مشروح دادگاه غلامرضا نیکپی شهردار پایتخت در زمان شاه – ۳
داستان پلهای عابرپیاده در تهران
پایتخت ایران بزرگ است و مدیریت آن نیاز به منابع مادی قابل توجهی دارد. تهران از ۴۰ سال پیش نیاز به استفاده از پل، زیرگذر، پلهای عابر، آسفالت و ... داشت. تامین این وسایل و تجهیزات چیزی بود که در دوران شاه موجب اختلاف بود. غلامرضا نیکپی در دادگاه متهم به این میشود که به جای خرید تاسیسات شهری از کارخانههای داخلی آنها را از شرکتهای خارجی خریداری کرده است. وی در دادگاه سعی میکند این کار را توجیه کرده و گناه هر اتفاقی را بر دوش هویدا بیندازد. ادامه دادگاه وی را به نقل از روزنامه اطلاعات میخوانید.نیکپی: بنده از شاه سه سال مهلت گرفتم.
دادگاه: دو سال، دو سال.
نیکپی: سه سال مهلت گرفتم که ترافیک را درست کنم و این ترافیک تهران که سر در گم شده بود.
دادگاه: و نکردید.
نیکپی: خیلی درست شد، ۳۰ پل زده شد. پارکینگ ساخته شد. ۵ رشته شاهراه ساخته شد.
دادگاه: به آنجا هم میرسیم.
نیکپی: و این درست مغایر منافع خارجی بود.
دادگاه: به هیچ وجه، شما پلها را با بلژیکیها بدون قرارداد معامله کردید و حال آن که سازمان گسترش صنایع ایران آماده بود که پلها را بسازد و مدتی درگیری داشتید و بعد گفتید و بعد منعکس شد که شما تعهداتی دارید که باید یک مقداری از این اعتبارات را به بلژیک بدهید.
نیکپی: اجازه بدهید در این نکته بهخصوص اجازه میخواهم توضیح عرض کنم. بنده تصمیم گرفتم به اتفاق یک کمیته هماهنگی که برای کار ترافیک بود، دیدیم حتما لازم است پل بسازیم، در این جهت و قبل از زمانی که آقای پیراسته سفیر ایران در بلژیک بودند، گزارشهایی فرستاده بودند که بلژیکیها در کار ساختن پل مهارت و تخصص دارند و بعد نیز سفیر دیگر ما در آنجا آقای عزتاله که اسم فامیلشان را یادم رفته است، معاون وزارت کشور شدند، ایشان گزارشاتی به دربار داده بودند که بلژیکیها در کار پل تخصص دارند و صد درصد هم درست میگفتند، برای اینکه این شرکت در حدود ۱۷۰ سال در این کار تخصص داشت. این شرکت آمد به تهران، ارزانترین قیمت را داد و در آن موقع در ایران مطلقا پلسازی بلد نبودند.
دادگاه: به مناقصه گذاشتید؟
نیکپی: به مناقصه محدود گذاشتیم. یعنی از آلمان، از فرانسه، از ایتالیا سوال شد، کمیسیونی زیرنظر مهندس جواد صالحی تشکیل شد و به این کار رسیدگی کرد و نتیجه این شد که مال بلژیکیها ارزانتر است.
دادگاه: تابع ضابطه ترک مناقصه بود؟
نیکپی: بله، بله
دادگاه: در سال ۵۱ یا سال ۵۲ به بعد بود؟
نیکپی: نه خیر قربان در سال ۵۵ بود.
دادگاه: خیلی خوب ۵۵.
نیکپی: میخواهم این را عرض کنم.
دادگاه: خوب بفرمایید در آن حدود بگویید.
نیکپی: این پلها را که آمدند نصب کردند، چند شرکت داخلی منجمله سازمان گسترش صنایع ایران گفتند ما میتوانیم شبیه این پلها را بسازیم. ما از شرکتهای داخلی قیمت گرفتیم. تمام قیمتها وحشتناک دو برابر، سه برابر بود، مضافا این که این پل باید طوری باشد که وقتی اتومبیل از رویش میرود خرد نشود و نشکند، این تجربه لازم داشت. آهنش هم در ایران سوال کردم ذوبآهن مطلقا نمیتوانست این آهن را در ایران بسازد پس بخش خصوصی که نمیتوانست، سازمان گسترش صنایع ایران میخواست یک حق امتیاز از آلمانیها بگیرد تا برود بلکه شبیه آن را در اینجا بسازد، آن هم به همین قیمت. من گفتم این چه کاری است؟ ما که میخواهیم ترافیک تهران را درست کنیم قیمت این پلها هم مبلغ قابل توجهی نیست و مثل اسلحه هم نیست که پول سرسامآوری بخواهد.
این را ما از بلژیکیها که در این کار تجربه دارند، خریداری بکنیم و نصب نماییم تا بتوانیم تعهدات خود را عمل کنیم. بعد هم قرار شد سازمان گسترش یک پل بسازد، اگر این پل خوب بود و عمل شد بقیه پلها را هم در آینده بسازد.
دادگاه: لطفا درباره این پلهای پیادهرو هم بفرمایید.
نیکپی: در مورد پلهای پیادهرو اول ۵عدد پل خریدیم و بعد داخلی که آمدند، گفتند ما هم میتوانیم این کار را بکنیم. یک ۲۰ تا پلی با بلژیکیها قرارداد بستیم و از آن به بعد گفتیم با داخلیها قرارداد میبندیم.
دادگاه: این را میدانید که همه مردم گفتند با زدن این پلها در پیادهروها ثروت این مملکت را به باید دادید؟
نیکپی: بپرسید چقدر قیمت این پلها شده؟ تمام اینها یک میلیون تومان شده.
دادگاه: تمام آنها؟
نیکپی: نه خیر پلهای عابر پیاده.
دادگاه: یک میلیون تومان قیمت آن است؟
نیکپی: فکر میکنم در همین حدودها باشد. سوابق دست خودتان است، فکر میکنم بیشتر از این نباشد.
دادگاه: یادتان هست آن موقع که شما این پلها را میساختید، گفتند که در اروپا این پلها مشکلاتی ایجاد کرده و اینها را دارند جمع میکنند؟
نیکپی: مطلقا، در ایران این تبلیغاتی بود که رییس شرکت ...
دادگاه: هیچ یک را جمع نکردند؟
نیکپی: نه تنها جمع نکردند نگه هم داشتند و حتی اخیرا آمدند در بلژیک روی دو رودخانه یک پل فلزی و بتونی سوار کردند که خیال میکنم تمام شده باشد.
دادگاه: به قول خودتان پل مهمتر بود یا میآمدید سرویس اتوبوسرانی را یک سازمان جدیدی میدادید و یک اعتباراتی در آنجا خرج میکردید و مشکل ترافیک را از این طریق حل میکردید؟
نیکپی: اتوبوسرانی بدون پل و بدون زیر و رو یعنی پل بالا و پل پایین و بدون شاهراه مطلقا قابل استفاده نبود. برای این که ترافیک آن قدر سنگین بود که اتوبوس از ۱۶کیلومتر در ساعت افتاده بود به ۷کیلومتر و نیم.
دادگاه: یعنی چه؟
نیکپی: یعنی راه باید باشد تا بتواند سرعت پیدا کند.
دادگاه: باز همان مساله اقتصاد حاکمیت استعمار است.
نیکپی: حاکمیت استعمار که رییسش شاه بود در ایران.
دادگاه: درست است همه کاره شاه بود.
نیکپی: شاه و هویدا بودند.
دادگاه: درست است که این کارها را کرد، ولی شما یکی از مهرههایی بودید که میتوانستید در مقابل استعمار به عنوان یک مقام مسوول بایستید.
نیکپی: ایستادم، به عنوان یک مقام مسوول برای این که این برنامههایی که من برای ترافیک تهران درست کردم موجب میشد که شرکت ایران ناسیونال و دیگران بتوانند اتوبوسهایشان را بفروشند.
دادگاه: نتیجه بخش هم بود؟
نیکپی: بله، بله
دادگاه: حتی مشکل ترافیک را کاهش داد؟ شما معتقدید؟
نیکپی: بله، بله صددرصد معتقدم، برای اینکه سرعت اتوبوسرانی از ۵/۷رسید به ۱۳کیلومتر در ساعت.
دادگاه: این آمار را کی داده؟
نیکپی: این آمار را مهندس سلطانی داده.
دادگاه: آقای مهندس سلطانی که نمیتواند آمار بدهد، چون خودش مسوول است. این آمار را باید مقامات غیرمسوول بدهند و مقامات غیرمسوول گفتند که سرعت از ۱۰کیلومتر آمد به ۵کیلومتر رسید به ۳کیلومتر و روزنامه اطلاعات و کیهان آمدند یک مسابقه گذاشتند و گفتند که عابرپیاده در زمان شهرداری شما سریعتر از اتوبوس به مقصد میرسید.
نیکپی: این که صحیح نیست.
دادگاه: اینها تایم گرفتند. شما حرف مهندس سلطانی را که در این کار مقصر است، قبول میکنید و افراد مردم که از جمله روزنامهها بودند که شاید هم همیشه نطقهای شما را منتشر میکردند، در اینجا آمدهاند خودی نشان بدهند و این آمار را گرفتند و در روزنامه منتشر کردند.
نیکپی: از طرف راهنمایی و رانندگی یک روز یکیشان را ببندید بعد ببینید چه اثری دارد. در بزرگراه شاهنشاهی یک روز پل بسته شد نزدیک ۵/۲ تا ۳ ساعت ترافیک خوابید.
دادگاه: آن علت دیگری دارد. این پل حل مشکل ترافیک تهران را نکرد و شما ۲ سال مهلت خواستید که مشکل ترافیک را حل کنید و به همین دلیل مستعفی شدید.
نیکپی: سرتیپ افسری آدم گذاشت و آمار گرفت، هم سلطانی هم افسری به من گفتند که گردش اتوبوسهای شرکت واحد از ۸ کیلومتر به ۱۳ کیلومتر در ساعت رسیده و در روزنامه اطلاعات یا کیهان بود که عکسی چاپ کرد از یک صبح خیابان سپه ...
دادگاه: به همین جهت تمام روزنامهها، همه جا نوشتند انفجار ترافیک روزبهروز مشکلات مردم را زیاد کرده است و مردم ناراضی هستند.
نیکپی: این ناشی از آن بود که به مناسبت اختلافات شدیدی که بین من و آقای هویدا بر سر توسعه محدوده رخ داده بود، در روزنامه کیهان آقای امیر طاهری و در روزنامه اطلاعات آقایی که اسمش یادم نیست و یک مخبر قدیمی است و اگر اجازه بدهید اسم و عکسشان را دارم در بیاورم و خدمتتان عرض کنم، توسط ایشان و در رادیو تلویزیون توسط آقای قطبی در دو سه سال آخر تمام مدت علیه من اقدام میکردند.
دادگاه: مردم از شما ناراضی بودند، شما ....
نیکپی: من یک سوالی میکنم. ببخشید، اجازه سوال کردن از حضرتعالی ندارم من میخواهم بگویم کسی که جان خودش را در موقعی که سقف فرودگاه مهرآباد ریخت گذاشت و با کمک جنابزاده و به شهادت جنابزاده دو شبانهروز در آنجا خوابیدیم ۶۷ پارک ساختم. موقعی که سرای برلیان آتش گرفت، به شهادت سرهنگ جهانشاهی در آنجا سکته کردم من آن شب در دربار میهمان بودم، میهمان رسمی بودم.
دادگاه: اما دلیل این نمیشود که مردم ایران همه اینجا نوشتهاند مشکلات شهرداری تهران با سازمان جدید حل نمیشود و آن قدر در روزنامه علیه شما مطلب نوشته و اعتراض کردهاند.
نیکپی: قربان ضابطه روزنامه است؟ شما که میدانید آقای امیر طاهری ...
دادگاه: شما تکذیب کردید آقا؟
نیکپی: هیچکدام از تکذیبهای مرا چاپ نکردند.
دادگاه: نه قربان غیرممکن است.
نیکپی: اصلا نطقهای مرا دستور داده بودند چاپ نکنند. یک مطلب را به شما عرض بکنم این دیگر ساده ساده است. آقای فرهنگ فرهی آمد به من گفت که آقای رضا قطبی به دستور آقایهویدا در پخش رادیو تلویزیون از ساعت ۸ تا ۱۰ گفته علیه شهرداری صحبت کنم.
دادگاه: خوب شهرداری وظیفهاش را انجام نداده بود.
نیکپی: نه آقا دستور بود که من را بکوبند.
دادگاه: ما که ملت ایران هستیم همه میدیدیم که این مشکلات شهرداری که شما مسوولش بودید، روزبهروز افزایش پیدا میکند و شما وظیفهتان را انجام ندادید.
همهاش هم گفتید اعتبار، پول، پول، هی فشار آوردید روی دولت، هی پول گرفتید، میلیاردها پول گرفتید، یک روز هم رسما و علنا گفتید دیگر شهرداری پولدار شده است.
نیکپی: آن اولین سالی بود که من شهردار شده بودم.
بودجه سری
دادگاه: در ۱۸/۱۲/۳۶ دو مطلب در اطلاعات و کیهان نوشته شده و همینطور در روزنامه رستاخیز، یک جا در انجمن شهر سخنرانی میکنید در ۱۲/۱۲/۵۳ که تحت این عنوان شهردار به وعده خود عمل نکرده چاپ شده و اضافه میکند سخنران دیروز جلسه انجمن شهر گفت: شهرداری باید مسوول باشد و به آنها عمل کند و از این لحاظ شهرداری خود را آزاد گذاشته است. هرچند که سابقه نیز نشان میدهد که شهرداری همیشه به وعدهها و برنامههای خود عمل نکرده است (که این اعتقاد تمام مردم تهران است - البته این را من اضافه کردم) اعتبارات تخصیص یافته برای یک طرح را در طرح دیگری مصرف کرده است. این حاکمیت مطلق شما در شهرداری بود که این حاکمیت به عمر و زید ارتباطی ندارد. شما مسوول بودید، گفتهاید این اعتبارات جنوب را که آقای دکتر حیدرقل عمرانی ۴۰۰ - ۳۰۰میلیونتومان میداند شما گفتهاید این را ببرید در شمال شهر خرج کنید که خرج هم کردند. شما هرطور دستور میدادید، عمل میکردند و در کار شما ضابطه مطلقا نبود.
نیکپی: جواب بدهم؟
دادگاه: اجازه بدید من حرفم را بزنم. شما باید در انجمن شهر جواب میدادید که ندادید.
نیکپی: جواب دادهام.
دادگاه: ندادید چاپ هم نشده.
نیکپی: نخواستند چاپ کنند.
دادگاه: مگر میتوانستند جرات کنند در مقابل شما که چیزی چاپ نکنند. این حرفها چیست که شما میزنید؟ درویش گفت در بودجه سال آینده شهرداری ۳۸میلیون تومان اعتبار خاص در اختیار شخص شهردار قرار گرفته است و باید معلوم شود این اعتبار چگونه و در چه موردی مصرف شده است. به این ترتیب بودجه شما تصویب شد. روز ۱۸دیماه ۳۶ (۵۶) وقتی که شما کار را تحویل جناب شهرستانی دادید، اعلام شد که تمام ۳۸میلیون تومان این بودجه سری که مال یک سال بود در ۸ماه سال تمام را مصرف کردهاید و پولی نمانده و بعد مجبور شدند یک بودجه سری یک میلیون تومانی برای آقای جواد شهرستانی اختصاص بدهند و در اینجا هم گفتند شما چند صد هزار تومان به خواهرتان یا دوست خانمتان از بودجه سری شهرداری پرداخت کردهاید.
ارسال نظر