گفتوگو با دکتر پرویز مینا-۸
همدستی کسینجر و شاه برای افزایش قیمت نفت
افزایش ناگهانی قیمت نفت در ۱۹۷۳ میلادی که موجب بهت و تعجب همه فعالان و کارشناسان و سیاستمداران شده بود، هنوز محل بحث است. پرسش این بوده و هست که آیا اراده شاه ایران بود که موجب شد در کنفرانس تهران قیمت هر بشکه نفت تا ۳برابر افزایش یابد؟ دکتر پرویز مینا در ادامه خاطرات خود از تحولات نفت ایران به این پرسش پاسخ داده و معتقد است که چنین نبوده و هنری کسینجر از سیاستمداران برجسته آمریکایی در اوایل دهه ۱۹۷۰، راه را به اعضای اوپک نشان داد.
در کنفرانسهای بعدی کویت و دوباره در ایران در ۷۳ قیمتها دوبار به طور یک جانبه از طرف اوپک و بدون موافقت شرکتهای نفتی افزایش پیدا کرد. در این کنفرانسها معمولا پیشنهادهایی که مورد قبول واقع و تصویب میشد، پیشنهادهایی بود که از طرف ایران عنوان میگردید. درنتیجه کنفرانس ماه اکتبردرکویت بهای اعلان شده به ۱۱۹ /۵ دلار هربشکه و مآلا درنتیجه تصمیمات متخذه درکنفرانس ماه دسامبر ۱۹۷۳ در تهران از اول ژانویه ۱۹۷۴ بهای اعلان شده (posted price) به یازدهدلار و شصت و پنج سنت افزایش پیدا کرد. بهای اعلان شده ۶۵/۱۱دلار هربشکه براین اساس تعیین گردید که بر مبنای آن در آمد دولت (government take) پس از محاسبه مالیات و بهره مالکانه و در نظرگرفتن هزینه عملیاتی برای هربشکه نفت خام صادراتی معادل هفتدلار میشد. در آن موقع این رقم حداقل هزینهای بود که برای تهیه یک بشکه سوخت مایع از زغال سنگ از طریق روش (coal liquifaction) منظور میگردید و به عنوان سوخت جانشین نفت شناخته شده بود.
یعنی زغال سنگ ضابطه مشخص کردن هزینه آلترناتیو بود.
نظر ما براین بود که ارزش نفت خام دربازارهای دنیا باید براساس آن باشد که درآمد صاحب نفت از صدور هربشکه با حداقل هزینهای که برای تهیه یک بشکه سوخت جانشین درمقابل نفت صرف میشود، برابری داشته باشد. در آن موقع تنها سه منبع یا روش برای تهیه سوخت جانشین شناخته شده بود: یکی (liquifaction coal) لیکوی فکشن کول بود در آفریقای جنوبی، دیگری شنهای آغشته به نفت(shale oil)و(tar Sand) بود در کانادا، که هزینه آنها بسیار گزاف و بالا بود. رقم ۷دلار هزینه تهیه نفت مصنوعی یا synthetic fuel از زغال سنگ بود که بهطور تجاری در آفریقای جنوبی انجام میشد. البته در زمان جنگ جهانی دوم در آلمان نیز زغال سنگ را تبدیل به بنزین و برای سوخت مصرف میکردند، ولی در اشل تجاری بعد از جنگ در آفریقای جنوبی این طرح انجام گرفت و مطالعات و بررسیهای ما نشان داد که حداقل هزینه آن ۷دلار
هربشکه است.
این ایده از کجا آمد؟ این ایده پیدا کردن آلترناتیو، یا قراردادن یک آلترناتیو به عنوان مبنای قیمت، در ایران نضج گرفت؟ یعنی در همین دستگاه شما؟
این ایده در ایران نضج گرفت و مدتی در شرکت ملی نفت با نظر و مشورت آقای دکتر فلاح مورد بحث و مطالعه بود. بالاخره فکر به شاه ارائه شد. چون شاه همیشه دنبال این بود که چون نفت جانشینی ندارد، اگر بخواهیم قیمتش را عادلانه در بازار تعیین کنیم باید مقایسه با یک منبعی بشودکه بتواند یک روزی جای نفت را بگیرد. بنابراین، در این مطالعاتی که شد، دیدیم تنها منبع و روشی که از نظر تجاری و فنی امکانپذیر است همانliquifaction coal بود، که هزینه آنرا ما عنوان کردیم که ۷دلار بود، که بالاخره اوپک پذیرفت که مبنای محاسبه درآمد کشورهای تولید کننده از صدور نفت بشود. یعنی برای اینکه به دولت ایران یا دولت عربستان سعودی از صدور هربشکه نفت ۷دلار برسد، posted price باید در چه سطحی میبود که، پس از وضع مالیات بردرآمد و بهره مالکانه، ۷دلار عاید گردد، که نتیجه آن همان بهای اعلان شده ۶۵/۱۱دلار هربشکه بود که اوپک تعیین کرد و اعلان کرد، که از اول ژانویه سال ۷۴ عملی شد. درحقیقت کنترل قیمتها از اواخر سال ۷۳ به بعد در اختیار کشورهای تولید کننده عضو اوپک قرار گرفت.
شرکتهای نفتی به این جریان چه واکنشی داشتند؟
دربدو امر با افزایش سریع قیمت نفت خام شدیدا مخالف بودند. اما موضوعی که به خواستهها و موقعیت اوپک در افزایش قیمت کمک کرد، شروع اکتشاف و افزایش تولیدات نفتی درخارج از حوزه عملیات اوپک بود. با نضج گرفتن سازمان اوپک و موفقیتهایی که در زمینه افزایش و کنترل قیمتها بدست آمد و با شروع مذاکرات از طرف اعضاء اوپک درجهت مشارکت در عملیات اکتشاف و تولید، از جمله مذاکرات و تجدید نظر در قرارداد کنسرسیوم از طرف ایران، شرکتهای نفتی به این نتیجه رسیدند که قدرت اوپک به جایی خواهد رسید که کشورهای عضو مآلا یک روزی کنترل تولید و صادرات را به عهده خواهند گرفت. بنابراین توجه شان معطوف شد به سایر مناطق نفتی دنیا که میتوانست در حقیقت جانشین تولیداوپک بشود، مانند آلاسکا و دریای شمال، که درآن نواحی شرکتهای نفتی تازه شروع به فعالیت کرده بودند. ولی هزینه اکتشاف و توسعه منابع نفتی با قیمتهای نازل آن روز به هیچ وجه اقتصادی نبود. بنابراین این فکر درخود کشورهای مصرفکننده، مثل انگلستان و آمریکا، به وجود آمد که یک سطح حداقل (floor) برای قیمت نفت لازم است که برآن اساس بشود این منابع نفتی را توسعه داد. فکر تاسیس سازمان بینالمللی انرژی یعنی International Energy Agency، از آن موقع شروع شد که کشورهای مصرفکننده به این فکر افتادند که درمقابل اوپک سازمانی ایجاد بکنند که با یکدیگر در مسائل مربوط به تامین و مصرف انرژی همکاری بکنند. این فکر را کسینجر به اروپاییها فروخت و قرار شد که سازمان بینالمللی انرژی به وجود آید. آن موقع توافق کردند که یک کنفرانسی به عنوان کنفرانس شمال و جنوب (North South) تشکیل بشود و بین کشورهای صادرکننده نفت و کشورهای مصرفکننده درباره سیاست انرژی دنیا صحبت بشود. قرار شد جلسات آن درپاریس تشکیل شود و شروع به کار بکند. در آن کنفرانس از طرف کشورهای مصرفکننده آمریکا و تعدادی کشورهای اروپایی، که فرانسه هم جزو آنها بود، شرکت داشتند. از طرف جنوب، که درحقیقت بیشتر صادرکنندگان بودند، کشورهای عضو اوپک بودند به اضافه تعدادی کشورهای مصرفکننده جهان سوم، مانند هندوستان و بعضی کشورهای آمریکای لاتین و بعضی تولیدکنندگان خارج از حوزه اوپک. نماینده دائمی ایران دراین کنفرانس، که چندین ماه به طول انجامید، آقای دکتر محمد یگانه بود. تعدادی از کارشناسان شرکت نفت، از جمله من، به طور متناوب دراین کنفرانس شرکت میکردیم.
این درچه سالی است؟
۱۹۷۵ و اوائل ۱۹۷۶.
چطور است که دکتر آموزگار دراینجا نبود؟
در شروع تشکیل کنفرانس که وزرای نفت یا انرژی یا خارجه کشورهای شرکتکننده حضور داشتند و به طور مثال آقای کسینجر از طرف آمریکا و وزیر انرژی فرانسه آقای ژیرو و تعدادی از وزرای نفت کشورهای عضو اوپک شرکت مینمودند، از ایران هم ریاست هیات نمایندگی با آقای آموزگار بود. ولی در جلسه وزیران، کنفرانس تصمیم گرفت که کمیسیونهای کار تشکیل بشود و رسیدگی به موضوعات مختلفی که در دستور کار کنفرانس گذارده شده بود دراین کمیسیونها مورد بررسی قرار گیرد. از آن به بعد آقای دکتر یگانه به عنوان نماینده دائمی ایران تعیین شدند و کار را دنبال کردند. درجریان مذاکرات در این کمیسیونها بود که موضوع تعیین یک سطح حداقل (floor) برای قیمت نفت خام عنوان گردید و مبتکر آن آقای کسینجر بود.
یعنی کسینجر قبول داشت که قیمت نفت به طور نامعقولی برای مدت طولانی در سطح پایینی نگاه داشته شده. او از نقطه نظر لزوم اکتشاف و توسعه منابع نفتی درخارج از کشورهای عضو اوپک به این مساله نگاه میکرد.
برای من دقیقا روشن نشد که آیا این قیمت حداقل یا «floor» را که نام بردید، کسینجر رسما پیشنهاد کرد، یا این که...
موضوع تعیین قیمت نفت یا برقراری یک سطح حداقل (floor) هیچ وقت به طور رسمی مطرح نشد. دلیلش هم این بود که آمریکاییها میگفتند اصولا Anti Trust Law به نمایندگان آن کشور اجازه نمیدهد راجع به قیمت نفت وارد مذاکره شوند؛ ولی راجع به مساله (عرضه و تقاضا) و مسائل مالی و سرمایه گذاری و غیره میتوانند صحبت کنند.
درحاشیه این مذاکرات راجع به اینکه آیا قیمت نفت در سطح معقولی است یا نه صحبتهایی میشد. درآنجا احساس کشورهای عضو اوپک این بود که کشورهای شمالی که خود دارای منابع نفتی بودند، از جمله انگلستان و آمریکا، بالا بردن قیمت نفت را نامعقول نمیدانستند. قبل از آن هم بنده تصور میکنم نمایندگانی از طرف دولت آمریکا به ایران مسافرت کند و در همان بحبوحه مذاکرات سال ۱۹۷۳ به حضور شاه رسیدند و به ایشان تفهیم کردند که قیمت نفت را میشود بالا برد. یعنی شاه بیگدار به آب نزد. البته از جزئیاتش آقای آموزگار مطلعند، برای اینکه در این شرفیابیها جز شخص آموزگار و بعضی اوقات آقای علم افراد دیگری حضور نداشتند. بنابراین بنده نمیتوانم قاطعا بگویم چه اشخاصی چه مطالبی به شاه گفته بودند. ولی از رفت و آمدهایی که میشد احساس ما این بود شاه به این نتیجه رسیده بود که زمینه برای بالا بردن قیمت نفت مساعد است و با مخالفت شدید دولتهای غربی روبرو نخواهد شد و از همان موقع تصمیم گرفت نقش رهبری اوپک را به عهده بگیرد.
عربستان سعودی تا حدی در بالا بردن قیمت پایه از ۲دلار و هیجده سنت در فوریه ۷۳ به پنجدلار و یازده سنت در اکتبر ۷۳ موافق بود، ولی با افزایش بعدی؛ یعنی از پنجدلار به ۱۱دلار و ۶۵ سنت، موافق نبود. نظر عربستان این بود که اگر اوپک قیمت نفت را با یک جهش سریع بالا ببرد کمک به توسعه منابع نفتی خارج از حوزه اوپک خواهد شد و بنابراین سهم اوپک در بازار بینالمللی کاهش پیدا خواهد کرد. بعدا نشان داده شد که این نظر تاحدی درست بود؛ به طور مثال، وقتی که انقلاب ایران پیش آمد و جنگ ایران و عراق آغاز شد، به علت کاهش تولید این دو کشور قیمت نفت یک مرتبه به سطح ۳۴دلار جهش پیدا کرد و شرکتهای نفتی منابع نفتی موجود درسایر نقاط دنیا را توسعه دادند. تولید اوپک، که تا قبل از انقلاب ایران به ۳۱میلیون بشکه در روز رسیده بود، بعد از انقلاب ایران و خاتمه جنگ ایران و عراق، به علت بالارفتن شدید قیمت به تدریج تا سال ۱۹۸۵ به سطح ۱۴ الی ۱۵میلیون بشکه، یعنی نصف میزان قبلی، کاهش یافت. درمقابل منابع خارج از حیطه اختیار اوپک به شدت توسعه پیدا کرد؛ از آن جمله در دریای شمال، آلاسکا، آفریقای غربی، آمریکای لاتین، و خاور دور، تولیدات جدید آغاز شد و همچنین احتمالا آلترناتیوهای غیرنفتی برای ...
تا اندازهای، بله. مثلا شیل اویل و تارسند درکانادا و درخود آمریکا شروع به تولید و عرضه به بازار شد و تاحدی جانشین نفت اوپک گردید که نتیجتا تولید اوپک از ۳۱میلیون در سال ۷۸ به ۱۴ الی ۱۵میلیون بشکه در روز در سال۱۹۸۵ کاهش یافت. دلیل آن از یک طرف کاهش مصرف جهان و از طرف دیگر افزایش تولید غیر اوپک بود که هردو پدیده نتیجه افزایش سریع قیمت بودند.
پس موضع عربستان سعودی دراینجا یک موضع اصولی بود. این نبود که مثلا....
بنده باید این را اذعان بکنم که یمانی ترسش همیشه از این مساله بود که ما اگر بی گدار به آب بزنیم و قیمت نفت سریع بالا برود، یک روزی متوجه خواهیم شد که خودمان داریم درحقیقت برای خودمان رقیب میتراشیم. البته درآن مرحله اول تز ما این بود که قیمت نفت چون برای بیست و خردهای سال ثابت نگه داشته شده و حتی در دو مورد پایین هم آورده شده، یعنی ۱۹۵۸و ۱۹۵۹ قیمت نفت پایین رفت؛ بنابراین جا دارد برای تصحیح این دوره در مقابل تورم قیمت نفت یا بهاء اعلان شده
(posted price) به سطح یازدهدلار برسد. ولی از آن به بعد بالا بردن قیمت را ما نیز در ایران به هیچ وجه صلاح نمیدانستیم؛ به طورمثال، در سال ۱۹۷۳ وقتی جنگ اعراب و اسرائیل شروع شد و کشورهای عربی صادرات نفت را تحریم و اعلام کردند به کسانی که به اسرائیل کمک میکنند نفت نمیفروشند، بلافاصله کمبود نفت در بازار احساس شد. آن موقع ما در شرکت نفت پیشنهاد کردیم یک مقدار نفت را به مزایده بگذاریم. تا آن موقع سابقه نداشت که نفت دربازار دنیا به صورت مزایده به فروش برود. شاه این فکر را پسندید و ما در عرض دو روز به شرکتهای نفتی اعلام کردیم که قصد داریم درحدود ۴۷۰ هزار بشکه نفت در روز برای مدت ۶ ماه از طریق مزایده به فروش رسانیم. آن موقع قیمت اوپک درسطح ۵دلار بود؛ یعنی اولین جهش قیمت پیدا شده بود. پیشنهادهایی که برای ما آمد، که من خودم مسوول رسیدگی به آنها بودم، بسیار جالب بود. قیمتهای پیشنهادی برای خرید نفت حداقل ۸دلار تا حداکثر هفدهدلار و ۶ سنت بود. ما بلافاصله شرکتی را که حداکثر قیمت، یعنی ۰۶/۱۷دلار هربشکه را پیشنهاد نموده بود احضار و قرارداد فروش نفت خام منعقد کردیم. این اتفاق در دسامبر ۷۳ افتاد که ما مزایده گذاشتیم.
بنابراین اولین قرارداد فروش برای تحویل نفت برای ۶ ماه از اول ژانویه ۷۴ به قیمت هفدهدلار و۶ سنت به امضا رسید. بعد از آن، بقیه شرکتها را به ترتیب، تک تک خواستیم و به آنها اخطار کردیم که قراردادی برای فروش نفت بر مبنای قیمت هفدهدلار و ۶ سنت منعقد شده و اگر آنها نیز حاضر به قبول همان قیمت هستند میتوانند فورا قرارداد امضا کنند وگرنه به نفر بعدی مراجعه خواهد شد. درنتیجه تمام شرکتهایی که بین ۱۷ و ۸دلار پیشنهاد داده بودند قیمت هفدهدلار و ۶ سنت را پذیرفتند و ما جمعا دوازدهمیلیون و نیم تن نفت برای تحویل درعرض ۶ ماه از اول ژانویه سال ۷۴ به قیمت هفدهدلار و ۶سنت فروختیم.
ارسال نظر