جایگزینی متخصصان ایرانی به جای خارجی‌ها

عکس: دکتر علی امینی سوار بر دوچرخه

فعالیت‌های عمرانی در کشوری مثل ایران که با سرمایه‌گذاری دولت انجام می‌شود، همواره محل برخورد منافع سازمان‌ها و مسوولان متعدد است که دنبال افزایش اختیارات خود هستند. این وضعیت موجب تضاد و منازعه می‌شود. انصاری در ادامه خاطرات خود درباره گردش امور عمران خوزستان به این موضوع اشاره می‌کند و در نقل رویداد‌های مربوط به عمران خوزستان همچنین درباره ورود سازمان آب و برق به خوزستان و نیروهای تحصیلکرده بحث‌های جذابی دارد که می‌خوانید.

پس از تشکیل دفتر تهران سازمان آب و برق خوزستان کوشش ما معطوف به ایجاد یک تشکیلات منظم برای تحویل گرفتن تدریجی طرح‌های عمرانی دردست اجرا و اداره آن در آینده شد. اولین اقدام ما برای آگاهی کامل از وضع داخلی تشکیلات شرکت عمران و منابع در خوزستان و شیوه کار آنها، انتخاب و اعزام ماموری بود به خوزستان که مجری دستورات سازمان باشد و نه مدیران آمریکایی. برای این ماموریت آقای عبدالعلی افخمی، یکی از افسران شرکت ملی نفت که سال‌ها در بندر معشور خدمت کرده بود و می‌توانست روابط حسنه‌ای با دوائر مختلف دولتی و غیردولتی برقرار نماید، انتخاب و به خوزستان اعزام شد. افخمی وظیفه داشت که مرتبا دفترتهران را از جریاناتی که در خوزستان اتفاق می‌افتد آگاه کند. شرکت عمران و منابع نیز ظاهرا از حضور چنین ماموری در خوزستان استقبال کرد و وسائل کار او را از نظر مسکن و وسیله نقلیه و غیره فراهم ساخت. گزارشات افخمی بسیار آگاه‌کننده بود و به مسائلی می‌پرداخت که به‌طور عادی در گزارشات اداری و مکاتبات و مذاکرات با شرکت عمران و منابع مطرح نمی‌شد و برای برنامه‌ریزی کارهای آینده سازمان اثرات بسیار مفیدی داشت. به‌عنوان مثال، معلوم شد که مذاکراتی که در تهران با مقامات بالای شرکت عمران و منابع درباره اهمیت آموزش ایرانیان برای تحویل گرفتن عملیات مختلف و اجرای برنامه‌های مشابه در خوزستان و سایر نقاط ایران انجام می‌گیرد بیشتر جنبه تئوری و ظاهری دارد و وقتی موضوع به خوزستان می‌رسد و به مرحله اجرا در می‌آید، مدیران و مجریان طرح‌ها که همه خارجی‌اند، هر یک جوابگوی شرکت‌های خود هستند و ماموریتشان انجام کار به‌نحوی است که سود بیشتری را نصیب شرکتشان بکند، لذا نه وقت و حوصله و نه ماموریتی برای آموزش ایرانیان دارند. شرکت عمران و منابع نیز که دفتر بسیار کوچکی در نیویورک و تشکیلات بسیار محدودی در خوزستان و تهران دارد، عملا فقط ناظر برعملیات موسسات مختلفی است که کار را انجام می‌دهند. هدف اصلی آنها انجام سریع کارها طبق برنامه‌های پیش‌بینی شده است و واحد مشخص سازمانی یا فردی که مراقب مساله آموزش ایرانیان باشد وجود ندارد. فرض همه بر این است که بالاخره در اثر اجرای این کارها عده‌ای ایرانی خود به خود کار یاد خواهند گرفت. افخمی به هر واحدی که مراجعه می‌کرد با او مانند یک فرد توریست خوش رفتاری می‌کردند و چیزهایی را به او نشان و هرگاه اطلاعاتی را که دفتر تهران از او خواسته بود جست‌وجو می‌کرد به او پاسخ‌های مبهم و گیج‌کننده می‌دادند و به اصطلاح عامیانه او را به دنبال نخود سیاه می‌فرستادند.

در چنین شرایطی مهمترین وظیفه سازمان جدیدالتاسیس آب و برق خوزستان به‌کارگرفتن سریع اشخاص واجد شرایطی بود که آماده کارکردن در شرایط سخت خوزستان باشند. در اینجا لازم است یادآوری شود که در آن زمان اغلب جوانان تحصیلکرده‌ای که در ایران بودند یا از خارج به ایران می‌آمدند علاقه داشتند که در تهران کارکنند و تا حد ممکن پایشان را از تهران بیرون نگذارند، چه رسد به این که به خوزستان بد آب و هوا و دور از مرکز بروند. بنابراین کار در این زمینه بسیار مشکل بود. سازمان احتیاج به همکاری کامل مقامات شرکت عمران و منابع داشت، زیرا در این مرحله که کارها به نقطه حساس، یعنی شروع ساختمان سددز و بهره برداری از مزارع نیشکر و کارخانه تولید شکر، نزدیک می‌شد، تداوم فعالیت موسسات خارجی که در طرح‌ها کار می‌کردند بسیار مهم بود و نمی‌باید کاری انجام شود که لطمه‌ای به طرح‌ها بخورد. از طرفی هرگاه مقامات بالای شرکت عمران و منابع قبول می‌کردند که تعدادی ایرانی را در سمت‌های حساس اداره طرح‌ها بگذارند، امکان این وجود داشت که مدیران و سرپرستان اجرایی در خوزستان با برخوردها و رفتار نامتناسب خود این گروه جدید ایرانی را از کارکردن در خوزستان دلسرد کنند و باعث شوند که دیگر سازمان نتواند کسی را به خوزستان بفرستد. لذا تصمیم گرفته شد در مرحله اول با مدیران شرکت عمران و منابع مساله را حل کرده و همکاری آنها را به‌طور کامل جلب کنیم و بعد، درمرحله دوم، با کمک آنها، درمورد شرکت دادن ایرانی‌ها در رده‌های تصمیم‌گیری از طرف مدیران و کارشناسان مختلفی که در طرح‌ها کار می‌کردند اقدام کنیم و وضعی به‌وجود آوریم که برخورد و کشمکشی پیش نیاید.

از سوی دیگر تاسیس سازمان آب و برق خوزستان به‌عنوان یک سازمان مستقل دولتی انتظاراتی درمیان مردم به وجود آورده بود. از جمله، عده‌ای تقاضای شغل داشتند. تجار می‌خواستند کالاهای خود را بفروشند. ادارات دولتی در زمینه‌های مختلف، مانند جمع‌آوری آمار و اطلاعات یا آگاه سازی و پاسخ به ارباب رجوع، مراجعاتی به سازمان داشتند. دانشجویانی که درباره خوزستان پژوهش می‌کردند و احتیاج به راهنمایی داشتند به سازمان رجوع می‌کردند. همچنین شکایاتی درباره بعضی اقدامات انجام شده در خوزستان یا علیه کارکنان طرح‌های عمران خوزستان به سازمان می‌رسید که احتیاج به رسیدگی و اقدام داشت. درباره قسمتی از این مراجعات، از جمله در مورد تقاضای شغل یا فروش کالا و سوالات ساده، امکان‌پذیر بود که مستقیما و به فوریت پاسخ مراجعات یا نامه‌های وارده داده شود. اما درباره قسمت مهمی از این امور ناچار بودیم که موضوع را به دفتر شرکت عمران و منابع در تهران یا در خوزستان منعکس کنیم.پس از چندی ملاحظه شد که اغلب این مراجعات بی‌جواب می‌ماند و اگر هم گاه گاهی پاسخی می‌رسد، اغلب بی سروته و جنبه از سربازکردن دارد. روشن بود که ادامه این وضع باعث بی اعتبار شدن سازمان جدیدالتاسیس آب و برق خوزستان در مقابل ارباب رجوع و ادارات دولتی می‌شد. بررسی در این باره نشان داد که هرچند مدیران اصلی شرکت عمران و منابع به فلسفه بوجود آمدن سازمان آب و برق خوزستان به‌عنوان یک سازمان ایرانی برای اداره و ادامه طرح‌های عمران خوزستان معتقد بوده و در بوجود آوردن آن همه گونه کمک و همکاری کرده‌اند، ولی کارکنان خارجی طرح‌ها و پاره‌ای از ایرانی‌ها که در دستگاه آنها کار می‌کردند نه تنها به فلسفه ایجاد این سازمان آشنا نیستند، بلکه وجود آن را نیز ترمزی در راه پیشرفت کارهای خود تلقی کرده و به آن به‌صورت عامل محدودکننده اختیارات خود نگاه می‌کنند. بدین جهت بود که در اولین جلسه‌ای که با حضور جان اولیور، مدیر اجرایی شرکت عمران و منابع و سایر همکارانش در ایران تشکیل شد، موضوع آموزش ایرانی‌ها و همچنین توجه به سوالات و مکاتبات سازمان با دفتر شرکت عمران و منابع در تهران و خوزستان را مطرح کردیم. آقای اولیور اظهار کرد، همان‌طور که می‌دانید طبق قرارداد کلیه هزینه‌های طرح‌ها به خرج شما انجام می‌شود و همیشه به ما تذکر داده‌اند و خودمان نیز معتقدیم، که این هزینه‌ها باید با رعایت صرفه‌جویی انجام شود. بدین جهت است که تعداد کسانی که در طرح‌ها کار می‌کنند در حداقل نگهداری شده و حداکثر استفاده از وقت آنها می‌شود. هرکدام از آنها همکاران ایرانی خودرا آموزش می‌دهند و از این بابت ما وظیفه خود را انجام داده‌ایم. اما از بابت مکاتبات اداری باید بگویم که معمولا متخصصان ما وقت اضافی ندارند که صرف مکاتبات اداری بکنند. به خصوص اینکه اغلب نامه‌هایی که به دست ما می‌رسد به زبان فارسی است و به ناچار باید ابتدا ترجمه شود و بعد به نظر کارشناسان یا مسوولان برسد که اغلب در نقاط مختلف خوزستان درمیان بیابان مشغول انجام وظیفه هستند و تا فرصتی برای مکاتبات اداری پیدا کنند وقت زیادی گذشته است. ناچار این گونه کندی‌ها درکار مکاتبات پیش می‌آید که موجب شکایت می‌شود. سپس اضافه کرد که اجازه دهید قصه‌ای را که پدرم بارها برای من نقل کرده برای شما تکرار کنم. پدرم می‌گفت یک کشتی بخاری در روی رودخانه می‌سی سی پی به کار مسافرکشی اشتغال داشت. دیگ بخار این کشتی فقط آنقدر ظرفیت داشت که یا می‌توانست پره‌های کشتی را برای پیش رفتن بچرخاند یا اینکه سوت کشتی را به صدا درآورد. لذا، هروقت کشتی به مقصد نزدیک می‌شد و برای خبر کردن خانواده‌های مسافرین سوت می‌زد، کشتی از حرکت می‌ایستاد و مسافرینی که می‌خواستند زودتر به مقصد برسند اعتراض می‌کردند. ناخدا به آنها تذکر می‌داد که مسافرین باید بین زودتر رسیدن به خانواده‌هایشان یا خبر دادن به آنها یکی را انتخاب کنند!

به عبارت دیگر پاسخ او این بود که ما با تعداد کارکنان فعلی بیش از این نمی‌توانیم کاری بکنیم و اگر می‌خواهید به فوریت جواب سوالات و نامه‌های رسیده داده شود باید عده‌ای را به هزینه سازمان استخدام کنیم و تشکیلات اداری را توسعه دهیم. یعنی هزینه هنگفتی سربار بودجه عمران خوزستان می‌شود. این جواب جلسه را به وضع ناراحت‌کننده‌ای درآورد. اما لازم بود راه حلی پیدا کنیم. به او گفتم شما یک قصه تعریف کردید، اجازه دهید من هم قبل از وارد شدن به موضوعات دیگر یک داستان برای شما بگویم. چند شب پیش در تلویزیون فیلم کارتونی برای بچه‌ها نشان می‌دادند. بچه‌های من آن را نگاه می‌کردند، لذا من هم آنرا دیدم. موضوع آن بی شباهت به کار ما نیست. داستان فیلم از این قرار بود که در یک باغ وحشی اعلام کردند که امشب سینما دائر است و تمام حیوانات می‌توانند با خرید بلیت به سینما بروند. اغلب حیوانات، از جمله یک سگ کوچک، بلیت خریدند و در ساعت مقرر در سینمایی که در فضای باز بود حضور یافتند. حیوانات بزرگ در ردیف‌های عقب و حیوانات دیگر به تناسب جثه در ردیف‌های جلو نشستند و آن سگ کوچک هم در جلوی همه قرار گرفت. درست قبل از شروع فیلم یک گوریل بزرگ وارد سینما شد و نزدیک به صحنه جلوی آن سگ کوچک نشست. فیلم خنده دار بود و همه حیوانات می‌خندیدند و قهقهه می‌زدند، ولی آن سگ کوچک که چیزی را نمی دید دائما غر می‌زد و می‌گفت آخر من هم بلیت خریده‌ام، ولی چیزی را نمی‌بینم. پس از مدتی که صدای شکایت او بلندتر شد، گوریل بزرگ رویش را برگرداند و به او گفت: «بنشین وصدا نکن. هر وقت من خندیدم تو هم بخند.» با شنیدن این داستان رنگ صورت اولیور دگرگون شد و معلوم بود که با وضع غیرمنتظره‌ای مواجه شده است. پس از چند ثانیه همگی شروع به خنده کردند و ورود پیشخدمت باسینی قهوه و چای حالت جلسه را تغییر داد. اولیور گفت ما پیام شما را به‌خوبی دریافت کردیم و بسیار متاسفیم که چنین وضعی به وجود آمده و نهایت کوشش را برای رفع این مشکل خواهیم کرد. از آن تاریخ به بعد عملا تغییر محسوسی در روابط سازمان با شرکت عمران و منابع پیدا شد و به تدریج موانع موجود برطرف شد.

مهندس مزینی پس از چندی برای ادامه تحصیلات و اخذ درجه دکتری در رشته هیدرولیک عازم آمریکا شد. نظر به این که بخش مهمی از امور عمرانی خوزستان مربوط به کارهای کشاورزی بود از دکتر احمدعلی احمدی، فارغ التحصیل دانشگاه معروف کرنل که پس از چند سال تدریس در دانشگاه آمریکایی بیروت به ایران آمده و به‌عنوان کارشناس در وزارت کشاورزی مشغول کار بود، دعوت کردم به سازمان آب و برق خوزستان آمده و با من همکاری کند. پس از مدت کوتاهی کلیه امور کشاورزی و آبیاری و احیای کشت نیشکر تحت نظر او قرار گرفت و اقداماتش چنان مورد توجه واقع شد که بعدا به معاونت وزارت منابع طبیعی و در کابینه دکترجمشید آموزگار به وزارت کشاورزی منصوب شد.

با آمدن دکتراحمدی هسته اصلی مدیریت سازمان تکمیل شد، به این معنی که کلیه امور مالی و بودجه و اداری تحت نظر شهمیرزادی و تمام امور فنی تحت مدیریت دکتر احمدی قرار گرفت. در عین حالی که کلیه امور سازمان با اطلاع من انجام می‌شد و مسوولیت کلیه اقدامات به‌عهده من بود هریک از این دونفر در چارچوب وظایف معین و سیاست‌های متخذه اختیارات کامل داشتند و می‌توانستند بدون مراجعه به مقام دیگری تصمیمات لازم را بگیرند. منتها با اتخاذ روش‌های نوین مدیریت ترتیبی داده شده بود که ما سه نفر در هر زمان از تمام امور سازمان مطلع بودیم. پس از چند ماهی که برنامه تحویل گرفتن امور از شرکت عمران و منابع عملا به مرحله اجرا درآمد و دفتر سازمان در اهواز دائر شد، شهمیرزادی با سمت قائم مقام مدیرعامل به اهواز رفت و کلیه امور جاری سازمان را تحت نظر گرفت.

جست‌وجو برای یافتن جوانان تحصیلکرده‌ای که حاضر باشند به خوزستان رفته و پس از یک دوره کارآموزی مسوولیت قسمتی از کارها را به عهده بگیرند از هدف‌های اولیه سازمان بود و به همین جهت از آقای امیرحسین نخعی که تحصیلات خود را در آمریکا تا درجه فوق‌لیسانس تمام کرده و دوره‌های تخصصی را در امر مدیریت و آموزش طی کرده بود، دعوت کردم که مسوولیت واحد آموزش سازمان را عهده‌دار شود و با کمک او برنامه خاصی برای به‌کار گرفتن جوانان واجد شرایط ایرانی تهیه شد. البته، نظر به این که گزارشات فنی و سوابق مربوط به مطالعات و اقدامات سال‌های قبل به زبان انگلیسی بود، ناچار بودیم در مرحله اول برای سرعت در کار از کسانی که به زبان انگلیسی آشنا بودند استفاده کنیم. به همین جهت جست‌وجوی ما در شروع کار متوجه فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های آمریکا بود و طی سفری که به اتفاق نخعی به آمریکا رفتیم با کمک نمایندگی‌های ایران در خارج با گروه‌های دانشجویانی که در دانشگاه‌های مختلف تحصیل می‌کردند ملاقات کردیم و طی جلسات طولانی، با آگاه کردن آنها از کارهایی که در خوزستان در دست اقدام بود، سعی کردیم آنها را به مراجعت به ایران و خدمت در خوزستان تشویق کنیم. نتیجه این برنامه از نظر سازمان قابل ملاحظه نبود، ولی برای کشور مفید واقع شد، زیرا عده‌ای از این جوانان به ایران آمدند و از طرح‌های عمران خوزستان بازدید کردند، ولی به علت شرایط نامساعد زندگی در خوزستان و در مقابل امتیازاتی که موسسات دیگر در تهران به آنها پیشنهاد می‌کردند جذب دستگاه‌های دیگر شدند. به هرحال، اقدامات همه جانبه سازمان در جهت جذب افراد نتایج خوبی به بار آورد و به تدریج افراد واجد شرایطی برای گرفتن کار به سازمان مراجعه کردند.موضوع جانشین کردن ایرانیان کارآزموده به‌جای متخصصین خارجی بدون وقفه دنبال می‌شد، به طوری که به تدریج سمت‌های مدیریت توسط ایرانیان اشغال شد. ذکر نام یکایک مدیران ایرانی از حوصله این داستان خارج است و فقط به این نکته اکتفا می‌کنم که تعداد کارشناسان و افراد خارجی که به طور مستقیم از طرف شرکت عمران و منابع مسوولیت کارهای مختلف را به عهده داشتند به تدریج از حدود۲۵۰ نفر به کمتر از ۳۵نفر تقلیل پیدا کرد و ایرانیان جانشین آنها شدند.