خاطرات
تحلیل بختیار از اقتصاد شاه
شاهپور بختیار، پیش از آنکه فرمان نخستوزیری را از دست شاه بگیرد، چهرهای قابل قبول نزد مبارزان سیاسی به ویژه جبهه ملی بود و با توجه به تحصیلاتش تحلیلهای او قابل تامل بود. بختیار در گفتوگو با صدقی دیدگاه خود را درباره دلایل وقوع انقلاب اسلامی بازگو میکند.
ضمن تاکید بر اینکه تحلیل وی نمیتواند پایه داوریهای درست درباره این موضوع باشد، اما میتواند برای علاقهمندان به تاریخ ایران جذاب باشد.
مهمترین دلایل وقوع انقلاب
صدقی: آقای دکتر، میدانم که برای هر جریان اجتماعی من به طور کلی این کلمه عمومی «جریان» را به کار میبرم و نه «تحول» یا «انقلاب» به طور دقیق، مسائل خیلی زیادی باعث به وجود آمدنش میشود. به نظر شما این جریانی که در ایران به وجود آمد، مهمترین دلیل آن چه بود که ما به اینجا رسیدیم؟
بختیار: به نظر من مهمترین دلیلش یکی اقتصادی بود و یکی اجتماعی. دلیل سیاسیاش اهمیت نداشت. شاه با تمام بلندپروازیهایی که میکرد یک تعادل قوا مابین شوروی و آمریکا و ممالک غربی را حفظ میکرد، تا حد زیادی باید توجه بکنیم به آن دو فاکتوری که بنده عرض کردم، یعنی اجتماعی- اقتصادی.
برای اقتصادش حرف «ژسیکاردستن» را در همان جلسه برایتان خواهم گفت. اما برای اجتماعیاش این است که مملکت ایران بعد از سقوط مصدق یک روز هم حق نداشت که یک حزبی شبیه حزب نیروی سوم، حزب ایران، جبهه ملی از این چیزها داشته باشد و شاه مصرا - و این بدبختی او بود که -وقتی حس میکرد این جریان به یک جایی به مصدق میرسد، راجع به این موضوع «آلرژی» پیدا میکرد و او تا روزهای آخر، حتی توی بستر مرگش، هم همین طور بود که توی کتابم هم این موضوع را نوشتم. پس هیچ چیز اصیل ملی، هیچ تشکیلاتی در مدت ۲۵ سال، این آدم نگذاشت نضج بگیرد. اگر مثل مثلا سالهای ۱۳۴۱-۱۳۴۰ هم یک سر و صدایی بود خفه میکردند.
پس این مساله اجتماعیاش را کنار بگذارم، مساله اقتصادی است. البته یک ترقیاتی شده بود و یک کارخانههایی آمده بودند. خیلی، خیلی کارهای بد شده بود. خیلیها مخصوصا متظاهرانه کار میکردند. تمامش مصنوعی بود. تمامش (Facade) ظاهرسازی بود. تمام این چیزها، صحیح است، اما یک چیزهایی هم شده بود و نمیشد منکر آن شد. سدهایی که در ایران ساخته شده، خب، اینها مال ملت ایران است.
اتفاقا من یک مقدار زیادی در زندگیم کمک به اینها میکردم. چون مشاور حقوقی یک شرکت فرانسوی بودم که چیز میکرد. من متن حقوقی فرانسه و فارسیاش را با هم تطبیق میکردم و در حدود سه، چهار سال اینجا زندگی میکردم. برای آن قسمتی که گفتید، هر جا خواستید این تکه را هم بگذارید.
اما، مساله اقتصادی، یک روزی به یک جای عجیبی رسید. یک روز ما از سه میلیارد دلار درآمد نفت رسیدیم به ۱۸ میلیارد دلار در عرض ۴۸ ساعت، خب، این پول ممکن بود عاقلانه، با سرمایهگذاری تدریجی و با بهرههای متناسب، وارد سازمان اقتصادی ایران بشود و به ایران یک ساخت اقتصادی صحیح بدهد. این کار را ما نکردیم. تکنیکهای کافی نداشتیم و، و، و چیزهای دیگر.
یک دفعه سیل پول آمد که این پولها را یک مقدارش دور میزد و برمیگشت به آمریکا، به انگلیس، به فرانسه، بدون اینکه برای ایران فایدهای داشته باشد. اغلب یا اسلحه بود یا ناتمام، یک مقداریش هم دزدان حرفهای آریامهری افتادند و خوردند. اختلاف ثروت به یک جای عجیبی رسید.
شما وقتی فکر میکنید در زمان رضاشاه، وقتی او رفت، فقط رضاشاه بود که اندازه تمام مردم ایران ثروت داشت و پانزده نفر هم بودند اشخاصی که متمول بودند و صد نفر هم بودند اشخاصی که بورژوایی میتوانستند زندگی کنند فقط همین، دیگر چیزی نبود. همین بودند.
اینجا، در اواخر سلطنت محمدرضا شاه، مساله طور بدی شده بود. اینجا یک طبقهای درست شد که اینها دزدان قهار بودند و سطح زندگیشان به یک جای عجیبی رسیده بود. حقوق رسیده بود به ماهی صدهزار تومان، به کی؟ به مهندس کشاورزی مدرسه کرج.
این خونی که به بدن تزریق میکنند وقتی که بیشتر از قدر کافی باشد آشفته حالی میدهد. ناراحتی میدهد. این سرگیجه میآورد. خدای نخواسته اگر یک روزی به تزریق خون احتیاج داشتید و خواستند این کار را بکنند، این را بدانید چون من داشتم و این کار را کردند، بعد از دو لیتر، من سرم گیج میرفت.
به ایران از نظر اقتصادی، یک مقدار زیادی پول یک مرتبه تزریق شد. بایستی که همان سهمیلیارد را ششمیلیارد میکردند. بعد هشتمیلیارد میکردند ساختار را درست میکردند و کادرها را تربیت میکردند و این پروژهها را با این کادر پیاده میکردند، نکردند. از این جهت این طور شد.
اما راجع به «ژیسکاردستن» در همان جلسه به من گفت «یک روزی در سال ۱۹۷۳ من در «سنموریتس» برای اسکی بازی رفته بودم و وزیر دارایی فرانسه بودم.» خب، «ژیسکاردستن» آدمی است که در اقتصاد لیبرال خیلی وارد است. اتفاقا وقتی من رفته بودم به نیویورک، هفته قبل از من «ژیسکاردستن» رفته بود صحبت کرده بود. بعد من هفته بعد رفتم به نیویورک و صحبت کردم. در این جریان ایشان میگفت من شاه را در «سن موریتس» دیدم و به من گفت که آقای «ژیسکاردستن» ما امسال به جای چهارمیلیارد، هیجدهمیلیارد خواهیم داشت و من این را میخواهم فوری وارد اقتصاد مملکت بکنم.
ارسال نظر