خاطرات -نگاه یک آمریکایی به انقلاب سفید شاه - ۴
علم اقتصاددانان را اخراج کرد
طی این دوره دولت امینی در حال پیشروی به نظر میرسید. امینی و وزیر کشاورزیاش، حسن ارسنجانی رکگو، روزنامهنگار، سردبیر روزنامه و حامی سابق مصدق، لایحه اصلاحات ارضی را که از تغییرات زیادی در جامعه ایران خبر میداد، عرضه کردند. نخستوزیر و همکار قابلش قصد داشتند برای تغییراتی بیش از آنچه شاه احتمالا عاقلانه میدانست فشار آورند، اما اصلاحات ارضی طبعا در میان دهقانان پرطرفدار بود و شاه با پشتیبانی از آن میتوانست حمایت آنها را به دست آورد. با آن که پشتیبانی اربابان زمیندار را از دست میداد، کسب حمایت دهقانان میتوانست ناکامی او را در جلب حمایت طبقه متوسط شهری جبران کند.
اما شاه از ارائه حمایتی که برای اثربخشی اصلاحات ارضی لازم بود سرباز زد و در ۱۷ژوئیه / ۲۶تیر امینی با سرخوردگی کنارهگیری کرد و بخشی از تقصیر شکست خود را به گردن ایالات متحده گذاشت که به ادعای او کمک اقتصادی بسیار ناچیزی در اختیار گذاشته بود. در داخل ایران عده کمی از کنار رفتن او تاسف خوردند. جبهه ملی او را پیمانشکن میدانست؛ اربابان زمیندار او را خائن به طبقهاش میخواندند.
شاه به تدریج بر اوضاع مسلط شد. با دستیابی به تفاهم با اتحاد شوروی، اپوزیسیون را که طی سالها خواستار آشتی با شورویها بود سردرگم کرد. او در سال ۱۳۳۸ مذاکره با شورویها را قطع و قرارداد دفاعی دوجانبه با ایالاتمتحده را امضا کرده بود. آن وقت شورویها کارزار تبلیغاتی ضد شاه را از فرستندههای رادیویی مخفی در آن سوی مرز به راه انداخته بودند. روابط بهتر به این سخن پراکنیها پایان میداد و همچنین میتوانست به سیاستگذاران در واشنگتن برای تجدیدنظر در طرحهایشان برای ایران فشار وارد آورد. شاید شاه اعتقاد داشت ایران میتواند ایالات متحده را علیه اتحاد شوروی برانگیزاند و از هر دو طرف کمک دریافت کند، کاری که نهرو و ناصر به نحو کارآمدی انجام داده بودند.
در پاییز ۱۳۴۱ تهران توافق با شورویها را اعلام کرد. به عنوان بخشی از این توافق، ایران متعهد شد به پایگاههای موشکی خارجی در خاک خود اجازه استقرار ندهد. ملیگرایان خشنود شدند، چنان که سرمقاله یک نشریه نوشت: «دو همسایهای که نزدیک ۱۵۰۰کیلومتر مرز مشترک دارند باید ضرورتا دوست باقی بمانند.» شاه آمریکاییها را از این مذاکرات آگاه ساخته بود، اما در واشنگتن کمتر کسی به نظر میرسید نگران باشد. در اوج بحران موشکی کوبا، پرزیدنت کندی به وزارتهای خارجه و دفاع دستور داد برای بدترین شرایط در ایران آماده شوند، اما بحران کوبا که فروکش کرد، ترس از بروز وضعیت اضطراری در ایران نیز فرو نشست.
مناسبات ایران و شوروی همچنان رو به بهبودی میرفت. تبلیغات ضدشاه متوقف شد و کمک اقتصادی شوروی به ایران سرازیر گردید.شاه همچنان ابتکار عمل را در دست داشت. او آنچه را «انقلاب سفید» نام گرفت و یک برنامه اصلاحی شش مادهای را پیشنهاد میکرد، عرضه داشت که اصلاح ارضی محور آن بود. به ارسنجانی اجازه داد یک کنگره دهقانی در دیماه ۱۳۴۱ تشکیل دهد و برنامه اصلاحی خود را برای تصویب به رفراندوم گذاشت. برنامه شاه با تایید قاطع روبهرو شد.
شاه کاملا آگاه بود که دولت کندی از هر ابتکار عملی در زمینه اصلاحات ارضی استقبال میکند. از اینرو مطمئن بود که انقلاب سفید سیاستگذاران خوشباور واشنگتن را تحت تاثیر قرار میدهد، ضمن آنکه موقعیت او را در کشور تحکیم میبخشد. کندی که از رژیم شاه با اکراه پشتیبانی میکرد، پس از رفراندوم تلگرام تبریک پرشوری برای او فرستاد. گرچه شواهدی از تقلب در نتیجه آرا در دست بود، رییسجمهور رفراندوم را موفقیتی عالی برای شاه تعبیر کرد و نتیجه گرفت که انقلاب سفید با روح «مرز جدید» هماهنگ است.
در داخل وزارت امور خارجه آمریکا مقامات «بیشرمانه باعث شدند جاناف. کندی باور کند که انقلاب سفید شاه واقعهای بس مهم است.» و مانند شاه معتقد بودند که رییسجمهور «هرگز جرات نمیکند حمایت از رژیمی را که به اصلاحات ارضی دستزده قطع کند.» سنتگرایان در وزارت امور خارجه شادمانتر میشدند اگر شاه ضعیفتر یا بیشتر یک مقام تشریفاتی بود، اما از این بیم داشتند که انتقاد از او به تجددگرایان در به روی کار آوردن یکی از حامیان مصدق کمک کند و آنها شر کمتر را ترجیح میدادند. بنابراین حمایت ایالاتمتحده از انقلاب سفید شاه پیامد سازش دیوانسالارانه بین کسانی که ترجیح میدادند یک برنامهریز طبقه متوسط بر ایران حکومت کند و کسانی بود که نخبگان سنتی را ترجیح میدادند.با آن که آمریکاییان به عنوان عامل شتابدهنده تغییر عمل کرده بودند، اسدالله علم، نخستوزیر جدید و دوست نزدیک شاه که در تیر ۱۳۴۱ به قدرت رسید، با کنار گذاشتن اقتصاددانان و برنامهریزان دستپرورده آمریکا، سعی کرد از نفوذ آمریکا در دولتش بکاهد. تغییرات دیگری از پیآمد. ارسنجانی وزیر کشاورزی و نیروی محرکه اصلاحات ارضی، به علت عدم همکاری کابینه استعفا کرد. اما دلیل واقعی کنارهگیری او این بود که در روستاهای ایران بیش از حد محبوبیت کسب کرده و شاه را در سایه قرار داده بود. علم یک تیمسار بیکفایت را به جای او منصوب کرد و برنامه اصلاحات ارضی کند شد. مطبوعات، فتن ارسنجانی را به آسانی پذیرا نشدند. روزنامه پرنفوذ کیهان به این فکر میکرد که آیا علم میتواند او را بازگرداند. سرمقاله روزنامه نوشت: «در مورد شاغلان دستگاه سیاسی نظر طنزآمیز آن است که ما یک مدیر تیزبین و حتی با استعداد را درست در لحظهای از دست دادهایم که کشور بیش از هروقت دیگری به او احتیاج دارد.» افسوس که مطبوعات از ترس مخالفت دربار بیش از این نمیتوانستند چیزی بگویند.
ارسال نظر