کلارک آمریکایی پشت پرده بود

پورشیرازی در ادامه خاطرات خود از چگونگی فرآیند سیاسی و اقتصادی درباره تاسیس صنعت گاز در ایران می‌گوید که برای بر طرف کردن مشکلاتی که از ناحیه وزارت آب و برق پدیدار شده بود به این نتیجه رسید که یک موسسه آمریکایی به نام استانفورد و فردی کلارک پشت این داستان است. کلارک فردی بود که ۸۰۰هزار دلار برای بررسی و ارائه گزارش درباره مزیت برق بر گاز گرفته بود. در ادامه خاطرات پورشیرازی به موضوع قیمت‌گذاری گازی که قرار بود به شوروی فروخته شود می‌رسیم و اینکه مشخصات فنی گاز و همچنین دوگانگی در تصمیم‌گیری‌ها موجب شد در آن سال‌ها، قیمت گاز فروخته شده ۱۰ تا ۱۵درصد ارزان‌تر از قیمت کارشناسی تعیین شده باشد.

تنها استدلالی که کرده بودند همین هزینه زمین و فضا بود؟

من برای مثال عرض کردم که یکی از دلایلش که من یادم می‌آید‌ این بود، ولی همه دلایلشان واقعا به یادم نمی‌آید.

ولی یک دلیل دیگری که معمولا مطرح می‌کنند ‌این است که می‌گویند برق تمیزتر است و گاز احیانا با مسائل‌ایمنی همراه است.‌ آیا ‌این نوع مسائل، نه فقط از نقطه نظر هزینه، بلکه از نظر نظافت و‌ایمنی...؟

از نظر ‌آمار ‌ایمنی صنعت گاز در‌ آمریکا ششمین صنعت است و صنعت برق بعد از آن قرارداد، یعنی تعداد حوادث و سوانحش بیشتر از صنعت گاز است. یعنی از نظر ‌ایمنی رتبه کمتری دارد و گاز رتبه بالاتری. از نظر تمیزی واقعا یک چیز سلیقه‌ای است، ولی اگر به طور فنی از نظر آلودگی هوا در نظر بگیرید، فقط مساله محیط خانه نیست، محیط مملکت یا محیط زیست هست. برگردید به این نکته که برای هر واحد انرژی برق که در خانه مصرف می‌شود سه یا دو واحد انرژی باید در نیروگاه برق گاز مصرف بشود که همان گاز به صورت گاز کربنیک می‌رود به فضا. پس، از نظر آلودگی هوا به هیچ وجه قابل توجیه نیست، ولی اگر از نظر سلیقه‌ای شما بفرمایید مثلا چراغ خوراکپزی با برق را بیشتر از گاز دوست دارید، من خودم به مناسبت‌ اینکه گازی هستم گاز به من احساس بیشتری برای‌ آشپزی و غذاپزی می‌دهد تا برق.‌ این سلیقه است، نه مساله فنی مطرح است و نه مساله اقتصادی، ولی معذالک خوراکپزی فقط می‌شد ده‌درصد از مصرف یک خانه. ما در این جا داریم راجع به قسمت اعظم مصرف صحبت می‌کنیم که گرم کردن فضا و گرم کردن آب بود. یعنی ۷۰‌درصد مصرف. به هرحال، به نظر من برخلاف مساله گاز در مقابل نفت که مساله مطرح شده از طرف شرکت ملی نفت یک مساله منطقی بود و ما با یک مساله منطقی روبه‌رو بودیم و برای اینکه کار گاز را پیش ببریم بایستی راه‌حلی برایش پیدا می‌کردیم، طرح مساله برق در مقابل گاز اصولا یک مساله واهی بود.

به هرحال، قرار شد جلساتی تشکیل بشود، آقای صالحی نماینده وزارت آب و برق که معاون وزارت آب و برق هم بودند و بنده از طرف شرکت ملی گاز بنشینیم به این مساله رسیدگی بکنیم. دو سه جلسه که ما با ‌ایشان نشستیم با چند نفر از همکارانشان که می‌آمدند من دیدم که عملا فصل به فصل گزارش‌ «هازرا» را مطرح می‌کنند و پا فراتر از نظریات و محدوده گزارش‌«هازرا» نمی‌گذارند. من دیدم اگر تا آخر گزارش‌ «هازرا» صبر کنم، دو ماه یا سه ماه طول می‌کشد و گزارش‌ «هازرا» هم که نتیجه‌اش برای من معلوم بود و این کار به جایی نمی‌رسد. بنابراین یک روز در یکی از این جلسات گفتم آقای صالحی، شما الان در بخش ۳ هستید، اجازه بدهید من بخش۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹،۱۰ را مطرح بکنم، گزارش شما را، همین جا بررسی بکنیم و ببینیم که نظر شما چه هست. من شروع کردم گزارش‌ ایشان را به طور خلاصه بحث کردن و جواب دادن. ‌

ایشان یک کمی‌ هاج ‌‌و واج شد. خلاصه متوجه شد که ما‌این گزارش را داریم و به صورت قهر بلند شد از شرکت ملی گاز رفت وقتی که ایشان رفت، طبیعتا گزارش‌هایی داد به این ور و آن ور. ما دعوت شدیم برای جلسه‌ای در اطاق آقای دکتر اقبال که نماینده سازمان برنامه و‌ ایشان هم در آن جا بودند. نماینده سازمان برنامه گفتند که ما تصمیم گرفتیم برای رسیدگی ‌این مطلب را، در چارچوب سیاست انرژی ایران، بدهیم به موسسه استانفورد. بنده هم که در آن زمان جوان بودم و پرشور گفتم آقای دکتر اقبال برای کارشناسان ‌ایرانی باعث سرشکستگی است که برای یک مساله‌ای که در اوایل ‌این قرن حل شده ما کارشناس خارجی بگیریم که این کار را حل بکند، ولی به نظر من توجهی نشد. به هرحال با هزینه هشتصد‌هزار دلار ‌این طرح را واگذار کردند به موسسه استانفورد.

در این میان من یک بهانه‌ای درست کردم و رفتم آقای روحانی را دیدم. از قضا خیلی با من خوب بود و ما با هم روابط خوبی داشتیم وقتی رفتم نزد ‌ایشان، گفتم جناب آقای روحانی می‌خواستم یک مطلبی به شما بگویم. شما از جوان‌های موفق ‌این مملکت بودید، آمدید وزیر شدید، در کار برق مملکت هم خیلی خدمت کردید، ‌این صنعت را احیا کردید یا اصولا آن را ‌ایجاد کردید، چون من هم در سن خودم به یاد دارم که برق‌ایران وضع خیلی بدی داشت. گفتم آقا‌این مطلب گاز در مقابل برق چه هست؟ و چرا شما این مطلب را مطرح کردید؟ ‌این یک مطلب واقعا بی سر و ته است. با سبک خودش برگشت گفت شیرازی می‌گویی من مزخرف می‌گویم. گفتم من جسارت نمی‌کنم که یک چنین حرفی به شما بزنم. شما وزیر مملکت هستید، ولی با جرات به شما می‌گویم که گزارش‌ «هازرا» مزخرف است. به هرحال‌این مکالمه صمیمانه را من با آقای روحانی داشتم.

پاسخش چه بود؟

پاسخ قطعی به من نداد، به شوخی تقریبا برگزار کرد. بعد از این جریان یک شب ضیافتی بود در هتل هیلتون. یک آقایی به من نزدیک شد و گفت من کلارک هستم از موسسه استانفورد. بعد معلوم شد مدیر بررسی همان طرح هشتصد‌هزار دلاری بود. بدون‌ اینکه من از او سوالی بکنم خودش گفت من فکر می‌کنم شما حتما اطمینان دارید رای ما به نفع گاز خواهد بود. گفت که من اصلا تعجب می‌کنم که چرا چنین مطلب روشنی به بحث و مجادله کشیده شده. من چندی بعد از آقای فرخان شنیدم که شاه به منصور روحانی گفته است که دیگر در مورد مساله گاز در مقابل برق پافشاری نکند. با‌ این ترتیب غائله گاز در مقابل برق نیز خاتمه پیدا کرد و گاز و تعرفه‌های پیشنهادی شرکت ملی گاز که ۶ ماه برای مطالعه‌اش طول کشیده بود، ولی ۱۴ ماه ما برای تصویبش وقت صرف کردیم، خوشبختانه ضمن تلاش‌ها و تنش‌های بسیار بالاخره به نتیجه رسید و تصویب شد.

بفرمایید حالا راجع به قرارداد صدور گاز از طریق شاه لوله اول صحبت بکنید.

به صورت مقدمه عرض کنم قراردادهای گاز از یک ویژگی‌های مخصوصی برخوردار است. طرح‌های گاز غالبا توام با سرمایه‌گذاری سنگین و درازمدت هستند، lead time زیاد دارند و برگشت سرمایه هم بطئی و طولانی است. این قراردادها، مانند قرارداد شاه لوله اول گاز یا شاه لوله دوم گاز، مواد مختلفی دارند و پیچیدگی‌های خاص دارند،‌ اما به نظر من در راس‌ این مواد یک ماده ننوشته وجود دارد و آن اعتماد بین خریدار و فروشنده است. خوشبختانه، در آن شرایط، ما در ایران از آن اعتبار و اطمینانی که خریدار باید داشته باشد برخوردار بودیم و منابع گازی داشتیم و مملکت به سرعت در حال صنعتی شدن بود. آن اعتبار و اطمینان لازم را ما در خریدار می‌توانستیم ‌ایجاد بکنیم. البته مساله اعتماد یک مطلب کلی است. یعنی برای شروع کار است، اگر آن اعتماد نباشد اصلا طرفین دور میز نمی‌نشینند و کار را شروع نمی‌کنند و حال‌ اینکه در مورد نفت هیچ‌وقت قرارداد طویل‌المدت وجود ندارد. ممکن است اعتمادی هم وجود نداشته باشد، ولی نفت را می‌خرند و برمی‌دارند می‌برند. به هرحال ‌این اعتماد یک مطلب کلی است، ولی وقتی وارد مذاکرات قراردادها می‌شویم، پیشرفت یا حفظ منافع هر طرف صد‌درصد مبتنی بر صلاحیت فنی و آمادگی و قدرت طرفین در مذاکرات است و هیچ نوع رحم و شفقتی در این کار وجود ندارد. تا آن مقداری که یک طرف علمش و دانشش و ‌آمادگیش بیشتر باشد و زورش برسد طرف دیگر را، اگر بتوانیم‌ این لغت را بکار ببریم، خواهد چاپید. هیچ بحثی درش نیست.

در موافقتنامه دولتین‌ ایران و اتحاد جماهیر شوروی سابق چندین ماده اصلی و یک ماده فنی مورد موافقت قرار گرفتند. به طور کلی آن یک پروتکل بود بین دولتین. (۱) در مورد گاز مدت قرارداد بود ۱۵ سال و قابل تمدید برای دو تا ۵ سال. (۲) مقادیر برای ده‌میلیارد مترمکعب در سال بود و قیمت گاز تعیین شده بود ۶ روبل هر‌هزار مترمکعب که با قیمت‌های تبدیل آن روز می‌شد ۶/۶ دلار هر‌هزار متر مکعب و یا ۷/۱۸ سنت‌ آمریکا هر‌هزار فوت مکعب. علاوه‌بر آن یک فرمول تعدیل در نظر گرفته شده بود که دو سوم قیمت ثابت بود و یک سوم قیمت در ارتباط با قیمت اعلان شده نفت کوره

(Bunker C) فوب (FOB) آبادان از طرف چهار شرکت نفتی شل، بی پی، اسو و موبیل قابل تغییر بود. خوشبختانه یک ماده دیگر هم در همین فرمول تعدیل قیمت بود که وقتی قیمت نفت کوره از سی‌درصد قیمت مبنا تجاوز می‌کند، تمامی‌قیمت مورد تجدید نظر قرار می‌گرفت. ‌این مواد اصلی بود که به عقیده من لازم هم بود، ولی یک مشخصات فنی هم برای گاز در پروتکل که به عقیده من جای صحیحی نبود در نظر گرفته شده بود.‌این مشخصات فنی برای ترکیبات گاز عبارت بودند ازgas composition که ترکیب گاز هست، نقطه شبنم، هم نقطه شبنم آب و هم نقطه شبنم هیدروکربن، به اسمhydrocarbon dew point و water dew pointو ارزش حرارتی گاز. حالا من نمی‌دانم در این جا مایل هستید من راجع به این مواد اظهار نظری بکنم یا ‌اینکه نه.

چرا، به اختصار، فکر می‌کنم بد نیست اول راجع به پروتکلی که در ۱۹۶۵ بسته شد صحبت کنیم.

اگر مایل باشید من راجع به این پروتکل نظری بدهم. من فکر می‌کنم یکی در سطح کلان و یکی هم در سطح جزء، micro) و (micro، می‌شود اظهار نظر کرد. در سطح کلان‌ ایجاد شاه لوله گاز به یک آرزوی قدیمی ‌ملت‌ ایران جامه عمل پوشاند که گازهایی را که می‌سوزند مهار بکند و اولین پروژه بزرگ صنعت گاز را در ایران پیاده کرد که یکی از ستون‌های اصلی پایه‌گذاری صنعت گاز در هر کشوری است.

بنابراین در سطح کلان ‌این صد‌درصد مقبول و قابل تقدیر بود.‌اما در سطح جزء اگر بخواهیم بهش نگاه بکنیم، باید ابتدا ‌این qualification را بدهم که در آن موقع واقعا نه شرکت گازی وجود داشت، نه اصلا واحد گاز خاصی در شرکت نفت بود و نه تجربه گازی به آن صورت در ایران وجود داشت. مدت قرارداد به نظر من مدت مناسبی بود. قراردادهای گاز قاعدتا دراز مدت هستند، برای ۱۵ تا ۲۰ سال. ‌این قرار داد هم ۱۵ سال بود و قابل تمدید برای پنج سال دیگر. مقادیر من فکر می‌کنم ۱۰‌میلیارد مترمکعب مقدار مناسبی بود برای اینکه یک طرح اقتصادی را تامین بکند و توجیه بکند. در مورد قیمت باید عرض کنم که قیمت جاری گاز در اروپا عینا قابل انتقال به مرز آستارا نیست و ما هم در شاه لوله دوم گاز این کار را نکردیم و نمی‌شد بکنیم.

در این جا یک نکته حساسی پیش می‌آید که تاثیر مشخصات فنی گاز هست در مساله قیمت. یعنی، فرض کنید که هیات‌ نمایندگی ایران، با آن قیمت‌هایی که عرض کردم خدمتتان، شش روبل هر‌هزار مترمکعب، موافقت کرده ولی در اتاق بغل اعضای فنی هیات‌ یک مشخصاتی را قبول کرده‌اند که بلافاصله بدون‌ اینکه احتمالا رییس هیات‌ هم در این مورد اطلاع داشته باشد حدود ۱۰ الی ۱۵‌درصد از قیمت گاز کم شده. چرا، برای اینکه ارزش حرارتی که برای گاز قائل شدند یک چیز خارق‌العاده‌ای بوده که حالا ما وارد آن نمی‌شویم. خیلی بالا بوده است. به نسبت قراردادهایی که در سایر ممالک بسته می‌شد؟

در مورد قیمت فرمودید. من‌این مطلب را یک روزی با مرحوم فرخان مطرح کردم، گفتم شما چگونه به این قیمت رسیدید. ‌ایشان گفت که ما در مذاکراتی که داشتیم تا ۲۵ سنت‌ آمده بودیم پایین و طرف شوروی هم تا ۱۷ سنت بالا آمده بود، ولی بعدا موافقتی بین رییس هیات‌ نمایندگی ایران و وزیر تجارت خارجی شوروی براساس ده‌درصد بالاتر از ۱۷سنت، یعنی۷/۱۸ سنت بعمل‌ آمد. من‌این مطلب را اخیرا با آقای عالیخانی در میان گذاشتم،‌ ایشان اظهار داشتند من قبل از اینکه بروم به روسیه با مقامات ذی‌صلاحیت گازی در اروپا مذاکره کردم و اطمینان حاصل کردم که قیمت‌ها مناسب هستند، اطلاع کامل از قیمت‌ها داشتم که رفتم.

یعنی موضع‌ایشان هم اکنون هم‌این هست که آن قیمت‌هایی که ما گذاشتیم قیمت‌های خوبی بوده است. ‌ایشان مطلبی در این زمینه که مثلا قراردادی که با روس‌ها بستیم همچنین یک بعد سیاسی داشت و بنابراین می‌بایستی که به طریقی ما به توافق برسیم، راجع به این مساله حرفی نگفتند؟

نه، چیزی نگفتند، ولی خود شاه‌این مطلب را بیان کرده‌اند که بعدا راجع به آن صحبت خواهم کرد.

اما در مورد مشخصات گاز لازم نبود در یک پروتکل کلی و خلاصه وارد یک چنین مسائل فنی بشوند. در مورد مشخصات فنی گاز همان طور که عرض کردم سه عامل اصلی بود: ترکیب گاز (gas composition) ارزش حرارتی گاز و نقطه شبنم هیدروکربور (hydrocarbon dew point) در مورد مشخصات گاز در قراردادها معمول است که ترکیب گازرا به‌صورت range یا حداکثر و حداقل می‌دهند. برای مثال در قرارداد یکی از کشورهای وارد‌کننده گاز از شوروی مشخصات گاز به ترتیب زیر است:

به طوری که ملاحظه می‌شود، ارزش حرارتی حدود ۷۹۰۰ کیلو کالری در مترمکعب است و‌درصد هیدروکربورها هم به صورت حداقل و حداکثر داده شده‌اند. در پروتکل ‌ایران و شوروی ارقام ثابتی برای هیدروکربن‌های مختلف داده شده بودکه متداول نیست، اصلا عملی نیست. چون منابع گازی به تدریج در طول زمان، حتی اگر از یک منبع گازی هم شما گاز بگیرید، مشخصاتش عوض می‌شود. بدین دلیل هست که به صورت range داده می‌شود. در مورد گازایران که گازهای تولیدی همراه با نفت خام بودند از منابع مختلف، ترکیب گاز به طور مداوم عوض می‌شد. در مورد ارزش حرارتی که قبول کرده بودند، رقمی‌را که من به خاطر دارم بالغ‌ بر۱۱,۰۰۰ کیلو کالری در مترمکعب بود که معادل تقریبا ۶۰ BTU۱,۱ برای هر فوت مکعب بود وباز هم برای مثال ارزش حرارتی گاز Groningen هلند- ۸۴۰ و گازالجزیره چیزی در حدود ۹۰۰ BTU برای هرفوت مکعب بود. یعنی سایرگازها و حتی گاز صادراتی‌ایران ارزش حرارتی بسیار پایین تری از ارزش حرارتی که در این پروتکل داده شده بود دارند. مطلب سوم نقطه شبنم بود که به طور مستقل مشکلاتی نداشت، ولی با مشخصات دیگر تطبیق نمی‌کرد. به طور خلاصه، ‌این مشخصات گاز با هم تطبیق نمی‌کردند، چون ارزش حرارتی گاز بالا بود، مشخصات ثابت بود و Dew Point پایین بود. مثال خیلی ساده‌ای اگر بخواهیم بزنیم‌این است که بگوییم یک آدمی‌با قد کوتاه و لاغر اندام و وزن ۱۲۰ کیلو که غیر ممکن به‌نظر می‌رسد. در حین مذاکرات قرارداد که حدود یک سال و نیم قبل از شروع بهره‌برداری از شاه لوله اول گاز شروع کردیم، ما گرفتاری خیلی زیادی برای تصحیح ‌این مشخصات گاز داشتیم و به خاطر دارم یک مقاله‌ای ما بردیم به جلسه مذاکرات با روس‌ها.