اعیان و اشراف 1342 تا 1356

عکس :اسدالله رشیدیان یکی از اعیان ایران

یرواند آبراهامیان از معدود کسانی است که سعی کرده ارتباط خود را با تاریخ ایران مستمر و پایدار نگهدارد و تقریبا از اوایل دهه ۱۳۴۰ تاکنون- البته بسیار کمتر- در این باره مطالعه کرده،‌ کتاب نوشته و پژوهش کرده است. کتاب ایران بین دو انقلاب او یکی از منابع قابل توجه برای علاقه‌مندان به تاریخ سیاسی و اقتصادی ایران به حساب می‌آید. آبراهامیان در این کتاب که تحولات ایران را از دوران قاجار تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فصلی را به «سیاست‌ توسعه نامتوازن» اختصاص داده و مسائل ایران را از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۶ در این فصل بررسی می‌کند. در بخشی از این کتاب آبراهامیان به تحولات توسعه اجتماعی- اقتصادی در این سال‌ها را بررسی کرده و تحولات طبقاتی را در این سال‌ها کالبد‌شکافی می‌کند. به اعتقاد وی در نیمه دوم دهه ۱۳۵۰، شهرهای ایران از ۴ طبقه اعیان، طبقه متوسط متمول، طبقه متوسط حقوق‌بگیر و طبقه کارگر تشکیل می‌شده است که به طور خلاصه آنها را به شرح زیر معرفی می‌کند:

۱ - طبقه اعیان: این طبقه که تعداد آنها به هزار نفر نمی‌رسید،‌شامل ۶ گروه بود: الف، خاندان پهلوی با ۶۳ شاهپور، شاهدخت و منسوبین. ب، خانواده‌های اشراف که مدت‌ها پیش از اصلاحات ارضی دهه ۱۳۴۰ به شهرها و فعالیت‌های شهری روی کرده بودند. خانواده‌های اشرافی چون امینی‌ها، علم‌ها، بیات‌ها، قراگزلوها، دولوها، مقدم‌ها و جهانبانی‌ها از این خانواده هستند. ج، اشراف بازرگان مانند خداداد و فرمانفرماییان. امیر تیمورتاش، مهدی بوشهری و نوری اسفندیاری که با تشکیل مجتمع کشت و صنعت، بانک‌ها، شرکت‌های بازرگانی و موسسات صنعتی از قید اصلاحات ارضی رستند. د- حدود ۲۰۰ سیاستمدار، سابقه‌دار، کارمندان عالی‌رتبه و افسران ارشد ارتش که با تصدی مقامی در هیات‌مدیره‌ها و تسهیل قراردادهای دولتی سودآور ثروت اندوختند.

ه- بازرگانان قدیم که نخستین میلیون ثروت خود را در زمان رونق تجاری جنگ جهانی دوم اندوختند و رفتند تا میلیون‌های دیگر را در دوران رونق عواید نفتی دهه‌های ۴۰ و ۵۰ بیندوزند. مهدی نمازی، حبیب ثابتی، قاسم لاجوردی، حبیب‌القانیان، رسول وهاب‌زاده، حسن هراتی، اسدا... رشیدیان، محمد خسروشاهی، جعفر اخوان و ابوالفضل لک در این طیف جای می‌گیرند و پنج، شش نفر بازرگان جدید از جمله احمد خیامی، محمدرضایی، هژبر یزدانی و مراد آریه که عمدتا به سبب قراردادهای خصوصی خود با خاندان سلطنتی، بازرگانان قدیم و شرکت‌های چندملیتی در دهه ۱۳۴۰ امپراتوری‌های بازرگانی عظیمی تشکیل دادند. این خانواده‌های ثروتمند نه تنها مالک بسیاری از شرکت‌های بازرگانی عمده بلکه صاحب حدود ۸۵درصد موسسات بزرگ خصوصی فعال در بانکداری، تولیدات صنعتی، بازرگانی خارجی، بیمه و شهرسازی بودند. هرچند اکثریت عظیم طبقه اعیان مسلمان بودند، اما چند مقام عالی‌رتبه به لژفراماسونری در تهران که با دربار در ارتباط بود، پیوسته، معدودی مشخصا یزدانی، القانیان و آریه از محافل یهودی و بهایی برخاسته بودند. این امر مسبب شایعاتی بود که اغلب در بازارها به گوش می‌رسید، مبنی بر اینکه همه طبقه اعیان نماینده توطئه‌ای بین‌المللی به کارگردانی صهیونیست‌ها و بهایی‌ها در حیفا و امپریالیست‌های انگلیسی از طریق لژ فراماسونری در لندن هستند.

۲ - طبقه متوسط متمول: این طبقه با تعداد نزدیک به یک‌میلیون خانواده شامل ۳ گروه بسیار نزدیک به هم بود. گروه نخست که هسته اصلی این طبقه را تشکیل می‌داد جامعه بازاریان با حدود نیم‌میلیون تاجر، مغازه‌دار، کاسب و صنعت‌گر بود. گروه دوم را بازرگانان مرفه شهری با سرمایه‌گذاری خارج از بازارها تشکیل می‌داد. این سرمایه‌گذاری‌ها شامل هزاران مغازه‌ خارج از بازار، ۴۲۰هزار کارگاه در روستاها، ۴۴۰۰ تجارتخانه متوسط و ۷۸۳۰ کارخانه متوسط در شهرها با ۱۰ تا ۵۰ کارگر می‌شد.

در این میان گروه سومی هم بود که به نوعی به گروه دوم وابسته بودند. اگر چه گروه‌های دوم و سوم به معنی دقیق کلمه، بازاری نبودند، اما علاقه‌های محکم خانوادگی و مالی آنها را به گروه اول پیوند می‌داد. با وجود رشد اخیر صنعت جدید، طبقه متوسط متمول که نیروی سنتی عمده‌ای محسوب می‌شد، توانسته‌ بود مقدار زیادی از قدرتش را حفظ کند. بازار همچنان می‌توانست نصف تولیدات یدی کشور، دو سوم معاملات خرده‌فروشی و سه چهارم معاملات عمده فروشی را در دست داشته باشد.

۳ - طبقه متوسط حقوق بگیر، برنامه‌های توسعه دهه ۱۳۴۰، شمار طبقه متوسط حقوق بگیر را از کمتر از ۳۱۰هزار نفر در ۱۳۳۵ به بیش از ۶۳۰هزار نفر در سال ۱۳۵۶ رساند. در سال ۱۳۵۶، در مجموع ۳۰۴هزار کارمند، ۲۰۸هزار معلم و مدیر مدرسه و ۶۱هزار نفر مهندس، مدیر و کارمند دولت وجود داشت. گذشته از این در سال ۱۳۵۶ این تعداد به بالای یک‌میلیون و ۸۰۰هزار می‌رسد. در این دوره پروژه‌های توسعه چنان کمبود شدید نیروی انسانی ماهر ایجاد کرد که دولت تعداد بسیار زیادی تکنسین خارجی استخدام کرد و زنان را تشویق به کار در ادارات و حرفه‌های گوناگون به ویژه تدریس و پرستاری کرد. تعداد تکنسین‌های خارجی به ویژه آمریکایی و اروپایی از کمتر از ۱۰هزار نفر در سال ۱۳۴۵ به ۶۰هزار نفر در سال ۱۳۵۶ رساند.

طبقه کارگر، از تعداد مزدبگیران شاغل در بخش‌های صنعتی آمار دقیقی در دست نیست، اما حدس قریب به یقین نشان می‌دهد که طبقه کارگر در دوره بین ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۶ حدود ۵برابر افزایش یافت. در مرکز این طبقه حدود ۸۸۰هزار کارگر صنعتی جدید، ۳۰هزار کارگر صنعت نفت، ۲۰هزار کارگر صنایع الکتریکی، گاز و نیروگاه‌ها، ۳۰هزار کارگر شیلات و صنایع چوب، ۵۰هزار معدنچی، ۱۵۰هزار کارگر راه‌آهن، بارانداز، راننده کامیون و دیگر کارگران حمل و نقل مدرن و ۶۰هزار کارگر کارگاه‌ها و کارخانه‌هایی با بیش از ۱۰نفر جای داشتند. اگر حدود ۳۹۲هزار مزدبگیر شاغل در خدمات شهری و کارخانه‌های کوچک تولیدی، حدود ۱۰۰هزار کارگر کارگاهی، ۱۴۰هزار شاگرد مغازه و ۱۵۲هزار مزدبگیر بانک‌ها، دفاتر و سایر آژانس‌ها را نیز حساب کنیم جمع کل شامل ۱۲۷۲هزار نفر می‌شود. اگر انبوه فزآینده تهیدستان شهرها را بر این تعداد بیفزاییم، رقمی معادل ۴/۲میلیون نفر خواهیم داشت.