تاریخ نهادها -شاه، علم و اقتصاد-۹
ماجرای خط لوله نفت اهواز – اسکندرون
۱۴/ ۸/ ۱۳۴۸ - صبح در رکاب شاه به آبادان آمدیم. کارخانه پتروشیمی افتتاح شد .... کارخانه کوچکی است که دیترجنت و مشتقات کم دیگری میسازد. کارخانه بزرگتر در بندر شاپور است که توسط الاید کمیکالز ساخته میشود و آن کار لنگ شده است. همین کارخانه است که پیشبینی شده بود ۱۲۰میلیون دلار خرج بردارد و حالا به ۲۵۰میلیون دلار رسیده است. شاه بعدازظهر به اهواز رفت که کارخانه نورد را ببیند.
این کارخانه توسط یک شرکت خصوصی (برادران رضایی) ساخته میشود. پارسال ظرفیت کمتری داشت، شاه دستور داد ظرفیت آن دوبرابر شود، امسال این کار شده است......
۱۸/ ۸/ ۱۳۴۸ - ...... صبح شرفیاب شدم ..... در خصوص لوله نفت اهواز - اسکندرون چیزی خوانده بودم به این مضمون که چون کنسرسیوم با لولهکشی از اهواز به اسکندرون مخالفت کرده است، نخواهد توانست با کشیدن لوله نفت مصر به موازات کانال سوئز موافقت کند. شاه گفت: کنسرسیوم مخالفتی ندارد، ولی ما تصور میکنیم خرج این لوله که ۲هزار کیلومتر طول دارد فقط ۵۰۰میلیون دلار بشود، حال آن که برای ۹۰۰ کیلومتر لوله گاز تقریبا ۸۰۰میلیون دلار خرج کردهایم. مگر آن که در این لوله خیلی سر ما کلاه رفته باشد. من عرضی نکردم .....
۲۵/ ۸/ ۱۳۴۸.... امروز ساعت ۱۱ از مسافرت شیراز و بندر لنگه بازگشتیم .....
شرکتهای سهامی زراعی (از طرحهای مورد علاقه شاه بود که در این شرکتها مالکیتهای کوچک را یکپارچه کردند و ۱۰۰ شرکت سهامی زراعی برپا شد و بخش بزرگی از بودجه عمران کشاورزی را به خود اختصاص داد) اطراف شهر شیراز که به عنوان نمونه ساخته شده مورد بازدید قرار گرفت، خیلی عالی بود. درآمد سهامداران یا کشاورزان سابق در این مراکز ۳ برابر شده بود. من خیال میکردم این از گزارشهای دروغ است، کنجکاو شدم و دیدم که درست است.
۱/ ۹/ ۱۳۴۸..... بعدازظهر ۵ ساعت تمام کمیسیون شبکه ارتباطی داشتیم.
تا بالاخره تمام شد. بالاخره کل کار را با کنسرسیومی که از ۵ شرکت آلمانی، ژاپنی و آمریکایی تشکیل شده است با ۱۲۰میلیون دلار خاتمه دادم. ۴۰میلیون هم کارهای دولتی است، مجموعا میشود ۱۶۰میلیوندلار ولی کار بزرگی است که دولت از انجام آن عاجز مانده بود.....
۱۰/ ۹/ ۱۳۴۸.... خانم لمبتون (آن لمبتون وابسته مطبوعاتی سفارت انگلستان در ایران و از بزرگترین کارشناسان زمینداری و کشاورزی در ایران) که در ایران سابقه زیاد دارد و کتابی درباره زمینداری در ایران نوشته بود، اخیرا کتابی درباره اصلاحات ارضی نوشته که در آن مقداری از ارسنجانی و امینی تعریف کرده است. عبدالعظیم ولیان، وزیر اصلاحات ارضی گفته بود به عرض برسانم که کتاب را تماما جمعآوری کند و بعدا از لمبتون بخواهد کتاب دیگری بنویسد که اسم امینی و ارسنجانی در آن نباشد. فرمودند ..... خورده چنین پیشنهادی کرده است..... راجع به اضافه برداشت نفت باز هم ناراحت بودند. چرا کنسرسیوم حداقل وسایل بهرهبرداری را تا ۵/ ۵میلیون بشکه در روز تامین کنند. حالا ما نمیخواهیم نفت ببرند، ولی بالاخره این وسایل را حاضر کنند، شاید ما خودمان توانستیم نفت بفروشیم......
۱۵/ ۹/ ۱۳۴۸...... ظهر آقای رابرت اندرسون (رییس شرکت نفت آتلانتیک ریچفیلد و پایهگذار موسسه معروف آسپن در کولورادو) سرمایهدار بزرگ آمریکایی میهمان بوده قرار است در ۴۰هزار هکتار اراضی زیر سد محمدرضا شاه سرمایهگذاری و آبادانی کنند. این شخص سرمایهدار بزرگی است، در آمریکا ۱۰هزار هکتار زمین زیرکشت و ۲۵۰هزار گاو دارد. راجع به سهمیه نفت وارداتی آمریکا صحبت کردیم (چون در شرکتهای بزرگ نفت آمریکایی شریک مهم است). میگفت، ممکن است در ۵/ ۱۲درصد سهمیه ورودی تغییراتی پیدا شود، ولی آن وقت به نفت ورودی مالیات بسته میشود. به این صورت فکر نمیکنم این کار منافع زیادی برای ما داشته باشد......
۱۶/ ۹/ ۱۳۴۸ ...... شاه از صحبت اندرسون راضی بود. گفت: نسبت به سهمیه نفت خیلی خوشبین است. گفتم، در عوض مالیات وضع خواهند کرد، گفت، چرا فقط به ما سهمیه نمیدهند، عرض کردم، نمیخواهند تبعیض کنند.....
۱۷/ ۹/ ۱۳۴۸...... صبح بنا به وقت قبلی وزیر اقتصاد، هوشنگ انصاری را دیدم. قدری میخواست درباره امور مملکتی با من صحبت کند و مشورت بخواهد. میگفت، وضع مالی وحشتناک است، پول که نیست، تعهدات که سنگین است، تمرکزی در خصوص تصمیمات اقتصاد هم نیست. مثلا اخیرا برای تهیه پول، اوراق قرضه منتشر شده و مردم چون راحتی زیادی در داشتن اوراق قرضه احساس میکنند، دیگر دنبال کار تولیدی نمیروند. گزارشی از بانک اعتبارات صنعتی دارم که برای پروژههای مختلف آنها مردم سرودست میشکنند. اکنون کسی پول نمیدهد. چندی پیش برای تهیه درآمد عوارض وارداتی وضع شد. بانک مرکزی قیمت دلار و ارزهای دیگر را بالا برد. این مسائل در قیمت زندگی مردم اثر میگذارد.
چهار مرکز اخذ تصمیم اقتصادی داریم: شورای پول و اعتبار، شورای عالی سازمان برنامه، هیات وزیران و بالاخره شورای عالی اقتصاد که در پیشگاه شاه تشکیل میشود. هیچ هماهنگی بین اینها نیست.
نمیدانم چه خاکی بر سرم بریزم و با چه جراتی این مطالب را به عرض برسانم......
۲۹/ ۹/ ۱۳۴۸ ..... حسب الامر شاه برای ناهار ادیسون فرستاده مخصوص کنسرسیوم را دعوت کرده بودم که درباره اضافه استخراج نفت حرف بزنم. با حال تب ۲ ساعت حرف و چانه زدم. حرف مرا قبول دارد، ولی قول نمیدهد .... در مذاکرات امروز با ادیسون از نفت لیبی و نزدیکی آن به مدیترانه صحبت میکردیم. میگفت، حالا که میخواهند قیمت را بالا ببرند، بهای اعلام شده را مبنا قرار دهند، در سطح قیمت ونزوئلا .... از او پرسیدم نظر کنسرسیوم درباره لوله اهواز - اسکندرون چیست؟
گفت: اقتصادی نخواهد بود. فکر میکنم اینها میخواهند ما همیشه اسیر نفتکشها باشیم........
۱۴/ ۱۰/ ۱۳۴۸........ امروز با سمیعی رییس سازمان برنامه و بودجه ملاقات داشتم. راجع به خط لوله نفت
اهواز - اسکندرون بحث میکردیم. او هم مثل من فکر میکرد. آمریکاییها و انگلیسیها مایل نیستند ما این لوله نفت را که حداقل در سال ۵۰ تا ۷۰میلیون تن نفت به مدیترانه میرساند را بکشیم.
علت آن هم واضح است، هم دست ما در دادن نفت به بلوک شرق خیلی باز میشود و هم مقداری از بازار قطعی اروپای آنها را میتوانیم با سهمیه ۱۲درصد مشخص خودمان از دست آنها بگیریم..... به علاوه با قرارمدار با بعضی اعضای کنسرسیوم ممکن است اضافهبرداشت برای خودمان بیشتر داشته باشیم. علت این که شاه اشتیاق نشان نمیدهد این است که میترسد ریش ما دست ترکیه بیفتد.......
ارسال نظر