تحلیل
شهرام پهلوی کارچاقکن مشهور شد
مبارزه با فساد اداری و اقتصادی در هر دولتی از جمله دولتهای گذشته در میان مردم پخش میشد. هویدا نیز خواست با ۳نفر از کسانی که میشناخت مبارزه با فساد را شروع و عمق بخشد، اما جلسههایی که شروع کرده بود خیلی زود تعطیل شد. بخش آخر از تحلیل عباس میلانی از مناسبات اقتصادی دولت هویدا و شاه را میخوانید: ... شکی نیست که در سال ۱۳۵۱، هویدا، ظاهرا با توافق شاه، دست کم به محدود کردن ابعاد مساله فساد در ایران همت کرد. چندین بار با سه نفر از اعضای گروه سهشنبهها، غنی، مهدوی و فرمانفرمائیان ملاقات کرد و به بحث و کاوش بیشتر در چند و چون مساله فساد پرداخت. البته پس از مدتی کوتاه ناگهان شور و شوق هویدا در این جلسات فروکش کرد. به دلایلی که روشن نیست، عملا کارگروه به محاق تعطیل افتاد، اما این گفتوگوها، دستکم در کوتاه مدت پیامدهایی هم به همراه داشت. برای مثال، شهرام پسر ارشد شاهدخت اشرف، در آن روزها به عنوان دلال و کارچاقکن شهره شهر بود. سازمان سیا معتقد بود، شهرام «در برخی از زمینهها، راه مادرش را دنبال میکند» و در «تهران به عنوان کارچاقکن شهرت بدی پیدا و در حدود بیست شرکت مختلف صاحب سهم است، ... بیپرواترین و لاابالیترین عمل او فروش آثار ملی و عتیقههای مملکت بود.» همین شهرام، به رغم این شهرت سوء، به اعتبار فرمان ویژهای از سوی شاه، اجازه پیدا کرده بود که از نام خانوادگی پهلوینیا استفاده کند. اما ناگهان، پس از جلساتی در دفتر نخستوزیر که در آن فعالیتهای شهرام موضوع بحث بود، شاه بدون البته هیچ گونه محاکمه و بدون اعلام رسمی قضیه، به شهرام حکم کرد که از فعالیتهای اقتصادی خود دست بکشد و برای مدتی از ایران خارج شود. اما این ممنوعیتها چندان دیر نپایید. طولی نکشید که شهرام رخصت رجعت پیدا کرد و فعالیتهایش را هم از سر گرفت. ظاهرا اعضای خاندان سلطنت شاه را متقاعد کرده بودند که برای گذران امور خود هم که شده باید در فعالیتهای اقتصادی مملکت شرکت کنند و حق دلالی بگیرند. موضع مبهم و متزلزل در گزارش دیگری از سازمان سیا سراغ کرد. در آنجا آمده که «اخیرا رییس یکی از بزرگترین بانکهای ایران به یکی از مقامات سفارت گفته است که چندی پیش توجه شاه را به یکی از معاملات اشرف جلب کرده بود. گفته بود اگر جزئیات این معامله علنی شود، بازتابی منفی خواهد داشت. شاه به این گزارش اعتنایی نکرد. رییس بانک میگفت اگر کسی دیگر جز اشرف این کار را کرده بود، ۱۰ سال حبس میکشید.» حتی پرویز ثابتی هم تجربهای مشابه رییس بانک داشت. گزارشی درباره فعالیتهای غیرمجاز برخی از اعضای خاندان سلطنت تدارک کرد و گزارش نه تنها مفید فایدهای نشد بلکه خشم شاه را نیز برانگیخت.
برخی از دوستان نزدیک شاه نیز بسان اعضای خاندان سلطنتی، گویی از نوعی مصونیت قانونی برخوردار بودند و وارد گود فعالیتهای اقتصادی شده بودند. از یک سو، علم بود که حتی به اذعان دوستان و برآمدگانش در بسیاری معاملات مشکوک شرکت داشت. در سوی دیگر، امیرهوشنگ دولو بود که سلطان خاویار نام داشت اما از همه غریبتر و مرموزتر دکتر کریم ایادی بود. در یکی از گزارشهای سفارت آمریکا در ایران از ایادی به عنوان «طبیب ویژه شاه» نام برده شده و در عین حال آمده که او «در شرکتهایی متعدد از قبیل شرکت نفت پارس سهام دارد. معمولا بین ۱۴ تا ۴۰درصد سهام این شرکتها از آن او است. او در این گونه موارد از اسامی گوناگون استفاده میکند. گاه خود را عبدالکریم، زمانی کریم و برخی اوقات ایادی میخواند. تیمسار ایادی در عین حال از حق انحصاری بهرهبرداری از میگوی خلیجفارس برخوردار است.»
در گزارش دیگری سازمان سیا ایادی را «کانال اصلی فعالیتهای اقتصادی شاه» میداند و میافزاید که «ایادی گویا از دوران کودکی دوست شاه بوده ... حتی میگویند زمانی که شاه با همسرش ثریا در ماه عسل بودند، ایادی هم همواره همراهیشان میکرد. زمانی حتی شایع بود که سهام شاه در شرکت ماهیگیری جنوب هم به اسم ایادی ثبت شده بود... ایادی بهایی است و برخی از ناظران معتقدند که حامی اصلی بهائیان ایران است. میگویند هم او است که پیروان این مسلک را در برابر فشار و حملات مسلمانان متعصب حراست و حمایت میکند.»
در هر حال در اوایل دهه ۵۰ برخی از اعضای خاندان سلطنت، شماری از درباریان، یکی دو نفر از رفقای هویدا و دست کم دو نفر از وزرای کابینهاش در میان مردم شهرتی سوء داشتند و متهم بودند که «دست در بیتالمال دارند.»
ابعاد این بدبینی مردم را میتوان در یکی از گزارشهای سال ۵۷ سفارت آمریکا در ایران سراغ کرد. آنجا میبینیم که بنا بر ارزیابی سفارت، «در هفتههای اخیر، فساد مالی به یکی از مسائل سیاسی عمده ایران بدل شده، بخش اعظم انتقاد از شاه به قالب انتقاد از فعالیتهای غیرقانونی اطرافیان نزدیک و حتی اعضای خانوادهاش درآمده است... قاعدتا این مساله به راحتی حل شدنی نیست و تنها زمانی از میان خواهد رفت که بنیاد اساسیترین نهاد سیاسی در ایران یعنی سلطنت را به لرزه انداخته باشد.»
با افزایش درآمد نفت، توسعه اقتصادی ایران نیز شتابی سرسامآور پیدا کرد. با آن که از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱، تولید بخش صنعت سالانه ۱۴درصد رشد کرده بود، اما جهش بزرگ هنوز در پیش بود. از آذرماه ۱۳۵۱ قیمت نفت به سرعت رو به افزایش گذاشت. ظرف یک سال بهای یک بشکه نفتخام از پنج دلار به نزدیک ۱۲دلار رسید، درآمد ایران هم به موازات آن افزایش یافت. برنامههای اقتصادی مملکت همه در پرتو ارقام جدید درآمد مورد تجدیدنظر قرار گرفت. از همین زمان بود که شاه هم به تدریج اشاراتش را به «تمدن بزرگ» آغازکرده بود. وعده میداد که ایران پیش از پایان قرن، پنجمین کشور صنعتی جهان خواهد شد. میگفت ژاپن را پشت سرخواهد گذاشت و برای همیشه از دایره فقر و فلاکت و عقب ماندگی واخواهد رهید، حتی پیش از جهش ناگهانی قیمت نفت هم البته به آینده ایران سخت خوشبین بود. در سال ۱۳۴۵ به هارمین گفته بود: «در بیست سال آینده، تنها ژاپن و ایران میتوانند به مرحله رشد کنونی کشورهای اروپایی برسند.» در عین حال به سرفرازی گفته بود: «ایران حتی از ژاپن نیز منابع طبیعی بیشتری دارد.»...
ارسال نظر