بورژواهای چپ‌گرا در ایران – 1

تاریخ اقتصاد ایران موضوع پژوهش بسیاری از نویسندگان بوده و هست و بسته به نگاه پژوهشگران از زاویه‌های گوناگونی بررسی شده است. محمدرضا سوداگر یکی از نویسندگان ایرانی کتاب «رشد روابط سرمایه‌داری در ایران (مرحله گسترش ۵۷-۱۳۴۲) را با توجه به آرمان‌هایی که دارد نوشته است. وی در بخشی از کتاب خود، آنجا که مساله بورژوازی در ایران را بررسی می‌کند به «پیدایش و شکل‌گیری بورژوازی چپ‌نما ۳۲-۱۳۲۰ نیز اشاره می‌کند. چسباندن «نما» به «چپ» در نوشته وی با توجه به گرایش‌های وی که هسته و مغز آن را چپ‌گرایی از نوع ارتدکس است، نشان دهنده نوعی تعصب سوداگر است و البته او می‌خواهد معما گونه‌ای را مطرح کند. منظور وی از بورژوازی چپ‌نما در این نوشته عموما کسانی‌اند هستند که به نوعی عضو یا هوادار حزب توده بوده‌‌اند. با توجه به روش این صفحه که داوری را به خوانندگان ارجمند واگذار کرده است، عین نوشته وی از کتاب یاد شده صفحه‌های ۲۴۰ تا ۲۵۸ را می‌آوریم.

«همان گونه که تغییر سلطنت قاجار و استقرار دیکتاتوری نظامی رضاشاه در نحوه شکل‌گیری لایه‌های سرمایه‌داری تاثیر گذاشت، سقوط غیره منتظره رضاشاه و اوج ناگهانی جنبش مردمی نیز در تحول و تکامل بعدی این لایه‌ها بی‌تاثیر نبود. با برکناری رضا شاه، ورود ارتش‌های متفقین به ایران و برقراری آزادی‌های سیاسی در کشور شرایط برای ایجاد سازمان‌ها و احزاب سیاسی دموکراتیک فراهم شد. حزب توده به عنوان یک حزب دموکراتیک و طرفدار قانون اساسی، با استفاده از این شرایط مساعد، توسط برخی از مبارزان آزادیخواه که بسیاری نیز در رابطه با گروه ۵۳ نفر به تازگی از زندان رضا شاه آزاد شده بود تشکیل شد ..... با اینکه بسیاری از موسسان حزب دارای آرمان‌های سوسیالیستی بودند، اما با توجه به ماهیت حزب که از طبقات گوناگون ترکیب یافته بود و سرشتی آزادیخواهانه و ضدفاشیستی داشت مرامنامه ۵ ماده‌‌ای حزب در کنگره اول (۱۳۲۳) به تصویب رسید که مشابه با مرامنامه احزاب دموکراتیک و ملی است. این مرامنامه بار دیگر در اردیبهشت ۱۳۲۷ با تغییرات جزیی تایید شد ..... حزب به‌رغم پاره‌ای اشتباه‌ها در سال‌های ۲۷-۱۳۲۰ در متشکل کردن و سازماندهی کارگران و دهقانان به ویژه اعتصاب کارگران صنایع نفت علیه شرکت نفت ایران و انگلیس نقش موثر و فعالی داشت ..... ماهیت و برنامه حزب آشکار بود که بخش عمده کادرها و مسوولان حزبی در رده‌های بالا و حتی در رده‌های پایین دارای خاستگاه خرده بورژوایی بوده و به لایه‌های متوسط جامعه وابسته باشند. در میان آنها فرزندان اربابان جزء بازرگانان و نیز کارمندان و دانشجویان فراوان دیده می‌شدند. به طوری که از ۱۵ نماینده برگزیده کنفرانس ایالتی تهران در کمیته مرکزی موقت (در ۱۳۲۱) ۱۳ نفر آنها (۸۷درصد) به طبقه متوسط جدید تعلق داشتند. در میان آنها تنها یک کارگر دیده می‌شد. از ۳۱ نفری که توسط کنگره اول برای کمیته مرکزی و کمیسیون‌های مربوطه برگزیده شدند ۳۰ نفر آنها به طبقه متوسط جدید و فقط یک نفر به طبقه کارگر شهری وابسته بودند، همین گرایش‌ها و وابستگی‌های طبقاتی در رده‌های میانی و در کمیته‌های شهرستانی حزب نیز وجود داشت. مثلا ۵۲نفر (۷۶درصد) از ۶۸ عضو کمیته‌های ایالتی تهران، فارس، اصفهان، خراسان، خوزستان، گیلان و مازندران در ۱۳۲۵ به طبقه متوسط جدید و ۱۴ نفر (۲۱درصد) به طبقه کارگر وابسته بودند از ۱۰۷ عضو نخستین کنگره حزب ۷۷ نفر از طبقه متوسط و ۲۹نفر از کارگران مزدی شهری بودند و ... پس از منع فعالیت علنی به ناچار ارتباطات حزب با کارگران و دیگر طبقه‌های زحمتکش به مراتب محدودتر شد. به همین دلیل شمار افراد وابسته به لایه‌های متوسط درحزب افزایش چشمگیری پیدا کرد، به طوری که از ۱۶۸ فعال حزبی که در تابستان ۱۳۳۰ در جریان یک راهپیمایی از سوی پلیس دستگیر شدند. ۱۰۵نفر (۶۲درصد) به طبقه متوسط جدید وابسته بودند.

آمار وضع شغلی و وابستگی طبقاتی اعضای دستگیر شده در ۱۳۳۲ نشان می‌دهد وابستگان به لایه‌های متوسط همچنان بیشترین نسبت را در صنوف حزب تشکیل می‌دادند. از ۲۴۱۹ تن اعضای حزب که پس از کودتای ۲۸ مرداد دستگیر شدند ۱۲۷۶ نفر از طبقه متوسط جدید، ۱۶۹نفر ازخانواده‌های طبقه متوسط سنتی (۲۵ تاجر، ۱۱۳مغازه‌دار و ۲۴ پیشه‌ور)، ۶۹نفر روستایی و ۸۶۰ نفر از کارگران شهری بودند. نفوذ گسترده عناصر وابسته به لایه‌های متوسط و ضعف یک نظریه منسجم و پیشروی کارگری در ارگان‌های رهبری زمینه را برای پرورش گرایش‌ها و ایده‌های بورژوازی در حزب آماده‌تر کرد.

در سال ۱۳۳۰ رهبری حزب بدون توجه به سرشت طبقاتی اکثریت رهبران، فعالان و اعضای حزب (رده‌های بالا تا پایین) بدون در نظر گرفتن ایدئولوژی حاکم بر حزب و درک سطحی آن از بینش سوسیالیستی خود را رسما حزب طبقه کارگر نامید. این تصمیم ضمن اینکه بی‌اطلاعی رهبران و کارگردانان حزب را از چگونگی تشکیل و ماهیت احزاب کارگری نشان می‌داد، سرآغازی برای اشتباهات بزرگتر بعدی بود... این زایمان مصنوعی که با مشتی احکام ساخته و پرداخته شده بود سدی در برابر برخورد آرا، عقاید و چاره‌ اندیشی مسوولانه‌ای شد که باز هم بر ابعاد اشتباه‌ها افزود. عامل دیگری که در فرو بردن هر چه بیشتر حزب به سوی مواضع بورژوایی و دور شدن از منافع و دیدگاه‌های طبقه کارگر ایران شد وابستگی حزب به سیاست خارجی اعتماد شوروی نه بر حسب انترناسیونالیسم پرولتاریی و دفاع از منافع کارگر ایران، بلکه به مقتضای مصالح و منافع مشخص سیاست خارجی اتحاد شوروی در منطقه و ملاحظات منافع بورژوایی ایران بود. جذبه قدرت اتحاد شوروی از سویی موجب جذب عناصر فرصت‌طلب و قدرت‌جو به حزب توده شد و از سوی دیگر وابستگی به آن دولت به مثابه چماقی برای تخطئه و سرکوب هر نوع انتقاد از حزب به کار برده شد که به نوبه خود فضای انتقاد و ریشه‌یابی علل اشتباه‌ها را بیش از پیش تیره و تار کرد و بر یافتن علت شکست‌ها واقعی سرپوش گذاشت. به این ترتیب از ترکیب منافع گروهی از لایه‌های متوسط جامعه، نوعی مفاهیم وارونه از مارکسیسم و تبعیت از سیاست اتحاد شوروی در سال‌های ۳۲-۱۳۲۱ مصالح و مواد اولیه پیدایش جناح تازه‌ای در جمع بورژوازی ایران ساخته و پرداخته شد.