خاطرات -نگاه یک آمریکایی به انقلاب سفید شاه - ۴
تشویق شاه به اصلاحات ارضی
سرمقاله یک روزنامه، آمریکاییها را متهم کرد که «عملا به آزادی در کشور ما آسیب فراوان وارد ساختهاند.» حتی پس از آنکه ایالاتمتحده در نوامبر ۱۹۶۱/آبان ۱۳۴۰ پرداخت کمک بلاعوض ۴۸میلیون دلاری را به ایران اعلام کرد، انتقادها ادامه یافت.
بیشک رژیم با دامن زدن به پارهای از این انتقادات سعی داشت دولت کندی را ترغیب کند که کمک نظامی را قطع یا کمک اقتصادی را به اصلاحات مشروط نکند.
دیگر مانند دوران آیزنهاور و دالس، ضدکمونیست بودن برای تضمین کمکها کافی نبود. با این حال انتقادات چنان گسترده بود که بیشتر آن را باید واقعی و اصیل تلقی کرد. کتابها، مقالات روزنامهها و سرمقالهها شکایاتی را مطرح میکردند که ایرانیان صاحبقلم و بیان از اوایل دهه ۱۹۴۰/۱۳۲۰ مرتبا تکرار کرده بودند، شکایاتی که دولتهای ایالاتمتحده نادیده گرفته بودند.
همین مانده بود که گروهی از دانشوران آمریکایی نگرانیهای عمیق اپوزیسیون طبقه متوسط را در تهران به زبان آورند. در پایان 1961 زمستان 1340، کارشناسان آمریکایی در امور ایران که بسیاری از آنها پیدرپی به وزارت امور خارجه مشاوره میدادند، از جمله منفرد هالپرن، تی.کویلر یانگ، جورج بالدوین و ریچارد کاتم، اظهارنظر کردند که دولت آمریکا در برنامهریزی خود برای ایران به اصلاحات سیاسی توجه کافی نشان نمیدهد و اصلاحات اقتصادی بدون اصلاحات سیاسی خودبرانداز خواهد بود، زیرا «توسعه سازمانیافته به دستیابی به وفاق سیاسی بستگی دارد.» آنها طرفدار دموکراسی نبودند، بلکه صرفا دولتی با پایگاه اجتماعی گستردهتر میخواستند. ایالاتمتحده میبایست راهی پیدا میکرد تا «شاه را به پذیرش نقش پادشاه مقید به قانون اساسی وادارد.» آنها از مشکلات ور رفتن با نظام سیاسی ایران آگاه بودند، با این حال پیشنهاد میکردند که از کمک آمریکا به عنوان اهرم فشار استفاده شود.
وزارت امور خارجه به سرعت ارزیابی آنها را به دست فراموشی سپرد. در زمانی نامناسب، یعنی تنها چند روز پس از «قتل عام روز شکرگزاری» بود که پرزیدنت کندی چستر بولز، معاون وزیر خارجه و همکار نزدیک هربرت همفری و ادلای استیونس سفیر آمریکا در سازمان ملل را به سمت سفیر تامالاختیار منصوب کرده بود. بولز تلاش کرده بود مردان و عقاید تازه را وارد فرایند سیاسی کند، اما وزیر امور خارجه راسک و «آچسنیها» تلاشهایش را خنثی کرده بودند و رییسجمهور او را خیالباف میدانست. او ممکن بود به خاطر علایق دانشگاهیان گوش شنوای بیشتری پیدا کند، اما تا دسامبر از کشور خارج شده بود.
به هر صورت، بولز به موضوعات اقتصادی و اجتماعی بیش از اصلاحات سیاسی علاقهمند شده بود. در فوریه 1962، در جریان سفری به نقاط دردسرآفرین خاورمیانه، به ایران رفت و شاه را به حمایت از اصلاحات ارضی ترغیب کرد.
همچنین کوشید شاه را متقاعد کند که بعید است که ایالاتمتحده درخواست او را در مورد افزایش کمک نظامی، به ویژه جتهای پیشرفته برآورد سازد. سفیر هلمز اعتراض کرد؛ او نیز مانند سلف خود میخواست هواپیماها را وارد کند تا شاه را خشنود سازد. با وجود این، بولز فکر میکرد شاه را متقاعد کرده کمک اقتصادی بیشتر و کمک نظامی کمتر را بپذیرد. این پرزیدنت کندی را خشنود ساخت و او یک مجموعه کمک تازه برای ارائه به شاه تدارک دید و این در حالی بود که شاه با تردید برنامه سفر خود را به واشنگتن در ماه آوریل تدارک میدید. دولت آمریکا به شاه اصرار میکرد که نیروهای مسلح خود را از ۲۰۰هزار به ۱۵۰هزار نفر کاهش دهد و پایان کمک مالی دفاعی به بودجه ایران را بپذیرد. در عوض کندی یک مجموعه کمک نظامی پنج ساله را به شاه پیشنهاد میکرد.
شاه و ملکه فرح طبق برنامه در آوریل 1962 (اواخر فروردین 1341) وارد آمریکا شدند. مطبوعات به آنها به عنوان نماد روزگار بهتر در ایران خوشامد گفتند، اما تظاهرات خصمانه دانشجویان ایرانی آرامش شاه را برهم زد. او به راسک که با او همدلی میکرد گفت که ایالاتمتحده باید این دانشجویان را بازداشت میکرد و به ایران باز میگرداند.
شاه از کاهش نیروهای مسلح خود اکراه داشت. او طی سالها در برابر پیشنهادهای مشابه مقاومت کرده بود و فکر میکرد میتواند در برابر این پیشنهادها هم مقاومت کند. او به تهدید از جانب پرزیدنت ناصر و اعراب چپگرا اشاره میکرد.
اما دولت کندی مصمم باقی ماند. کاهش کمک نظامی موضوعی بود که کاخ سفید و وزارت امور خارجه در مورد آن توافق کامل داشتند. تجددگرایان فکر میکردند که کاهش کمک نظامی به معنای ارتش کوچکتر و کارآمدتر و پول بیشتر برای طرحهای توسعه است؛ سنتگرایان بر این گمان بودند که ارتش کوچکتر شاه را تشویق خواهد کرد که به طبقات زمیندار، بازرگان و مذهبی بیشتر تکیه کند و عقیده داشتند که پیوند نزدیکتر با این طبقات به او ثبات دیرپاتری خواهد بخشید.
ارسال نظر