عکس :ارتشبد جم

روز گذشته به نقل از حسین فردوست از نزدیکان شاه که پس از پیروزی انقلاب خاطرات خود را نقل کرده، یادآور شدیم که شاه از طریق خرید اسلحه سوءاستفاده‌های مالی می‌کرد و ارتشبد حسن طوفانیان دلال بین‌المللی اسلحه یکی از کسانی است که درباره ثروت شاه می‌تواند اطلاعات داشته باشد. فردوست در ادامه خاطرات خود می‌گوید: «ارتشبد طوفانیان از طریق مستشاران آمریکایی به شاه معرفی شد و خریدهای گزاف اسلحه ایران را ترتیب می‌داد، اما این تصور که نوع سلاح‌ها و کشور و کمپانی‌ خریدار را طوفانیان تعیین می‌کرد، صحیح نیست. چه نوع سلاح، به چه تعداد و از کجا را محمدرضا دیکته می‌کرد و طوفانیان فقط مجری خوبی بود. محمدرضا از کجا انواع سلاح‌ها را می‌شناخت؟ رویه این بود که رییس ستاد ارتش از طریق متخصصان ستاد، فرماندهان

سه نیرو و به ویژه فرمانده نیروی هوایی در دوران ارتشبد خاتمی، در مورد سلاح‌های سبک از روی نمونه‌های ارسالی از شرکت سازنده و همچنین شخص طوفانیان تقاضای تهیه می‌کردند و تعداد را نیز همین مقام‌ها به محمدرضا پیشنهاد می‌دادند. در اینجا دو موضوع مورد توجه شاه بود: خود سلاح و کشور تامین‌کننده آن... طوفانیان سفارش ‌دهنده اصلی نبود، سفارش‌دهنده شخص محمدرضا بود... مسلم است که فروشندگان سلاح به طوفانیان حق و حساب می‌دادند. این یکی از اصول متداول جهانی در معاملات تسلیحاتی است. در معاملات بزرگ تا ۲درصد و در معاملات کوچک تا ۵درصد پرداخت می‌شود... طوفانیان به نحوی عمل نمی‌کرد که محمدرضا حساسیت پیدا کند. او ارقام دقیق پورسانت را به محمدرضا می‌گفت و او مقداری را به خودش می‌داد و در مورد بقیه مبلغ دستور می‌داد که به کدام اشخاص و به چه مبلغی پرداخت شود. این را از یک منبع موثق شنیده که طوفانیان درباره پورسانتاژ چنین رویه‌ای داشت... در جریان انقلاب، طوفانیان بازداشت شد و هنگام انتقال از زندان قصر به لویزان مدارکی را به یک فرد آمریکایی تحویل داد.... محمدرضا در طول سلطنت خود اجازه داد آمریکایی‌ها ارتش را بچاپند و مسلما در سفارش‌های طوفانیان، شاه حق و حساب کلانی به طور جداگانه دریافت می‌کرد... برای اینکه دقیق‌تر با چپاولی که در معاملات اسلحه انجام شد، آشنا شوید یک خاطره می‌گویم: سال ۵۰ یا ۵۱ بود. روزی هویدا، نخست‌وزیر، به من تلفن کرد و گفت فردا صبح ساعت ۸ به سازمان برنامه بیایید. بار اولی بود که به سازمان برنامه می‌رفتم. هر چند قبلا با ابتهاج، رییس بانک ملی و دیکتاتورترین رییس سازمان برنامه، دوست نزدیک‌ بودم و پس از او با صفی اصفیا دوست بودم که تشابه متقابل و یکنواختی در طرز تفکر ما را به هم نزدیک می‌کرد. به دعوت هویدا، راس ساعت ۸صبح روز بعد در سازمان برنامه حاضر شدم. من و صفی اصفیا و جمشید آموزگار وزیر دارایی دعوت شده بودیم تا مجیدی رییس سازمان برنامه و بودجه و سایر مسوولان مهم در زمینه کار خود توضیح دهند. آن‌قدر که یادم هست درآمد نفت در آن موقع ۱۶۰میلیارد تومان و سایر عایدات ۶۰میلیارد تومان بود و از این رقم ۶۹میلیارد تومان هزینه ارتش، شهربانی و ژاندارمری بود. اگر ارتش حدود ۵۰درصد از بودجه خود را برای خرید اسلحه می‌داد، سالانه ۵میلیارد دلار می‌شد ... این بودجه هنگفت توسط چه کسی خرج می‌شد؟ توسط شخص محمدرضا. تصمیم گیرنده دیگر وجود خارجی نداشت. او نیز با آمریکایی‌ها مطرح می‌کرد و با نظر آمریکا، سهم آمریکا و سایر کشورهای موردنظر محمدرضا مشخص می‌شد. در دوران محمدرضا، سوء استفاده‌های مالی توسط ارتش فراوان بود. یک مورد سپهبد هدایت‌ا... گیلانشاه، فرمانده نیروی هوایی بود. وی از طرفداران شدید سیاست انگلیس بود و دستورهای آنها را مو به مو اجرا می‌کرد. در زمان او با پیشنهاد او و تایید محمدرضا، انگلیسی‌ها تعدادی هواپیمای شکاری با قطعات یدکی مربوطه به قیمت گران به ایران فروختند و نفع زیادی از این معامله بردند، زیرا هواپیماها کهنه و فرسوده بودند. گیلان‌شاه توسط خاتمی کنار گذاشته شد، اما او با پول کلانی از نیروی هوایی خارج شد.

وی چون قمار‌باز قهاری بود، همه پول‌های خود را در قمار باخت و مجبور شد خانه خود در زعفرانیه را به ۷۵۰هزار تومان به ساواک بفروشد... محمدرضا فقط مشتری درجه اول کارخانه‌های اسلحه‌سازی غرب نبود، بلکه او نقش واسطه را ایفا می‌کرد که یک نمونه آن را می‌گویم: در سال ۱۳۴۳ بود که روابط عربستان و آلمان در سطح خوبی قرار نداشت و سعودی‌ها به تعدادی قطعات جنگی نیاز داشتند و مقداری هم سلاح‌های انفرادی سبک از آلمان می‌خواستند و آلمان‌ها جواب رد می‌دادند. مقام‌های سعودی از شاه خواستند که این وسایل را برای آنها خریده و تحویل عربستان دهد. محمدرضا با طیب خاطر قبول کرد و دستور داد طبق لیست ارسالی وسایل تحویل شود و من معامله کننده بودم. من با لیست درخواست‌ها و یک چک به مبلغ ۳۲میلیون دلار که در وجه بانک ژنو بود، به سوئیس رفتم و سرلشگر معتضد را با خود بردم.

در ژنو سرتیپ علوی‌کیا که رییس نمایندگی ساواک شده بود و ۲نفر واسطه آلمانی منتظر ورود ما بودند. جلسه‌ای در بانک تشکیل شد. رییس بانک گفت: وجه چک در بانک موجود است. فقط می‌خواهیم بدانیم موضوع معامله چیست؟ واسطه پاسخ داد: شما فقط مسوول در اختیار گذاردن وجه به دستور فلانی به واسطه هستید. قراردادی در بانک تنظیم می‌شود و بانک مسوول تحویل وسایل به ایران است و لاغیر... رییس بانک دوباره گفت: موضوع معامله چیست؟ علوی‌کیا به من گفت، شما به عنوان رییس هیات بگویید که مقداری وسایل جنگی است. من به رییس بانک گفتم. او گفت، چون موضوع معامله اسلحه جنگی است، بانک معذور است. واسطه آلمانی از من خواست که پس به رییس بانک بگویید که تمام وجه را به بانکی در کلن منتقل کنند. او گفت تا یک ساعت دیگر وجه در شعبه کلن آماده پرداخت است... جمع کل معامله ۳۲میلیون دلار بود... رییس بانک دستور تنظیم قرارداد را در ۵نسخه داد. دولت پس از وصول اجناس از طریق بانک ملی وصول و صحت وصول را اعلام کرد ... در مراجعه به بانک ژنو معلوم شد ۸۰۰هزار به حساب ریخته شده است. به علوی‌کیا گفتم، این چیست؟ گفت، آن دو واسطه به حساب شما ریخته‌اند و این کار یک کار عمومی و عادی است. به محمدرضا اطلاع دادم که کار به خوبی تمام شد و چنین مبلغی نیز به حساب من ریخته شد. گفت: پول را به نصیری بدهید که هزینه محصلین بی‌بضاعت کند. من نیز طی یک چک وجه را به حساب نصیری ریختم و حساب خود را در سوئیس بستم و لابد نصیری هم آن پول را به محصلین فقیر داد.