آخرین بخش از خاطرات سردینس رایت را درباره فعالیت‌های اقتصادی انگلیسی‌ها در ایران می‌خوانید. دوراندیشی او سبب می‌شد تا کارکنان بانک را وادار نماید تا به فراگیری زبان فارسی بپردازند. گسترش شیوه بانکداری اروپایی در مملکتی که قبلا در آن تجربه بانکداری وجود نداشت در عرض مدتی کوتاه، موفقیت بزرگی برای رابینو و کارمندان انگلیسی او محسوب می‌گردید. به‌زودی اسکناس‌های بانک جایگزین مسکوکات شدند. در شعبات بانک نقره کافی ذخیره شده بود تا در هر لحظه قادر باشند اسکناس‌های ارائه‌شده به بانک را نقد کنند. بعضی اوقات به تحریک روس‌ها که بانک آنها تحت‌حمایت دولتشان قرار داشت و در رقابت سختی با بانک شاهنشاهی به ریاست رابینو به سر می‌برد، مقادیر زیادی اسکناس جهت تبدیل به پول نقره به یکی از شعب بانک ارائه می‌گردید. برای جلوگیری از این شیطنت بود که محل ادای هر اسکناس صریحا بر روی آن درج گردید تا از این کارشکنی جلوگیری گردد. به سبب اعمال مدیریت صحیح و از بخت خوب هیچ یک از کاروان‌های بزرگ شتر و قاطر که تحت حمایت سربازان ایرانی محموله‌های بزرگ پول را به شعبات دوردست حمل می‌کردند، مورد هجوم و غارت واقع نشدند. به تبع همین اعمال مدیریت صحیح هرگز شعبه‌ای از بانک به سبب نداشتن پول تعطیل نشد و یکی از محسنات آن کم شدن گردش مسکوک نقره در بازار بود- (در آن زمان یک قران چهارپنس ارزش داشت) که به سبب سنگینی وزن حمل مقدار زیادی از این مسکوک نقره با دشواری‌های زیادی مواجه می‌گردید.

رویتر دان‌او زرنگ ژنرال الکساندر هوتوم شیندلر را که از هموطنان آلمانی‌اش بوده و بعدا به تابعیت انگلیس درآمده بود به سبب تجربه قبلی‌اش از سال‌های طولانی اقامت در ایران، به سمت رابط عالی خود در ایران انتخاب کرد. او که مدتی را در استخدام اداره تلگراف هند و انگلیس گذرانیده بود، به استخدام اداره تلگراف در ایران درآمد و به روایتی در ارتش ایران هم خدمت می‌کرده و در ناوگان کوچک شاه درجه دریاسالاری داشت. شیندلر در طول اقامتش برای انجام اموری که به او محول شده بود به گوشه و کنار ایران مسافرت کرده و گزارشات مشهوری برای دایره‌المعارف بریتانیکا پیرامون جغرافی و منابع ایران گردآوری کرد. کروزن که در نگارش کتاب دو جلدی مشهور خود به نام ایران و مساله‌ ایرانی بسیاری از اطلاعات مورد نیازش را از همین مقالات شیندلر اقتباس کرده است، وی را همچون ماشین معجزه‌گری وصف می‌کند که در حل بسیاری از مسائل از او مدد برجسته است. دروموند ولف که به راستی مجذوب وی گردیده بود، کوشش فراوانی به کار برد تا وزارت امور خارجه مسوولیتی در سفارت انگلستان در تهران به وی محول نماید، اما توقیفی به دست نیامد. در عوض رویتر او را استخدام نمود. شیندلر و رابینو در تهران از حسن توجه و اقبال عامه برخوردار بودند و جهانگردان به عنوان دو اروپایی آگاه و مطلع به دیدار آنها می‌شتافتند. این حقیقت که هر دوی آنها در استخدام بانک شاهنشاهی بودند، سبب افزایش اعتبار بانک می‌شد.

دفتر مرکزی بانک هم علت دیگر اعتبار آن بود چرا که در یک اقامتگاه مجلل واقع در میدان سپه قرار داشت. ساختمانی که رو کار آن از کاشی‌های ایرانی پوشانیده شده و ایوان حجره‌ مانندی داشت. بانک اگر چه در تملک خارجیان بود اما مردم همانند یک موسسه ملی با آن برخورد احترام‌آمیزی داشتند که همین امر سبب شهرت نیکوی بانک در سراسر پهنه ایران و نتیجتا باعث رونق بازرگانی کشور گردید. اما به رغم همه اینها، بودند کسانی هم که این نکته را مورد دقت و موشکافی قرار دهند که در بانک و شعبات آن هیچ ایرانی دارای اختیاراتی نمی‌باشد. همین بانک بود که ۳ وام از انگلیس برای شاه در سال‌های ۱۸۹۲ تا ۱۹۱۱ اخذ نمود. این وام‌ها در برابر در اختیار گرفتن شیلات دریای خزر و گمرکات ایران در بنادر خلیج‌فارس پرداخت گردید و همانند وام‌های گرفته شده از روسیه سبب انگیزش خشم و نفرت میهن‌پرستان شد، چرا که دریافت قرضه خارجی را مساوی با به اسارت گرفتن مملکت از سوی خارجی وام‌دهنده می‌دانستند. اما به رغم همه اینها بانک هنوز هم شهرت خود را حفظ می‌کرد. چندی بعد به توصیه دروموندولف یکی دیگر از دوستان قدیمی او در لندن به صرافت گرفتن امتیازاتی در ایران افتاد که فرجام بدی داشت. صاحب امتیازات جدید سرگرد جرالد تالبوت بود که پس از دیدار با شاه و پرداخت دو رشوه سنگین امتیاز انحصار پنجاه‌ساله تولید، فروش و صدور توتون و تنباکوی سراسر کشور ایران را اخذ نمود. در مقابل قرار بود سالیانه مبلغ پانزده‌هزار لیره به عنوان اجاره‌بها به اضافه یک‌چهارم سود خالص ناشی از این امتیاز به خزانه ایران واریز شود. تالبوت پس از آنکه کمپانی پادشاهی تنباکوی ایران را در لندن به ثبت رسانید، در اوایل سال ۱۸۹۱ همراه با کارکنانش به ایران مراجعت نمود تا آنچه را که بعدها به تنباکوی رژی Tobacco Regie شهرت یافت، سازمان دهد. به‌زودی با افشای جزئیات قرارداد سروصداهای مخالفت‌جویی مردم بلند شد، احساسات ملی برعلیه انگلیسی‌ها تحریک شده و شورش‌هایی در مشهد، شیراز، اصفهان و یزد به وقوع پیوست. اوضاع به گونه‌ای بود که کنسول انگلستان در تبریز از احتمال قتل عام مسیحیان وحشت‌زده شد. وی همچنین در گزارشی نوشت: «امتیاز تنباکو در اینجا موجب بروز خصومت در میان کسانی شده است که تا قبل از آن به انگلیسی‌ها ابراز علاقه می‌کردند، اما اکنون همه گونه نسبت‌های ناروا نسبت به آنها اظهار می‌نمایند.» هنگامی که یکی از رهبران بزرگ دینی استفاده از تنباکو را تا لغو کامل امتیازنامه مزبور حرام دانست، تاثیر گسترده‌ای در میان مردم نمود. یک شاهد فرانسوی در همان زمان گزارش داد: «به طور ناگهانی تمام بازرگانان تنباکو حجره‌های خود را تعطیل کردند و تمامی قلیان‌ها کنار گذاشته شده و کسی دیگر سیگار هم نکشید.» در دسامبر سال ۱۸۹۱ شاه تسلیم فشار افکار عمومی گردیده، قرارداد را ملغی اعلام نمود. این امر تنزل اعتبار انگلستان و افزایش نفوذ روسیه را به دنبال داشت. در آن زمان حتی شورش و تیراندازی هم در تهران به وقوع پیوست. این رویداد از طرفی شروع بیداری‌ ملی در میان ایرانیان بود. آن طوری که براون می‌نویسد: «این امر نشان‌دهنده آن بود که صبر ایرانیان حدی دارد و آن طوری که قبلا تصور می‌شد، آنها موجوداتی بی‌روح نبوده و من بعد بایستی در محاسبات، آنان را نیز در نظر گرفت». به تالبوت مبلغ نیم‌میلیون لیره خسارت پرداخت گردید. دولت ایران برای تادیه این مبلغ ناچار به اخذ قرضه خفت‌باری از بانک شاهنشاهی گردید که اولین قرضه از یک‌سری قرضه‌هایی بود که در آینده نیز دریافت شده و کشور را دچار لطمات اقتصادی فراوان نمودند.