دعوای نرخ ارز در سال 1354

محمد یگانه یکی از رجال اقتصادی - سیاسی پهلوی اول بود که در دوره‌ای هم رییس کل بانک مرکزی شد. محمد یگانه، فرزند محمداسماعیل شکرچی بود که فارغ‌التحصیل دانشگاه حقوق تهران و دانشگاه کلمبیا در کشور آمریکا است و از سال ۱۹۴۹ وارد سازمان ملل شد. یگانه در گفت‌وگویی با ضیاء صدقی از همکاران مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد است و درباره مسائل مهمی از تاریخ اقتصاد ایران صحبت کرده است. در بخشی از این گفت‌وگو دو مساله «صحت آمارهای بانک مرکزی» در زمان شاه و همچنین «مبنای کاهش یا افزایش نرخ دلار» در این سال‌ها بحث کرده و همچنین درباره شرایط اقتصاد ایران در سال‌های پس از افزایش قیمت نفت نکاتی را مطرح کرده است که با توجه به اهمیت مباحث مطرح شده در زیر می‌خوانید:

صدقی- آقای یگانه، آماری که بانک مرکزی درباره میزان رشد اقتصادی و تورم و مسائلی از این دست می‌داد تا چه حد دقیق بود؟

یگانه- این را باید گفت که در سطح دولتی تحصیل‌کرده‌ها درست بود؛ ولی خب این را هم باید گفت که صحت آمار مربوط به تهیه آمار راجع به این که آیا افرادی که این آمار را در اختیار گذاشتند این آمار را صحیح در اختیار گذاشتند یا نه، به تمام اینها مربوط می‌شد. در بعضی از موارد این آمار صددرصد صحیح بود. فرض کنید آمارهایی درباره متغیرهای پولی و بانکی و غیره که اینها داده می‌شد معلوم بود که تا دینار آخر صحیح بود؛ ولی آماری که به دست می‌رسید فرض کنید از تولیدات، اینها تا حد زیادی صحیح بود؛ ولی صددرصد نمی‌شد. به این گفته شود که این کاملا صحیح است. بعضی وقت‌ها کارخانه‌ها اطلاعاتی را که لازم بود در اختیار نمی‌گذاشتند یا از بخش خانوار شما می روید می‌گیرید، می‌پرسید که شما هزینه‌تان به چه ترتیب بوده و برای یک ماه فرض کنید شما باید کلیه خریدهایی که کردید بدهید یا اینکه درآمد خودتان را اعلام کنید؛ به عنوان خانوار. این تا چه حدی حرفش صحیح باشد یا نه بنابر آمار که بیشتر براساس و از لحاظ رشد روی آمار تولیدی به وجود می‌آمد، بعضی از این آمارها پایه و اساس خوبی داشتند، در بعضی از رشته‌ها نه. مثلا یکی از این رشته‌هایی که آمار مبنای صحیحی نداشت یا این که خیلی ضعیف بود؛ مبنایش، آمار کشاورزی بود. ولی این ارقام رشد و اینها باید حدودی از تغییرات را به ما بدهد که آن آمار می‌داد. به علاوه فرض کنید ما می‌توانستیم این آمار و ارقام را با یک ضوابط دیگری بسنجیم و بعد ببینیم که آیا این آمار و ارقام با آن ضوابط درست در می‌آید یا نه؟ به طور مثال یک چیزی حضورتان عرض کنم، من شخصا روی حسابداری ملی خیلی کار کرده بودم و برای کشور تونس هم تهیه کرده بودم برای سال‌های متعدد و جدول داده- ستانده برایشان تهیه کرده بودم. وقتی به ایران آمدم آمار حسابداری ملی بانک مرکزی را دیدم و متوجه شدم که بعضی ارقام صحیح نیستند. مثلا دیدم، سهم سرمایه‌گذاری در درآمد ملی حدود ۲۵درصد است، در عین حال می‌دیدید که سهم تولیدات بخش ساختمان ۴درصد است. شما می‌بینید که سرمایه‌گذاری تولید شده است از ساختمان و از ماشین‌آلات، حالا مساله کالا و اینها را بگذاریم کنار. ولی به طور کلی سرمایه‌گذاری از خرید ماشین‌آلات و ساختمان ترکیب می‌شود ... این را فورا انگشت گذاشتم که ناصحیح است... یک دوره رکودی داشتیم در دوره امینی، در آن دوره رکود، تولیدات شاید آمد پایین و اینها. امینی که از حکومت رفت علم آمد سر کار یا نخست‌وزیر شد و عالیخانی هم وزیر اقتصاد. عالیخانی دنبال رشد اقتصادی بود. دولت علم و ایشان هم به دنبال تسریع رشد اقتصادی بودند. در آن موقع هم وزارت اقتصاد برای اینکه بتواند تغییرات اقتصادی و برنامه‌ریزی اقتصادی و توسعه صنعتی را بر عهده بگیرد، از ما خواسته بودند یک مرکز بررسی‌ها ایجاد کنیم؛ مرکز بررسی‌‌های صنعتی و بازرگانی که اینها را من به وجود آورده بودم و تا حدی هم با بانک مرکزی رقابت می‌کرد... سال ۱۹۶۴ بود که دیدیم رشد اقتصادی خیلی سریع به جلو می‌رود. محاسبات ما نشان می‌داد رشد اقتصادی به ۱۲درصد رسیده است. این به گوش شاه رسید و حتی در یکی از اعیاد بود که وقتی هیات دولت به حضور شاه رسیده بودند از من پرسید، گفتم: رشد اقتصادی ما ۱۲درصد شده است و بانک مرکزی این را تایید کرد...

صدقی- مبنای اختلاف‌نظر درباره نرخ مبادله دلار چه بود؟

یگانه: بعد از اینکه قیمت نفت بالا رفت‌ و درآمد ارزی ما رفت بالا، تقریبا ۴ برابر شد، در این موقع برنامه‌هایی که ما داشتیم تصمیم گرفته شد که اینها تجدیدنظر شود.

برنامه ۵ ساله تجدیدنظر شد، هزینه‌های عمرانی را ۳ برابر کردند، برای مدت ۵سال تقریبا ۲ برابر، نتیجه کار این شد که ما وقتی خواستیم خیلی سریع جلو برویم و چون امکانات این مقدار هزینه را نداشتیم، با توجه به زیربناهایی که در کشور وجود داشت، اگر شما کالا وارد کردید بنادر ظرفیت نداشتند و راه‌آهن و جاده‌ها نمی‌توانستند این را بکشند... از طرفی دولت خرج را زیاد کرد و از طرف دیگر عرضه کالاها به حد لازم نبود. بنابراین در کشور عدم‌تعادل ایجاد شد و تورم شروع کرد به رشد برای اینکه جلوی این تورم را بگیرند. در آن موقع فکر می‌کردند چون مقدار کالاهایی که در ایران مصرف می‌شود از خارج می‌آید، بنابراین اگر قیمت دلار پایین بیاید و قیمت ریال بالا برود، در آن صورت قیمت‌ها ارزان می‌شود و این جلوی تورم را می‌گیرد... ولی شرایط ایران جور دیگری بود، دردی که ما داشتیم درد ناشی از این بود که دولت آمده بود برای خودش تعهدات ایجاد کرده بود برای خودش و برای جامعه و خرج زیادی می‌شد که امروز اگر چنانچه قیمت دلار از ۵/۷تومان به ۵ تومان بیاید، سال آینده می‌آوردیم روی ۳ تومان یا پایین‌تر.

بنابراین پایین آوردن قیمت دلار و بالا بردن قیمت ریال گرفتاری‌های اقتصادی ایران را حل نمی‌کرد. این یک طرف قضیه بود و از طرف دیگر چنین کاری تاثیر داشت از یک طرف در صادرات ما و از طرف دیگر در تولیدات ما ... من رییس بانک مرکزی بودم، آقای هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد و حسنعلی مهران هم معاون آقای انصاری بود. نجم‌آبادی، وزیر صنایع‌ و مهدوی وزیر بازرگانی، مجیدی مسوول سازمان برنامه و بودجه و اینها عضو شورای اقتصاد بودند ... وزیران صنایع‌واقتصاد و بازرگانی می‌خواستند قیمت دلار را پایین بیاورند... در منزل مجیدی جلسه گذاشتیم و به نتیجه نرسیدیم و در آنجا خارج از نزاکت به من حرف‌هایی زدند.

هوشنگ انصاری می‌گفت، من وزیر اقتصادم و باید این کار انجام شود و بانک مرکزی باید اطاعت کند. مجیدی طرف بانک مرکزی بود ... کار به اینجا رسید که پیش شاه رفتیم ... شاه گفت باید جمشید آموزگار هم باشد ...

ادامه دارد