گفتوگو با دکتر پرویز مینا-۴
احداث پمپبنزین ایرانی در آمریکا
عرضه نفتخام در اوایل دهه ۱۹۷۰ بسیار انحصاری بود و چند شرکت بزرگ نفتی آن را در اختیار داشتند. فروش نفت ایران نیز در اختیار اعضای کنسرسیوم بود و پرویز مینا در خاطرات خود این مساله را یادآور میشود.
عکس :دکتر پرویز مینا درملاقات با نخستوزیر سنگال سال۱۹۷۶
عرضه نفتخام در اوایل دهه ۱۹۷۰ بسیار انحصاری بود و چند شرکت بزرگ نفتی آن را در اختیار داشتند. فروش نفت ایران نیز در اختیار اعضای کنسرسیوم بود و پرویز مینا در خاطرات خود این مساله را یادآور میشود. او میگوید از کل نفت قابل عرضه ایران به بازارهای جهانی فقط ۱۰درصد آن تحت نفوذ شرکت ملی نفت ایران بود که میخواست آن را در آمریکا عرضه کند و حتی تا پای بحث برای ایجاد پمپ بنزین در آمریکا پیش رفتیم.
اهمیت شرکت سیریپ در چه بود؟
این اولین بار بود که این نوع عمل میشد، یعنی تا آن موقع در تمام کشورهای تولیدکننده نفت همه قراردادها از نوع امتیاز بود، یعنی (Concession Agreement). طبق این نوع قرارداد، شرکت خارجی ناحیه بزرگی را در اختیار میگرفت و کلیه عملیات را خود راسا انجام میداد. تمام سرمایهگذاری به عهده آن شرکت بود. دولت طرف قرارداد در کار عملیات اکتشاف و تولید هیچ دخالتی نداشت و فقط یک نظارت کلی انجام میداد و بعد هم درآمدش را از طریق مالیات و بهره مالکانه وصول میکرد. در نتیجه کلیه عملیات اکتشاف و تولید و صادرات همه در اختیار شرکت طرف قرارداد بود و هیچ سهمی از نفت تولیدی به دولت طرف قرارداد تعلق نمیگرفت. قرارداد کنسرسیوم هم در واقع یک قرارداد امتیاز (Concession Agreement) بود. قرارداد باENI اولین قراردادی بود که یک شرکت مختلطی ایجاد شد که دراین شرکت مختلط شرکت ملی نفت و شرکت ENI با هم مشارکت داشتند. هر نفتی که تولید میشد نصفش را شرکت ملی نفت برمیداشت و نصف دیگر به ENI تعلق میگرفت. اولین بار بود که یک شرکت ملی نفت دسترسی پیدا میکرد به نفتی که خود مستقلا میتوانست به بازار صادر کند. این بود که ما به فکر افتادیم که از بقیه امکانات خلیجفارس استفاده بکنیم. مزایده گذاشتن فلات قاره خلیجفارس برای این بود که بتوانیم از رقابت بین شرکتها استفاده بکنیم. زیرا با انجام عملیات لرزهنگاری دریایی و اثبات وجود امکانات کشف نفت در آن نواحی شرکتها راغبتر شدند و وقتی این تعداد طاقدیسها که در خلیجفارس پیدا شده بود به مزایده گذارده شدند در حدود ۲۵۰میلیون دلار فقط پذیره نقدی (bonus) وصول شد. یعنی شرکتهایی که آمدند پیشنهاد دادند، علاوهبر تعهد سرمایهگذاری در اکتشاف و تعهد سرمایهگذاری در توسعه منابع نفتی پذیره هم میدادند و جمع پذیرههایی که وصول شد به ۲۵۰میلیون دلار رسید که در آن موقع خیلی پول بود.
برای شرکت ملی نفت در آن زمان دسترسی به ۲۵۰میلیون دلار سرمایه کمک موثری بود، پولی بود که شرکت ملی نفت میتوانست از آن برای سرمایهگذاری سهم خود در توسعه منابع در حوزه عملیات شرکتهای مختلط استفاده بکند. بنابراین، هم سرمایه خارجی جلب شده بود برای اکتشاف و تولید و هم این که این سرمایه دست شرکت ملی نفت را باز کرد که بتواند سهم خود را در این شرکتهای مختلط برای توسعه میدانهای مکشوفه فراهم نماید و احتیاج به کمک دولت و گرفتاریهای مالی منتج از آن نباشد. از این راه پنج شرکت جدید ایجاد شد که شرکت لاپکو (Lapco) و شرکت ایمینوکو (Iminico) از بین آنها موفق به کشف و توسعه میدانهای نفتی ساسان و رخش و رستم و بهرام شدند.
این اولین بار بود که شرکتهای مستقل امریکایی وارد عملیات اکتشاف بینالمللی میشدند. تا آن موقع همیشه فقط ۸ شرکت عمده نفتی اروپایی و آمریکایی بودند که در همه دنیا کارهای اکتشاف و توسعه و تولید را در اختیار داشتند. این باعث شد که شرکتهای مستقل آمریکایی مثل (Atlantic Richfield) اتلانتیک ریچفیلد، (Pan American Oil Co.) پان آمریکن اویل، (Phillips Oil Co) فیلیپس اویل کمپانی، (Union Oil Co) یونیون اویل کمپانی، یا Oil Corperotion) (Murphy شرکت مورفی اویل کوریوریشن که تا آن موقع درخارج از آمریکا فعالیتی نداشتند، در این راه از ایران شروع کنند که بعد هم فعالیتشان در جاهای دیگر دنیا نیز گسترش یافت. بنابراین از این راه ما توانستیم منابع نفتی فلات قاره خلیج فارس را با استفاده از سرمایههای خارجی، با استفاده از تکنولوژی خارجی و تعدادی کارشناسان خارجی، توسعه بدهیم؛ به طوری که قبل از انقلاب تولید ازاین منابع خلیج فارس به ۶۵۰هزار بشکه در روز رسیده بود. نصف این نفت در اختیارشرکت ملی نفت بود که بتواند فعالیتهای بازاریابی و بینالمللی را آغاز کند.
در ورود به بازار بینالمللی چه عواملی مهم بودند؟
در این جا باید توضیح بدهم که ورود به بازار برای شرکت نفت کار سادهای نبود. برای اینکه کنسرسیوم مقدار عمده نفت ایران را به بازار میبرد. شرکتهای مختلطی هم که ایجاد شده بودند ۵۰درصد نفت را در اختیار داشتند. بنابراین، با توجه به اینکه در جهان آزاد ۹۰ درصد بازار نفت در کنترل و اختیار شرکتهای بزرگ بود و فقط ده درصد حجم نفتی که در بازارهای بینالمللی دادوستد میشد به طور آزاد بود، ما لزوما میبایستی در آن ۱۰درصد نفوذ میکردیم. آن هم از طریقی که صدمهای به درآمد ایران از صادرات سایر شرکتهای صادرکننده نزنیم. بنابراین باید چنان وارد بازار میشدیم که نه تخفیفی بدهیم، نه مزایایی قائل شویم و نه با شرکای خود رقابت کنیم. این واقعا یک وضع فوقالعاده مشکلی بود.
بنابراین اولین کاری که کردیم این بود که تصمیم گرفتیم شروع بازاریابی ما از طریق معاملات بین دولت و دولت باشد. لذا رفتیم دنبال کشورهایی که دولتهای آنها خودشان خریدار نفت بودند، مثل بعضی از کشورهای اروپای شرقی و آن کشورهایی که توزیع و فروش فرآوردههای نفتی شان در اختیار شرکتهای ملی یا دولتی بود، نه آنجایی که بازار آزاد بود، مثل کشورهای اروپای غربی و آمریکایی. از این راه ما توانستیم قدمهای اولیه را برای ورود به بازارهای نفت برداریم.
کشورهایی که شرکتهای ملی نفت داشتند، کدام بودند؟
کشورهای مثل آرژانتین، فنلاند، کشورهای اروپای شرقی و هند؛ یعنی کشورهایی که درحقیقت صنایع نفتشان در اختیار شرکتهای ملی شان بود یا دولت یا وزارت نفتشان خریدار نفت بود. این بود که ما ورود به بازارهای بینالمللی را از این طریق انجام دادیم که به درآمد نفت ایران که از طریق محاسبه مالیات و بهره مالکانه براساس قیمت نفت اعلان شده یا قیمت فروش تعیین میشد، صدمه نزنیم؛ زیرا اگر ما برای ورود به بازار با شرکای خود رقابت میکردیم، برای فروش حجم کمی از نفت تولیدی میتوانستیم به درآمد بیش از ۸۰ الی ۹۰درصد بقیه صادرات ایران صدمه بزنیم. بنابراین نقطه فوقالعاده حساسی بود در شروع فعالیت بازایابی و صادرات شرکت نفت.
دومین کاری که کردیم این بود که در بین کشورهای تولیدکننده ایران پیشقدم شد دراین که وارد بشود به کار تصفیه و توزیع نفت در خارج از ایران که تا آن موقع اصلا سابقه نداشت. البته اکنون بیشتر کشورهای تولیدکننده مثل عربستان، کویت ونزوئلا، نیجریه، همه وارد عملیات دست پایین شدهاند، حال آنکه در آن موقع ایران پیشقدم بود. این کار با ایجاد پالایشگاه در هند درسال ۱۹۶۹ آغاز شد. ما در شهر مَدرس پالایشگاهی ساختیم با مشارکت (Oil and Natural Gas Commission of India ONGC) و شرکت آموکو که شریک مان در شرکت (IPAC) ایپک بود. مقداری از سهم نفت تولیدی از حوزه عملیات ایپک از میدانهای داریوش و فریدون در نزدیکی جزیره خارک را میبردیم به مدرس، در آنجا تصفیه میکردیم و فرآوردههای نفتی را در هند میفروختیم. بنابراین یک بازار انحصاری برای خودمان پیدا کردیم و رقابت با شرکتهای دیگر نمیشد.
پس از آن در سال ۱۹۷۱ در کشور آفریقای جنوبی با مشارکت شرکت فرانسوی توتال (Total) و شرکت ملی گاز و نفت آفریقای جنوبی (Sasol) پالایشگاهی به نام Natref در نزدیکی شهر ژوهانسبورگ احداث نمودیم که ۷۵درصد از نفت خام مورد نیاز آن از ایران تامین میگردید.
در مرحله بعدی در کرهجنوبی پالایشگاهی با مشارکت یک شرکت کرهای بنام سنگ یانگ احداث کردیم که ساختمان آن قبل از انقلاب تکمیل و آغاز به بهرهبرداری کرد، ولی متاسفانه بعدا شرکت ملی نفت ایران سهامش را در این پالایشگاه پس فروخت و شرکت نفت آرامکو عربستان سعودی آن سهام را خریداری نمود.
در کلیه این پالایشگاهها علاوه برایجاد یک بازارانحصاری و فروش نفت خامایران براساس قیمت روز بازار یک درآمد اضافی(added value) نیز ازطریق مشارکت درمنافع پالایش و توزیع فرآوردههای نفتی عاید شرکت ملی نفتایران میگردید.
درکشور سنگال نیز از طریق مشارکت با شرکت شل و دولت سنگال وارد فعالیت بازاریابی وایجاد جایگاههای فروش بنزین تحت آرم شرکت ملی نفتایران شدیم.
علاوه بر طرحهای فوق در چند سال قبل از انقلاب، مذاکراتی با شرکتهای آمریکایی و ژاپنی جهتایجاد پالایشگاههای صادراتی در سواحل خلیج فارس و مشارکت در صادرات و توزیع فرآوردههای نفتی حاصله در بازارهای بینالمللی و همچنین مذاکره با شرکت شل و شرکتایتالیایی ENI جهت مشارکت در عملیات پالایش و پخش فرآوردههای نفتی در آمریکا و اروپا در دست انجام و پیشرفت بود.
این مذاکرات در چه سالهایی است؟
این مذاکرات بین سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۸ انجام شد. حالا چرا بین ۷۳ و ۷۸، برایاینکه قرارداد کنسرسیوم به شرکت ملی نفت به هیچ عنوان اجازه نمیداد که از نفت تولیدی حوزه قرارداد استفاده بکند.
پس اکنون راجع به شرایط بعد از قرارداد ۱۹۷۳ صحبت میکنیم.
طبق قرارداد ۱۹۵۴ کنسرسیوم، شرکت ملی نفت فقط حق داشت آنچه نفت خام برای مصرف داخلی درایران احتیاج داشت از حوزه قرارداد بردارد؛ ولی برای صادرات به هیچ وجه نفتی در اختیار شرکت ملی نفت نبود. البته بهره مالکانه را شرکت ملی نفت میتوانست بهجای پول، نفت وصول کند، ولی از نظر اقتصادی به نفعایران بود که بهره مالکانه را نقد دریافت کند تااینکه نفت خام بگیرد؛ زیرا در محاسبه بهره مالکانه ارزش هر بشکه نفت خام برمبنای بهای اعلان شده محاسبه میشد که همیشه از قیمت واقعی فروش بیشتر بود و لذا شرکت ملی نفت از برداشت نفت خام و فروش مجدد آن متضرر میشد.این است که از حوزه قرارداد کنسرسیوم ما نفتی در اختیار نداشتیم. در اوایل دهه ۱۹۷۰ به کنسرسیوم التیماتومی داده شد که اگر کنسرسیوم حاضر به تجدید نظر در قرارداد نشود در سال ۱۹۷۹ که دوره ۲۵ ساله اول قرارداد خاتمه پیدا میکرد دیگرایران حاضر به تجدید قرارداد و ادامه آن نخواهد بود.این بود که کنسرسیوم قبول کرد که برای تجدید نظر در شرایط قرارداد وارد مذاکره بشود. در نتیجه در ماه مه ۱۹۷۳ شرکت ملی نفت موفق شد که قرارداد ۱۹۵۴ را به کلی ملغی و قرارداد جدیدی به اسم قرارداد فروش و خرید نفت با شرکتهای عضو کنسرسیوم منعقد نماید.
در ضمن یک مادهای گذاشته شده بود که از سال ۷۳ مقداری از تولیدات حوزه قرارداد مستقلا در اختیار شرکت ملی نفت خواهد بود که خود آزادانه بتواند در بازار به فروش برساند که مقدار آن برای سال اول ۲۰۰ هزار بشکه در روز تعیین شده بود و بهتدریج تا سال ۱۹۸۱ به یک میلیون و نیم بشکه در روز میرسید. ولی عملا ما از آن تجاوز کردیم. دلیلشاین بود که بعد از دو سال، یعنی ازسال ۱۹۷۵ به بعد، کنسرسیوم مقدار نفتی را که تعهد کرده بودند که برداشت کنند به طور کامل نمیبردند. بنابراین به کنسرسیوم رسما اعلام شد اگر شما طبق برنامه ریزی که میکنید تمام مقدار نفتی را که متعهد برداشت آن هستید نخرید درحقیقت حق اولویت برای خرید آن نفت براساس تخفیف ۲۲ سنت هربشکه از بین میرود و شرکت نفت خود آزاد است مابقی را صادر و به فروش برساند. همین گونه نیز عمل شد. به طوری که درسال ۱۹۷۸، یعنی قبل از انقلاب، شرکت ملی نفت، من حیث المجموع، از ناحیه کنسرسیوم به اضافه سهمش از قراردادهای مشارکت یک میلیون و هفتصد هزار بشکه در روز نفت خام و دویست و هشتاد هزار بشکه در روز فرآوردههای نفتی مستقلا در بازارهای بینالمللی میفروخت.این فروشها از طریق ۴۰ شرکت بینالمللی از کشورهای مختلف که مشتری مستقیم و مستقل ما بودند وما با آنها معامله میکردیم، انجام میگرفت، چه آنهایی که در کار تصفیه و توزیع با ما شریک بودند، چه آنهایی که خریدار مستقلی بودند.
برایاینکه ما بتوانیماین بازار را توسعه بدهیم و درضمن درآمد اضافی (added value) داشته باشیم، در آمریکا با شل آمریکا وارد مذاکره شده بودیم و کار به مرحلهای رسیده بود که میخواستیم یک پالایشگاه در خود آمریکا با مشارکت با آنها بسازیم. در اروپا با ENIمشغول مذاکره بودیم که درایتالیا و فرانسه، آنجاهایی که ENI پمپبنزین داشت و فرآورده میفروخت، ما هم شریک بشویم. در ضمن دنبال سه طرح پالایشگاه صادراتی بودیم، یکی با ژاپنیها، یکی با آلمانیها و یکی هم با آمریکاییها. قرار مااین بود که در بنادر ساحل خلیج فارس، مثل بوشهر و بندرعباس، سه پالایشگاه بزرگ صادراتی با سرمایه مشترک شرکت ملی نفت واین شرکتها تاسیس بکنیم و آن طرف متعهد باشد که فرآوردههای نفتیاین پالایشگاهها را با مشارکت شرکت ملی نفت در بازارهای خودش در دنیا بفروشد. این کاری است که بعدا عربستان کرد. اکنون عربستان سه پالایشگاه بزرگ صادراتی در کنار دریای سرخ دارد که با موبیل و با شل شریکند و عینا همین کار را میکند. ما آن موقع واقعا دراین رشته فعالیت پیشقدم بودیم و داشتیم در تمام کشورهای عمده مصرفکننده از طریقاین مشارکتها رخنه میکردیم. کوشش ما این بود که درعملیات توزیع و تصفیه و فروش فرآوردههای نفتی در بازارهای بینالمللی نقش موثری داشته باشیم. این روش امروز دیگر رسم شده، به طوری که مثلا کویت هماکنون بیش از ۵۰درصد نفتش در پالایشگاههای متعلق به شرکت ملی نفت کویت تصفیه میشود و در بازارهای بینالمللی به فروش میرود.
در ضمن کار دیگری که ما دنبالش بودیماین بود که عملیات اکتشاف و تولید را درخارج از مرز ایران شروع بکنیم. برای اینکه فکر میکردیم که اگر وارد بازارهای بین المللی بشویم، داشتن منابع نفتی نزدیک بازار امتیاز بسیار عمدهای است. یعنی آن شرکتهایی که منابع نفتی شان نزدیک مراکز بازار یا توزیعشان است همیشه مزیتی advantage بربقیه دارند. بنابراین به فکر این افتادیم که ما هم مثل شرکتهای عمده نفتی منابع تولیدمان را فقط محدود بهایران نکنیم و برویم درجاهای دیگر دنیا. البتهاین کار هم احتیاج به سرمایه داشت و هم احتیاج به تجربیات تازه این بود که از طریق مشارکت وارداین کار شدیم. اولین قدمی که برداشتیم مشارکت با شرکت بریتیش پترولیوم بود در دریای شمال. آن موقع یکی از بهترین نواحی که خارج از حوزه عملیات اوپک برای سرمایه گذاری و اکتشاف نفت وجود داشت دریای شمال بود.این بود که با شرکت بریتیش پترولیوم براساس ۵۰-۵۰ شریک شدیم و امتیاز دوناحیه را در دریای شمال از دولت انگلستان گرفتیم. دریک ناحیه مقدار کمی نفت کشف شد، دریکی گاز که البته مقدار ذخایر کشف شده طوری نبود که بهطور مستقل آن ناحیه را بشود توسعه داد. دنبالاین بودیم که وقتی که نفت نواحی اطراف آنجا کشف شد با آنها بتوانیم مشارکت بکنیم و با اشل اقتصادی بهتری کار بکنیم. مثل اینکه بعدها شرکت ملی نفت ازاین موضوع صرفنظر کرد و اکنون همه امکانات در اختیار شرکت بی پی قرار گرفته است. یکی هم با یک شرکت نروژی به اسم ساگا (Saga)وشرکت آمریکایی شوران (Chevron) وارد عملیات اکتشاف نفت درآبهای ساحلی و فلات قاره گرینلند (Greenland) شدیم؛ برای اینکه آن ناحیه هم فوق العاده مورد نظر بود. درآنجا هم وارد اکتشاف شدیم که آن درست مصادف شد با همان سالهای آخر رژیم سابق. بعد هم دیگر شرکت ملی نفت به کلی آن فعالیتها را متوقف کرد.
ارسال نظر