خاطرات -ارتش و سازمان برنامه و بودجه از زبان مجیدی-۱
برای ما خیلی گرفتاری داشت
عبدالمجید مجیدی در سال ۱۳۵۵ وارد سازمان برنامه و بودجه شد و آخرین رییس این سازمان در رژیم گذشته بود. او به ویژه در سالهای تدوین و اجرای برنامه پنجم عمرانی (۱۳۵۷-۱۳۵۲) یک چهره با نفوذ شده و همه بالا و پایین چانهزنی برای بودجهریزی ملی و دادن سهم وزارتخانهها و نهادهای قدرت را آموخته بود. مجیدی در گفتوگو با تدوینکنندگان تاریخ شفاهی در باره مناسبات سازمان برنامه و بودجه (وقت) با نهادهای قدرت نکاتی را بازگو کرده است که جذاب و خواندنی است.
او میگوید: بخش دیگری که خیلی حساس بود و خیلی گرفتاری برای ما داشت، بخش نظامی بود. یعنی هزینههای دفاعی کشور. در آنجا مطلقا تصمیمگیری نهایی با شاه بود. معمولا هم اینطور میشد که وزارت جنگ بودجه خودش را تنظیم میکرد، چه برای نیروهای سهگانه و چه برای سازمانهایی که خارج از سه نیروهای تابع وزارت جنگ بودند. وزیر جنگ بودجهها را تنظیم میکرد و به عرض میرساند و معمولا وقتی به ما ابلاغ میکرد بودجه تصویب شده را به اطلاع ما میرساند.
* منظور از سه نیرو، نیروهای زمینی، هوایی، دریایی است. سازمانهایی که خارج از سه نیرو بودند مثل...؟
مثل گارد شاهنشاهی، تسلیحات ارتش و غیره.
* در داخل ارتش است.
منظور واحدهایی است که جزو سه نیرو نبودند، ولیکن وزارت جنگ مسوولیت آنها را به عهده داشت.
* ولی منظورتان ژاندارمری و پلیس نیست، شهربانی نیست آنها دو تا...
نه آنها تابع وزارت کشور بودند. اگرچه با آنها هم گاهی اوقات دردسر و گرفتاری پیدا میکردیم، ولی قضیه در حد وزیر کشور یا نخستوزیر حل میشد. اما بودجه نیروهای مسلح، بودجه ارتش، بعد از اینکه شاه تصویب کرده بودند به ما ابلاغ میشد. یعنی آنها کارشان را میکردند و میبردند به عرض شاه میرساندند، بعدا به ما ابلاغ میکردند که این بودجه ارتش است. این بدان معنی بود که بودجهای است که ما در آن نمیتوانستیم دست ببریم و تغییر بدهیم، باید همانطور که ابلاغ شده قبول شود. منتهی بعضی سالها، شاید بیشتر سالها، اینطور بود که بودجه نظامی خیلی بیشتر از آنچه که ما توانایی پرداختش را داشتیم به ما ابلاغ میکردند.
این را میبردم حضور شاه و آن تغییراتی که ما در مرحله تطبیق به آن برخورد میکردیم را به عرض میرساندم. بعضی وقتها خودشان تصمیم میگرفتند که کدام را کم بکنیم یا چه تغییری در آن بدهیم. بعضی وقتها میگفتند نمیشود یا اینکه بروید با رییس ستاد صحبت بکنید که من زنگ میزدم به رییس ستاد، که در دوره من بیشتر تیمسار ارتشبد ازهاری بود، با ارتشبد صحبت میکردم. میگفتند خیلی خوب، من باید به عرض شاه برسانم. لذا اول به عرض میرساند و سپس با من صحبت میکرد و در نتیجه بعضی تغییرات در بودجه وزارت جنگ داده میشد.
* این در برنامه پنجم هست که شما رییس سازمان برنامه و بودجه بودید. در دورانی که شما معاون نخستوزیر و رییس بودجه بودید چطور بود؟
آن هم همینطور بود. منتهی در آن قسمت بعدی که من رییس سازمان برنامه و بودجه و وزیر مشاور بودم خودم مستقیما این کار را انجام میدادم. در موقعی که معاون نخستوزیر بودم یا هنوز رسما معاون نخستوزیر نبودم ولیکن عملا معاون نخستوزیر بودم، این مسائل را به نخستوزیر میگفتم و مشترکا با نخستوزیر میرفتیم حضورشان. نحوه کار همان بود. مسائل فرق نمیکرد. خوب خاطرم هست همان سالهای اول که من مسوولیت بودجه کل کشور را داشتم، اگر اشتباه نکنم مربوط به سال ۱۳۴۵ میشد، بودجه سال ۱۳۴۵ مطرح بود که در اسفندماه، زمستان ۱۳۴۴، این بحث را داشتیم. نخستوزیر طی جلسات و بررسیهایی که کرد قانع شد و هر دو به این نتیجه رسیدیم که باید بودجه ارتش کم بشود. لذا مشترکا شرفیاب شدیم.
آقای نخستوزیر در آن موقع رییس غیررسمی من بودند و آقای مهندس اصفیاء رییس رسمی. لذا هر سه رفتیم و گزارش بودجه را حضورشان دادم و عرض کردم که ما تمام رسیدگیها را کردهایم. بودجه همه دستگاهها را فشردهایم و درآمدها را هم تا آنجایی که ممکن است، خوشبینانه پیشبینی کردهایم. لذا چنین کسری داریم که قابل قبول به نظر نمیرسد. تنها راهحل این است که بودجه ارتش تقلیل پیدا کند. شاه از این حرف من ناراحت شدند و گفتند شما بروید مطالعه کنید و ظرف ۱۵ روز برای من جواب بیاورید که بودجه کشورهای پاکستان، عربستان سعودی، ترکیه و سوییس چه تغییری داشته و از نظر هزینههای نظامیشان در آن سال چه پیشبینیهایی کردهاند.
* یک نکته در مورد بودجه ارتش؟ قاعدتا تصوری که خود ارتش یا شاه از بودجه ارتش میکردند، و در نهایت، رقمی که به آن میرسیدند، باید در قالب بودجه کل مملکت و بهعنوان درصدی از این بودجه منطقی باشد. نه؟ این را حساب میکردند یا اینکه ناگهان یک رقمی میآمد و شما میبایستی بهطریقی به آن رقم برسید؟
از دید شاه و کسانی که بودجه ارتش را تهیه میکردند، یک برنامههایی تصویب شده بود. یعنی روال عادی و مستمر داشت. براساس آنها و سابقه گذشته و دستورات جدید که داده شده بود، بودجه را تهیه میکردند و حضور شاه میبردند. شاه روی افکار و نظراتی که در مورد نحوه اداره ارتش و فرماندهی آن داشتند، بودجه را با تغییراتی تصویب میکردند. اگر خیلی رقم بالا بود و خیلی اقلام جدیدی بود، آنها را مطرح میکردیم و میگفتیم که باید تجدیدنظر بشود یا اینکه تغییر پیدا کند. معمولا میفرمودند که با رییس ستاد صحبت کنید. من با رییس ستاد که صحبت میکردم و توضیح میدادم ایشان میگفتند خیلی خب من با فرماندهان نیرو صحبت میکنم و بعدا به شما اطلاع میدهم. معمولا یا خودشان اطلاع میدادند یا اینکه دستور میدادند به مسوول بودجه ارتش که بیاید با من صحبت بکند. گاه وارد جزئیات میشدیم. چون نحوه کارمان مثل سایر دستگاههای دیگر نبود. اطلاعات محرمانه بود. همه چیز را نمیگفتند. ولی در حدی که با کلیات و ارقام عمده بودجه و با منابع بودجه آن سال تطبیق پیدا کند گفتوگو و مذاکره میشد.
ارسال نظر