داستان صنعت گاز -۱۴
بیرون راندن آیمگ از ایران
شیرازی در نقل خاطرات خود از داستان زاد و رشد صنعت گاز ایران در برابر این پرسش قرار میگیرد که برای رساندن این انرژی به داخل چه اقدامهایی انجام شده بود و او پیش از اینکه به این مساله اشاره کند، خاطرهای از دیدارش با مرحوم محسن نوربخش و محمدحسین عادلی که در آن زمان به ترتیب وزیر اقتصاد و رییس کل بانک مرکزی بودهاند اشاره میکند. شیرازی میگوید به دعوت مقامهای ایرانی و پس از سالها دوری از ایران برای شرکت در سمیناری به اصفهان میآید. اگر اجازه بفرمایید، قبل از این که به شاه لوله دوم گاز برسیم در مورد گازرسانی در داخل کشور صحبت کنیم؟
گاز رسانی در داخل کشور برای من به صورت یک مذهب حرفهای درآمده. نه تنها در ایران، بلکه در صحنه جهانی که با کشورهای متعدد کار داشتم، همیشه من مصرف هرچه بیشتر گاز را در بخش انرژی کشورها حمایت کرده ام، زیرا از نظر اقتصادی و محیط زیست به مصلحت آنها میباشد.
داستانی را عرض کنم که درسال ۱۹۹۱ برای من اتفاق افتاد. یک روز وقتی به اطاق خودم در بانک جهانی رفتم در روی میز کارم دعوتنامهای را دیدم از طرف نمایندگان ایران در بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول برای صرف شام با آقای نوربخش وزیر اقتصاد و عادلی رییس بانک مرکزی. این در موقعی بود که آرزوی بازگشت و دیدار از ایران برای من به صورت یک آرزوی دست نیافتنی درآمده بود. با حالتی توام با ناباوری و اشتیاق این دعوت را قبول کردم. قبل از ورود به سالن محل پذیرائی در ساختمان صندوق بینالمللی پول با مرحوم محمد یگانه برخورد کردم که ایشان هم راهی همان شام بود که درآن حدود سی نفر ایرانی که بیشتر آنها کارشناسان بانک جهانی و صندوق بینالمللی بودند حضور داشتند.
از مرحوم دکتر یگانه و بنده دعوت کردند که بر سر میز آقای نوربخش بنشینیم. با این ترتیب، محمد یگانه وزیر اقتصاد قبل از انقلاب در دست راست ایشان و آخرین مدیر عامل شرکت ملی گاز قبل از انقلاب در دست چپ ایشان قرار گرفتند. احتمالا صحنه جالبی بوده است. بهر تقدیر ایشان مدتی با بنده راجع به مسائل گاز صحبت کردند و دعوت کردند که شرکت ملی گاز را بخصوص درزمینه طرحهای بینالمللی یاری دهم. گویی عقده ای در دل من باز شد. اظهار داشتم چرا شرکت ملی گاز قرارداد شاه لوله دوم گاز را ملغی کرد و حالا مشغول بازاریابی برای بازاری است که بی دلیل آن را از دست داده است. ایشان مسائل را مربوط با وضع داخلی انقلاب دانستند و خواهش کردند که مطلب را با مدیر عامل شرکت ملی گاز در تهران و یا در خارج از ایران مورد مذاکره قرار دهم.
موقعی که ایشان با مرحوم یگانه مشغول صحبت شدند از آن طرف نیز یکی از همراهان هیات نمایندگی ایران، که عضو و یا رییس کمیته انرژی مجلس شورای اسلامی بود، اظهار داشت آیا شما همان آقای شیرازی هستید که با مصارف داخلی گاز مخالف بودید و فقط صادرات را ترغیب میکردید؟ من که به شدت از این تهمت نا روا به هیجان آمده بودم گفتم آقای محترم بگذارید من مقدمتا به عرض شما برسانم که اصول در طی زمان ثابت هستند. یعنی قبل از اسلام و بعد از اسلام و قبل از انقلاب و بعد از انقلاب همواره آب در ۱۰۰ درجه سانتیگراد و ۷۶ سانتیمتر فشار جیوه به جوش آمده است و خواهد آمد. حالا برای من که مهندسی هستم که تمام عمر حرفهای خود را در صنایع نفت و گاز طی کردهام چه عاملی میتواند اصول حرفهای مرا دگرگون کند. بعد برای ایشان توضیح دادم که چه اقداماتی در زمینه ایجاد و توسعه مصرف گاز در کشور به عمل آوردهایم. برای مثال خاطر نشان کردم که شهر بزرگ تهران هنوز از۶۰۰ کیلومتر شبکهای تغذیه میشود که ما نصب کردیم. شاه لولههای اول و دوم گاز و طرح سرخس- نکا تامین کننده قسمت اعظم مصرف گاز کشور هستند. بعد از این توضیحات ایشان از من تشکر و عذرخواهی کرد. پس از شام، وزیر اقتصاد طی سخنرانی اظهار داشت که دوران هشت ساله جنگ با عراق به پایان رسیده و دوران اقتصاد سازندگی شروع شده و از ایرانیان حاضر در جلسه دعوت کرد که کشور خود را یاری دهند و درها به روی ایشان باز است. آقای نوربخش بعد از سخنرانی ضمن خداحافظی اینجانب را به کنفرانس نفت و گاز اصفهان دعوت کرد. در آوریل همان سال به اتفاق خانم افسانه مشایخی و آقای حسین رضوی به نمایندگی از طرف بانک جهانی در کنفرانس مزبور شرکت کردیم. سفر مزبور که بازگشت من به ایران پس از بیش از۱۲سال بود توام با هیجان بسیار بود و سرآغاز فصل جدیدی در زندگی من به خصوص از نظر روحی به شمارمی رود. درسالهای بعد به ماموریتهای متعدد از طرف بانک جهانی به ایران رفتم.
در مورد شبکههای گاز رسانی در داخل کشور، تعدادی ازمسائل را ما در چارچوب سیاست انرژی و قیمت گذاری به تفصیل بحث کردیم. ولی این پایان مساله نبود. در ابتدای کار، شرکت ملی نفت و هم آهنگ کننده طرح شاه لوله اول گاز مسوولیت طراحی و ساختمان تمام طرح، منجمله شبکههای گاز رسانی را به عهده داشتند. درهمین اوقات، که هنوز زمان آقای فرخان است، یک آقای پیرمرد انگلیسی به اسم راگلز (Ruggles)، از طرف آیمگ یک طرحی برای شبکه گاز رسانی تهران پیشنهاد کرد. شبکه گاز رسانی دو قسمت دارد، یکی شبکه صنعتی و دیگری شبکه تفصیلی برای گاز رسانی به واحدهای خانگی و تجاری. شبکه صنعتی شروع میشد از ایستگاه ورودی گاز به شهر (city gate station) در جنوب شهر ری. یک خط لوله سی اینچ گاز را با فشار در حدود ۷۰ آتمسفر (یا ۱۰۰۰ پوند بر اینچ مربع) از خط لوله شاه لوله اول گاز میآورد به این ایستگاه. در آن جا گاز فشارش شکسته میشد به چیزی در حدود ۳۰۰ پوند بر اینچ مربع و باز هم اندازهگیری میشد. آنجا گاز وارد شبکه صنعتی میشد که خطوط لوله آن برای فشار حدود ۳۰۰ پوند بر اینچ مربع طراحی شده بود. بعد، از آن انشعاباتی گرفته میشد به جاده خراسان، خانی آباد، آبعلی، جاده ساوه، و جادههای قدیم و جدید کرج، که از آنها به صنایع گاز داده میشد. آن وقت در دو نقطه وارد شبکه شهری میشد. باز من باید در این جا بگویم، بطور مختصر، که در طراحی شبکههای گاز دو نظریه در دنیا وجود دارد، یکی نظریه طراحی شبکه گازبافشار بالا و دیگری با فشار پایین. انگلستان طرفدار فشار پایین بود. اما در سالهای اخیر آنها نیز شبکهها را با فشار بالا میسازند. طراحی شبکه براساس فشار بالا، که فرانسه، آمریکا و خیلی از کشورهای دیگر تابع این سیستم هستند، خیلی اقتصادی تر است. برای این که فرض کنید که درشبکه با فشار پایین حداکثر فشاری که لولههای اصلی گاز دارند دو پوند بر اینچ مربع است و حال اینکه در آن موقع طبق استانداردهای صنعت گاز میتوانستیم تا حد چهار آتمسفر، یعنی حدود ۶۰ پوند براینچ مربع یعنی ۳۰ برابر فشار بیشتر، داشته باشیم. با این ترتیب شبکه با فشار بالا برای یک لوله با قطر مشخص میتواند حدودا ۳۰ برابر همان لوله در شبکه فشار پایین بیشتر گاز منتقل بکند.
بنابراین اقتصادی تر است. من در آموزشی که گرفته بودم در اروپا و آمریکا خودم طرفدار نظریه طراحی شبکه با فشار بالا بودم. بنابراین وقتی که این آقای انگلیسی طراحی شبکههای تهران را پیشنهاد کرد، من متوجه شدم طبیعی است، چون انگلیسی بود و در انگلیس هم شبکههای گاز با فشار پایین است، یک شبکه با فشار پایین برای تهران پیشنهاد کرده و دقیقاً به یاد دارم که لوله اصلی شبکه گاز عبارت بود از یک لوله ۴۰ اینچی که در جاده قدیم و جدید شمیران قرار بود نصب شوند و با اتصال در میدان تجریش به صورت یک حلقهای درآید با فشار دو پوند برهر اینچ مربع. من به شدت با این طرح مخالفت کردم و دلایلم مبتنی بر دور نگری برای گاز رسانی به تهران بزرگ و سایر شهرهای ایران و نیز اقتصاد شبکههای گاز بود. چون آن اولین طرحی بود که آیمگ به ما پیشنهاد میکرد و اگر ما این را قبول میکردیم یک الگو میشد برای سایر شهرها. به عبارت سادهتر، اگر طرح آیمگ مورد قبول قرار گرفته بود سالها پیش شهر تهران دچار کمبود گاز شده بود.
نمایندگان مهندس مشاور آیمگ طبیعتا به سختی از تز فنی خودشان دفاع میکردند. چون در زمینه اقتصادی بحثی نداشتند، دلائل فنی و ایمنی میآوردند. برای مثال دلیل میآوردند که اگر نشتی (leakage) در گاز پیدا بشود، در مورد فشار قوی خطرش خیلی بیشتر است، چون فشار گاز خیلی بیشتر است. با ارتباطاتی که من با کارشناسان بینالمللی گاز داشتم و اینها کمکم هم میکردند، ما دلیل میآوردیم که از قضا برخلاف آن نظر ظاهری، فشار قوی اگر یک شکستگی یا یک (leakage) پیدا بکند ایمنتر است، برای این که درهمان نقطه ای که شکستگی پیدا میشود به علت فشار گاز از همان جا میزند بالا و کاملا مشهود است که کجا شکسته، ولی در فشار پایین این گاز شروع میکند خزیدن توی زمین و کنار لولههای گاز. یعنی اگر در یک نقطه نشتی شده، ممکن است در جای دیگری ایجاد انفجار بکند. و دلایل متعدد فنی دیگر. خلاصه ما درگیرجدال عجیبی شده بودیم. از یک طرف به فرخان گزارش میدادم، از طرف دیگر آیمگ گزارش میداد، ماجواب میدادیم، جلسه میکردیم، برسر و کله هم میزدیم، خیلی شدید. بالاخره یک روز فرخان مرا خواست و گفت من بین تو و آیمگ بیچاره شدم، ولی چون آیمگ مهندس مشاور هست وقتی کارش تمام شد میرود و من دستم به او نمی رسد، ولی تو در اینجا هستی و مسوول کار هستی، باید ضمانت بکنی این حرفی که میزنی درست است و برای مملکت خطری ندارد و برای مردم تهران خطری ندارد، و باید ضمانت کتبی به من بدهی. بعد مشاور حقوقی شرکت را صدا کرد و او هم یک ضمانت نامه نوشت. من هم آن موقع اصلا احتیاطات فعلی را نداشتم. یعنی این قدر داغ و حرارت داشتیم به علت جوانی و عشق به مملکت و عشق به کار که بلافاصله آن ضمانتنامه یک صفحه ای را که مشاور حقوقی نوشت امضا کردم. مرحوم فرخان بلند شد، عقب سرش همیشه یک صندوق نسوز بود، باز کرد و نامه را گذاشت در آن صندوق. با این ترتیب ما خط بطلان کشیدیم به آن طرحی که آیمگ برای ما داده بود و من به ضرص قاطع میتوانم خدمتتان بگویم که اگر ما آن را قبول کرده بودیم یک فاجعه بود برای شهر تهران و تمام شبکههای گاز رسانی کشور. و امروز امکان نداشت صدها هزار مصرف کنندهای که هنوز از آن شبکههایی که آن روزها طراحی شدند و ساخته شدند تغذیه میشوند از این شبکههای گاز استفاده بکنند.
حالا در این احوال یک اتفاق جالب دیگری افتاد. یعنی وقتی که ما این زد و خورد را با مهندسین مشاور آیمگ شروع کردیم، آقای سعید نقوی، که مدیر مهندسی شرکت ملی نفت بود و طرح شاه لوله گاز طراحی و ساختمانش زیرنظرش بود، با کیاست خاصی گفتند که اصلا ما به طراحی و ساختمان شبکههای گاز کاری نداریم و تمام اینها را واگذار میکنیم به شرکت ملی گاز. یک صورتجلسهای کردند و امضا شد. بنابراین طراحی و ساختمان شبکههای گاز عملا مسوولیتش از شرکت ملی نفت منتقل شد به شرکت ملی گاز. این اولین اقدام ما بود در مورد شبکه گازی تهران، و من هنوز به این کاری که کردم واقعا افتخار میکنم و آنرا یکی از افتخارات حرفهای خود بشمار میآورم.
در مورد انتخاب میان فشار قوی و فشار ضعیف، هیچ گروه دیگری، کمیته ای، کمیسیونی، از مثلا شهرداری تهران یا از دولت یا کس دیگری، نظر نداد؟
نه، چون مساله صد درصد فنی بود و این مقاماتی که فرمودید به هیچ وجه وارد به این جریانات نبودند. مساله واقعا بین شرکت ملی گاز بود و شرکت ملی نفت و آیمگ. شرکت ملی نفت هم که پای خودش را از این کار کشید، یعنی دست خودش را شست. به عقیده من تصمیمی بود توام با کیاست و هم منطقی، برای اینکه درآن موقع شرکت ملی گاز تشکیل شده بود و ما اطلاعات گازی بیشتری داشتیم، به خصوص در مورد شبکههای گاز و بازار گاز، تا شرکت ملی نفت. بنابراین نه، هیچ جنبه مملکتی و سیاسی و اینها نبود. در محدوده صنعت حل و فصل شد.
ارسال نظر