خاطرات اقتصادی مهندس مهدی بازرگان -2 خلع ید و بدگویی حزب توده

در همین دوره بود که ورثه حاج امین‌الضرب، بنیان‌گذار برق تهران از دولت شکایت کرده بود. دولت تاسیسات حاج امین‌الضرب را در اختیار گرفته بود و قیمتی را که برای حق‌الامتیاز تعهد کرده بود، به طور یک‌جانبه قطع کرده بود. وراث به رضاشاه شکایت کرده بودند. شاه دستور داد تاسیسات برق را ارزیابی کنند و با پرداخت خسارت لازم آنها را راضی کنند. حاج امین‌الضرب یکی از خدمتگزاران نامی این مملکت بود و بخش عمده سرمایه خود را صرف رفاه مردم کرده بود. قرار شد دعوا به حکمیت واگذار شود. وزارت کشور، مهندس فریور را به عنوان «حاکم» دولت معرفی کرد. ورثه حاج امین‌الضرب هم به خاطر سابقه‌ای که با پدرم داشتند من را داور خود تعیین کردند. با انتخاب دکتر کوروس استاد دانشکده فنی هم به عنوان داور مشترک توافق کردیم. سرانجام پس از مذاکراتی که به عمل آمد، قضیه به نحوی که به رضایت وراث منجر شد، حل و فصل گردید. هزار تومان به من (یعنی شرکت اما) که در آن زمان پول زیادی بود، دادند. رفته‌رفته کار شرکت رونق گرفت. وزارت راه، دیوارسازی جلو رودخانه نوشهر را به مناقصه گذاشت که ما برنده شدیم. مهندس گوهریان و مهندس کیوان‌ آرا آن کار را انجام دادند. پس از آن تهیه سیم‌کشی برق شهرستان قم که بخشی از آن از کارخانه نساجی (مرحوم قیصریه) تامین می‌شد به شرکت «اما» واگذار شد. دگرگون شدن اوضاع سیاسی کشور پس از حادثه ۱۳۲۰ و توسعه فعالیت‌های فرهنگی و کار در دانشگاه، مسوولیت اداره دانشکده فنی و در عین حال مشارکت در امور شرکت «اما» که دامنه فعالیت آن افزایش می‌یافت، موجب شد مدیران شرکت که همه از فارغ‌التحصیلان فرنگ بودند به کارهای اصلی خود بپردازند. در نتیجه فعالیت شرکت در سال‌های اول، بعد از شهریور ۱۳۲۵ به کندی گرایید و سپس متوقف شد.

خلع ید

روز ۱۹ خرداد ۱۳۳۰ اعضای هیات‌مدیره شرکت ملی نفت ایران و سه تن از اعضای هیات مختلط نفت در میان استقبال پرشور و بی‌سابقه ده‌ها هزار تن از مردم خوزستان، وارد آبادان شدند. مهندس بازرگان نخستین مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران، چگونگی ورود هیات‌های اعزامی از تهران به خوزستان و نیز چگونگی خلع ید از شرکت نفت را به این شرح نقل کرد:در یک بعد از ظهر توفانی و بسیار گرم، با اتومبیل‌هایی که استانداری آماده کرده بود، از اهواز حرکت کردیم. از حدود ۳۰ کیلومتری آبادان سیل جمعیت موج می‌زد؛ به طوری که از زمان اولین برخورد ما با هزاران مرد و زن و کودک که در کنار جاده ایستاده بودند و ابراز احساسات می‌کردند، تا ورود به فرمانداری آبادان، حدود سه ساعت طول کشید. استقبال گرم و کم‌نظیری بود؛ کف زدن،‌ صلوات فرستادن و حتی اتومبیل‌های ما را بوسیدن و غبار روی کاپوت را به صورت کشیدن! ... مردم با آغوش باز ما را تحویل گرفتند. در اجتماع عظیم آن روز، در پاسخ به خوشامد استقبال کنندگان نطق‌هایی ایراد شد. شهر آبادان تکان خورده بود و یکپارچه به حال تعطیل درآمده بود.

پس از مراسم استقبال، نظر هیات این بود که برای اقامتمان به هتل نرویم و در یکی از ساختمان‌های مخصوص شرکت نفت منزل کنیم. در محیط شرکت نفت هیچ گونه آمادگی برای پذیرفتن ما و محل اقامتمان مشاهده نشد. مستر «دریک» مدیرکل شرکت دستور داده بود سه دستگاه خانه کوچک در محله «بریم» در اختیارمان بگذارند. این خانه‌های درجه سوم و چهارم کارمندان بود. به دلیل گرمای زیاد و خستگی، شب را نتوانستیم بخوابیم و تختخواب‌ها را به باغچه کوچک ساختمان آوردیم و شب را به‌سر بردیم.

از حسن اتفاق، این حرکت مستر در‌یک، خیلی به نفع ما تمام شد، زیرا مخالفان، به‌خصوص حزب توده از مدتی پیش تبلیغ کرده بودند که ملی شدن نفت و آمدن هیات خلع ید به خوزستان، نقشه و کار انگلیسی‌ها است و قضیه تمدید قرارداد سال ۱۳۱۲ را در زمان رضاشاه، مثال می‌آوردند. ما در مظان چنین اتهامی بودیم. اگر «دریک» هوشیار و زرنگ بود، باید به استقبالمان می‌آمد و ما را در خانه‌های اختصاصی مقامات بالای شرکت جای می‌داد و آن تبلیغات به ضرر ما تمام می‌شد.

ما در آن شب اول، با یک چهره غریب و مظلوم در آن خانه‌ها به‌سر بردیم.هیات‌های اعزامی دولت مصدق که با آن همه سروصدا برای خلع ید از شرکت به خوزستان آمده بود،‌ نتوانسته بودند محل مناسبی برای سکونت خود پیدا کنند! مردم آبادان هم این مظلومیت را احساس کرده بودند؛ با این حال، آن چند روز اول قبل از شروع به اقدام خلع ید را می‌توان دوران حماسه ملی، شور و شوق و نیز تبلیغات و شعار، نامگذاری کرد؛ احساسات و استقبال گرم و فراموش‌نشدنی مردم،‌ نطق‌ها، سخنرانی‌ها، اشک‌ها و فریادها... ما،‌ در چنان جوی باید کارمان را شروع می‌کردیم.

در این جا باید یک نکته تاریخی را یادآور شوم؛ هنگام سخنرانی‌های هیات‌ خلع ید برای مردم، وقتی از سه نفر، یعنی دکتر مصدق، شاه و آیت‌الله کاشانی نام برده می‌شد، مردم ابراز احساسات می‌کردند. به نظر آنها، ملی شدن صنعت نفت، حاصل تلاش و تفاهم دولت، مجلس، شاه و کاشانی بود. در آن موقع هنوز پرده‌ها کنار نرفته و چهره واقعی محمدرضاشاه و ... برای مردم روشن نشده بود.

در ادامه عمل خلع ید و دوره کوتاه زمامداری دکتر مصدق و سپس کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود که چهره‌های واقعی روشن شد و دوستان و دشمنان ملت شناخته شدند، به نحوی که در ماه‌های آخر حکومت مصدق، دیگر در مجامع عمومی حتی جرات نام بردن از شاه را نداشتند، از کاشانی هم کمتر اسم برده می‌شد.