تیر- هیات مدیره موقت و اعضای انگلیسی دفتر مدیریت کل سابق، خرمشهر را ترک کردند.
* لطفا ماجرای برکناری «اریک» مدیرعامل شرکت و خلع ید از کمپانی را بفرمایید.
سرانجام قرار شد طرح پیشنهادی آقای حسین مکی را اجرا کنیم. صبح روز ۲۹ خرداد ۱۳۳۰ در فرمانداری خرمشهر جمع شدیم و دسته جمعی به طرف دفتر مرکزی شرکت نفت راه افتادیم، به توصیه آقای غفاری، فرماندار خرمشهر، نیروی دریایی ایران یک دسته موزیک نظامی برای همراهی ما فرستاده بود، یک سینی با آینه و قرآن و پرچم ایران در پیشاپیش ما قرار داده شد. پشت سر آن دسته موزیک حرکت میکرد و به دنبال آن هیات خلع ید و مردم که پیوسته تعدادشان افزایش مییافت، به ما ملحق میشدند. از روخانه رد شدیم و به دفتر مرکزی شرکت رسیدیم. یک تابلوی برنزی قاب شده با عنوان «شرکت ملی نفت ایران؛ هیات خلع ید» را که با خود آورده بودیم، به دیوار ساختمان سه طبقه دفتر مرکزی شرکت سابق نصب کردیم. کارکنان انگلیسی شرکت از پشت پنجرهها، با حیرت جمعیت ناخوانده را نگاه میکردند. به محوطه و ساختمان دفتر مرکزی وارد شدیم، مردم در محوطه ماندند و ما (اعضای هیات خلع) یکر است به طبقه بالا و اتاق «دریک» رفتیم.در ملاقاتهای پیشین که با وی داشتیم، از میزش بلند میشد و با ما، دور میز گرد وسط اتاق مینشست و دستور شیر و چای میداد. این دفعه هم دریک همان کار را کرد و به طرف ما آمد. پیش از آنکه دور آن میز بنشینیم، مکی به من گفت: «برو، سرجایش بنشین» من هم معطل نکردم و پشت میزم نشستم. مستر دریک هاجوواج شده بود! چند لحظه بعد، بیآنکه حرف بزند، کلاهش را برداشت و رفت و ما دیگر او را ندیدیم!
به این ترتیب و به همین سادگی خلع ید از شرکت نفت انگلیس انجام شد...
به دستور دکتر مصدق، در اولین اعلامیهای که منتشر کردیم یادآور شدیم که کلیه کارکنان ایرانی و انگلیسی براساس مقررات و مسوولیتهایی که در زمان تصدی «دریک» داشتهاند، در جای خود باقی خواهند ماند، ولی باید خودشان را مستخدم و مامور ایران و شرکت ملی نفت بدانند. فردای صدور این اعلامیه اعضای رده بالای ایرانی شرکت نفت به ما مراجعه کردند و در مورد چگونگی ادامه خدمتشان سوالاتی نمودند. به آنها گفتیم کماکان در سر پست و مسوولیتهای خودشان بمانند و دستور کارها را از روسای انگلیسی بگیرند و چنانچه ما هم دستوراتی داشته باشیم، از طریق مستر راس (Ross) رییس پالایشگاه آبادان و مستر کاکس (Cax) رییس مناطق نفتی اعلام خواهیم کرد، ولی اگر آنها دستوراتی مغایر با قانون ملی شدن صادر کردند، به ما مراجعه کنید.در میان انگلیسیها، این دو نفر (راس و کاکس) با ما فعالانه همکاری کردند.آنها در برخورد با مسائل و تصمیمگیریهای فنی، با ما مشورت مینمودند، به عنوان مثال، وقتی به دلیل متوقف شدن صدور نفت، ضروری بود پالایشگاه آبادان بخوابد و فقط به اندازه مصرف داخلی تصفیه انجام گیرد، ترتیب این کار را با مشورت یکدیگر هماهنگ کردیم. عامل دیگری که شاید موجب همکاری آنها با ما شده بود، این بود که انگلیسیها به طور کامل از منابع نفتی و پالایشگاه آبادان و شاید تجدید قرارداد قابلقبولی با ایران، قطع امید نکرده بودند و نمیخواستند آن تاسیسات عظیم را یک باره رها کنند.
رویارویی با مشکلات
برای اداره امور مهم شرکت، پس از رفتن انگلیسیها، پیشبینیهایی کرده بودیم؛ سرتیپ تقی ریاحی که فارغالتحصیل پلیتکنیک پاریس و استاد حقالتدریسی دانشکده فنی بود، خواستیم که جهت اداره پالایشگاه آبادان، با مستر راس همکاری کند تا نسبت به مسائل مدیریت آنجا آشنا شود. از سرهنگ شیبانی، معلم دانشکده افسری و متخصص مخابرات، برای سرپرستی دستگاههای تلگراف و بیسیم و تلفن شرکت دعوت شد. نیروی هوایی دو فروند هواپیمای حملونقل و چند خلبان برجسته از جمله سرهنگ احمد ماکویی، به سرپرستی سرهنگ مرجان و سرگرد عبدلی، در اختیارمان گذاشت. برای حفظ تاسیسات و دستگاههای شرکت نفت اقدامات شایسته به عمل آمد. برای تامین هزینهها و دستمزد کارگران و کارمندان، به دستور دکتر مصدق عایدات گمرک خرمشهر که روزانه بالغبر نیم میلیون تومان بود، در اختیار هیاتمدیره قرار گرفته بود. به کلیه وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و سفارتخانههای ایران در خارج از کشور بخشنامه شد، با هیاتمدیره موقت شرکت ملی ایران نهایت همکاری را به عمل آورند. با این همه، در آغاز برای جلوگیری از متوقف شدن کار آن دستگاه عظیم، با تهدیدها و نگرانیهایی روبهرو بودیم.متوقف شدن صدور نفت، بیکار ماندن حدود پنجاه هزار نفر کارگر، تعطیل پالایشگاه عظیم آبادان، تبلیغات مخالفان و ایادی شرکت مبنیبر ناتوانی متخصصان ایرانی در حفظ و نگاهداری تاسیسات، همراه با تهدیدات نظامی، مانند لنگر انداختن رزمناو «موریشس» (Mauritus) در کنار آبادان، از نظر روانی فشار عمدهای به ایرانیان وارد میساخت. این نگرانی و فشار روانی، حتی در بین افراد هیات ایرانی هم وجود داشت.
ارسال نظر