داستان صنعت گاز در ایران - ۴
نخستین هیات مدیره صنعت گاز
در شماره قبلی داستان به اینجا رسید که پورشیرازی فهمید قرارداد کنسرسیوم با شرکت ملی نفت ایران بهگونهای بوده که گاز همراه نفت سوزانده میشود و سودی نصیب ایران نمیشود. در ادامه خاطرات این مقام ارشد صنعت گاز به این مساله اشاره میشود که مذاکرات وی با دکتر منوچهر اقبال در اواسط دهه ۱۳۴۰ راه را برای تاسیس شرکت گاز ایران هموار کرد. همان طور که در این شماره و شمارههای قبل مشاهده میشود تاسیس این شرکت به دلیل بوروکراسی اداری و البته رقابتهای ناسالم مدیران ارشد در این صنعت، ادامه کار به کندی پیش میرفت. در سال ۱۳۴۴ بود که شرکت ملی گاز تاسیس شد و کار خود را شروع کرد.
شما در این زمان با همکارانتان در شرکت نفت در بخشی که خودتان کار میکردید و بخشهای دیگر راجع بهاین مساله گفتوگو زیاد داشتید؟ یعنی راجع به مساله گاز که سوخته میشود واینکه چه میشود راجع به آن کرد؟
بله، این طرح قبلی که خدمتتان عرض کردم، همان استحصال گاز مایع، یک موردش بود و چند گزارش مختلف مطالعاتی را من به یاد دارم که انجام شده بود. حالا من افرادش را یادم نمیآید، ولی یک گزارش بهخصوص یادم هست که برای استفاده از گازهای جنوب برای انتقال به تهران یک مطالعه مقدماتی (feasibility study) انجام شده بود.
یعنی یک آگاهی وجود داشت که دراینجا یک ثروتی است که دارد از بین میرود و باید کاری راجع بهش کرد؟
بله، بله، عرض کردم که به صورت یک انگیزه ملی بود، یک فشار شدید ملی بود که حتما یک کاری دراین مورد انجام بشود و یک آگاهی عمومیوجود داشت، اما مصارف محدود گاز پاسخگویاین خواست ملی نبود ولی در اواسط دهه ۱۳۴۰ (اواسط دهه ۱۹۶۰)، همان موقع که من در آمریکا مشغول آشنا شدن با صنعت گاز بودم، برای این دو مشکل اساسی برای پایهگذاری صنعت گاز درایران، یعنی برایایجاد ساختار سازمانی مناسب و همچنین ایجاد اولین طرح خط لوله، تقریبا همزمان راه حل پیدا شد. چون در پایه گذاری صنعت گاز دو کلید اصلیاین است که ساختار سازمانی مناسب وجود داشته باشد و آن مملکت یا شرکت بتواند اولین طرح بزرگ گازی را راه بیندازد و این هر دو به طور همزمان ولی جدا از هم به وقوع پیوست که حالا خدمتتان میگویم.
یعنی یکی مربوط به توانایی انجاماین کار میشود و یکی مربوط به داشتن بازار وامکانات برای فروشش؟
بله.
در آمریکا درآوریل سال ۱۹۶۵من داشتم یک دورهای را درFederal Power Commission طی میکردم که ببینم به چه ترتیب regulation میگذارند و محاسبات کنترل قیمتها چگونه انجام میشود.
درآن موقع من بالغ بر سه ماه یا چهار ماه بود که در آمریکا بودم و یک گزارشی از یافتههای خودم و نظرات خودم نوشتم و برای مدیر خودم که همان آقای فرمانفرماییان بودند، فرستادم و کپی آن گزارش را هم هنوز دارم. به هرحال، در آن جا راه حلی برای مساله پایهگذاری صنعت گازایران پیشنهاد کرده بودم. خوشبختانه در همان آوریل سال ۱۹۶۵، موقعی که بنده در واشنگتن بودم در (Federal Power Commission)، آقای دکتر اقبال به آمریکا آمد، به واشنگتن و یک شب مهمانی شام بود برایایشان در سفارتایران که من هم دعوت شدم در آن مهمانی. یادم است که آقای نظام غفاری مرا برد و بهایشان معرفی کرد. تا آن تاریخ من آقای دکتر اقبال را ندیده بودم. من چند کلمه گفتم که آن جا چکار میکنم و ماموریتم چیست؟ ایشان یک سبک خاصی داشت. گفت فردا ۸ صبح به من یک گزارش بده. فکر میکنم ساعت ده شب بود که این صحبتها را میکردیم. بنابراین موقعی که خودم را رساندم به هتل شد ساعت ۱۱ شب. دوش گرفتم و قهوه سفارش دادم و مرتب قهوه خوردم و گزارش نوشتم و پاره کردم. بالاخره، آخر سر، بهاین نتیجه رسیدم که چونایشان فنی نیست من اگر مطالب فنی واین چیزها را بحث بکنم نتیجهای ندارد. اطلاعات خیلی زیادی داشتم آن موقع در مورد توسعه صنعت گاز آمریکا و مراحلی که طی کرده تا به آن مرحله بزرگ رسیده بود. در آن تاریخ، حدود سی درصد از کل انرژی در آمریکا از گاز تامین میشد. نتیجهگیری کردم که عوامل متعددی در پایهگذاری صنعت گاز، در نضج گرفتن صنعت گاز، در آمریکا وجود داشته. البتهاینها قابل کپی کردن نیستند چون شرایط خاص هر مملکت باید در نظر گرفته بشود، ولی بعضی اصول هستند که آدم میتواند به صورت تطبیقی بپذیرد.
باز نتیجه گیری کردم که حدود فقط سی سال قبل از آن تاریخ در آمریکا یک شرایطی مثل مملکت ما وجود داشته و شاید بدتر، یعنی مانندایران گازهای تولیدی همراه با نفت سوزانده میشدند. در آن تاریخ درآمریکا اگر کسی چاهی میزد به منظور یافتن نفت و به گاز برخورد میکرد به چاه میگفتند nuisance یعنی مزاحم. آمریکا از آن جا شروع کرد، ولی به علت ساختارهای سازمانی مناسب شرکتهای گازی و روشهایی که برای بازاریابی داشتند و قدرت سرمایهگذاری که در آمریکا وجود داشت و تکنولوژی ساخت خطوط لوله گاز که به وجود آمد، صنعت گاز در ظرف سی سال توانست راه چنین بزرگی را طی بکند و بزرگترین صنعت گاز دنیا بشود. من نتیجه گیری کردم اگر ما در ایران بخواهیم که صنعت گاز پایهریزی بشود و نضج بگیرد، چون ما منابع گازی داریم و مقدار زیادی از گازها سوزانده میشوند و احتمالا مملکت قدرت مالی و استعداد مالی هم دارد، بنابراین آن ساختار سازمانی مناسب شاید کلید کار باشد. پیشنهاد کردم که یک شرکت تابعه به نام شرکت ملی گاز تشکیل بشود و تمام وظایف ایجاد و توسعه صنعت گاز به این شرکت واگذار بشود، اما این شرکت اجازه داشته باشد در صحنه انرژی با سایر منابع انرژی حتی نفت رقابت کند.
من ساعت ۸ صبح رفتم نزد دکتر اقبال. حالا خواب آلود هم بودم، ولی دیگراین قدر گرم این کار بودم و علاقه و شوق داشتم که رفتم واین گزارش را دادم به ایشان. وقتی که ایشان این گزارش را خواند، دست به پشت من زد و خیلی برای من مشهود بود که ازاین پیشنهاد خوششآمده و گفت وقتی که به تهران میآیی بیا مرا ببین. بعد ازاین که کارم درآمریکا تمام شد، در نیویورک همایشان را دیدم و بنده را فرستادند به یک کنفرانسی کهایشان را دعوت کرده بودند در شمال فرانسه. به دستور ایشان آقای فرمانفرماییان هم آمدند از تهران برای شرکت در کنفرانس.
وقتی به تهران برگشتم نزد آقای دکتراقبال رفتم.
شما تنها بودید در این ملاقات؟
بله تنها بودم. وقتی گزارش فوقالذکر را هم که دستنویس بود بهایشان دادم تنها بودم. در مراجعت به تهرانایشان را دیدم و دستورش خیلی ساده و منجز بود. گفت بروید یک کمیسیونی تشکیل بدهید و اساسنامه شرکت ملی گاز را بنویسید.
به شمااین دستور را داد؟
من تنها بودم. چون دکتر اقبال گفته بود وقتی میآیی تهران مرا ببین، من هم رفتم دیدمش. به آقای فرمانفرماییان که آن موقع مدیر من بود گفتم آقای دکتر اقبال یک چنین دستوری دادند و من پیشنهاد میکنم این کمیته شما باشید و دکترامیرحسین جهانبگلو و آقای بوشهری که حقوقدان بود و بنده خودم هم که اصلا فکرهایم را کرده بودم و تقریبا ذهنا یک اساسنامهای برای شرکت ملی گاز نوشته بودم. اولین پیش نویس اساسنامه را نوشتم و بردم همین کمیسیون. شاید حدود دو هفته طول نکشید که مااین اساسنامه را تهیه کردیم و دادیم به آقای دکتر اقبال. شاید یک هفته بعدش گفتند که هیات مدیره شرکت ملی نفت تاسیس شرکت ملی گاز را تصویب کرد. در ابتدا شرکت ملی گاز به عنوان یک شرکت تابعه شرکت ملی نفت بود.
این هنوز در سال ۱۹۶۵ است؟
رسیدیم تقریبا به اواخر سال ۱۹۶۵، در اسفند ۱۳۴۴ شرکت ملی گاز تشکیل شد که اسفند ۱۳۴۴ میشود مارس ۱۹۶۶.
حالا خاطرهای دراین مورد من بگویم خدمتتان. اولین هیات مدیره شرکت ملی گاز انتخاب شد و من دیدم اصلا اسمیاز بنده نیست. یعنی آقای دکتر اقبال رییس هیات مدیره بود، آقای هوشنگ فرخان مدیرعامل، ابراهیم سلجوقی معاون مدیر عامل و عضو هیات مدیره امیر هوشنگ صفاری عضو هیات مدیره و آقای ناصر منوچهری. اینها اعضای هیات مدیره شدند. ناصر منوچهری در آن موقع هماهنگ کننده طرح شاه لوله اول گاز بود در شرکت ملی نفت. حالا آن مطلب دیگری است که بعدا صحبتش را خواهیم کرد. من رفتم نزد دکتر اقبال. من خیلی باز باایشان صحبت میکردم. گفتم آقای دکتر شما آن جلسه واشنگتن خاطرتان هست. گفت بله. گفتم شرکت ملی گاز هم خاطرتان هست که تشکیل شده. گفت بله. گفتم من از خودم اسمیندیدم. گفت شما آخر خیلی جوان هستید.
من در آن موقع۳۲ سالم بود. گفتم قربان کندی در سن ۴۰ سالگی یا ۴۲ سالگی
رییس جمهورآمریکا شد.ایشان هم با حاضر جوابی، واقعا خیلی جالب، گفت خوب دیدی که چه شد. البته همان جا بلافاصله در حضور من تلفن زد به آقای فرخان و دستور داد که از من در شرکت ملی گاز استفاده بشود. من از اطاق آقای دکتر اقبال آمدم بیرون، رفتم اطاق فرخان و سلام و علیک و دست دادیم و یک مقدماتی که درآن مقدمات ایشان به طور تلویحی به من حالی کرد که من حالا از یک کمپ دارم میآیم به یک کمپ دیگر، چون با کمپ منوچهر فرمانفرماییان کار میکردیم، حالا، آن را هم من متوجه شدم. به هرحال بنده و آقای . . .
کمپ دیگر یعنی کمپ آقای نفیسی؟
بله دیگر، اسم نبرد ولی تلویحا من را متوجه کرد. بنابراین شرکت ملی گازایران بااین ترتیب شروع شد: آقای فرخان مدیرعامل بودند، بنده که هنوز سمتی نداشتم، ولیآمده بودم که باایشان همکاری بکنم، دو تا منشی داشتیم، منشی من خانم وکیلی و منشیایشان هم خانم برومند. ما، این چهارنفر، شروع کردیم. اولین ماموریتی که من خودم پذیرفتم چون سابقه کارهای سازمانی.
ببخشید، ولیایشان یک معاون داشت.
هنوز جنوب بود.
هنوز جنوب بود و نیامده بود به تهران؟
قرار بود که منتقل بشود و بیاید و ما دو نفر و دو تا منشی که داشتیماین کار را شروع کردیم و من اولین ماموریتی که خودم. . .
محلتان کجا بود؟
محل هم نداشتیم. هیچی نداشتیم. من در اتاق خودم نشسته بودم در طبقه ۵، آقای فرخان هم آن موقع به نظرم عضو علی البدل هیات مدیره بود یا عضو هیات مدیره شرکت ملی نفت، در طبقه ۱۵ بود.
ارسال نظر