چهره
حاجی هاشم قندی
دولتهایی که سازوکار اقتصاد را کنار گذاشته و به دست آوردن دل شهروندان را با حبس و جریمه و توبیخ اهل کسب و کار در دستور کار قرار میدادند در سر تا سر حکومت دوره قاجاریه، دیده میشدند. برخی مدیران اقتصادی در این دوره حتی برای اینکه نشان دهند دلشان با تهیدستان است از برپا کردن چوب و فلک نیز امتناع نداشتند. احمد کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه ایران» مینویسد: « .... این روزها در تهران و دیگر شهرستانها قند گران شده و بهای آن از ۵ قران به ۷ قران بالا رفته بود... علاء الدوله حکمران تهران، که مرد گردنکش و سختگیری میبود، خواست بازرگانان قند فروش را به کاستن از بهای آن وادارد و این کار را با زور و دژ رفتاری پیش برد. راستی این بود که عینالدوله چون او از داستان پناهیدن بازرگانان به عبدالعظیم و آن پیشآمدها دلآزرده بود، چنین میخواست که کینه از آنان جوید و آنگاه چشم علما را هم بترساند، و این با دستور او بود که علاءالدوله به کار پرداخت. روز دوشنبه، هفده تن از بازرگانان به اداره حکمرانی خوانده شدند، چند تنی که رفتند با آنکه بازرگانان قند نمیبودند و این را در پاسخ به علاءالدوله باز نمودند، علاءالدوله گوش نداد و دستور داد چند تن را به فلک بستند و چوب به پاهای آنان زدند. در این میان حاجی سید هاشم قندی را که یکی از بازرگانان بزرگ قند و خود مرد سالخورده و نیکوکار ارجمندی میبود و سه مسجد در تهران ساخته و بنیادهای نیک دیگر هم گزارده بود، آوردند. علاءالدوله با تندی از او پرسید: «چرا قند گرانتر گردانیدهاید؟»
حاجی سید هاشم قندی گفت: «در سایه پیش آمد جنگ روس و ژاپن قند کمتر میآید و باز در تهران ارزانتر از دیگر شهرها است.» گفت: «میگویند شما قند را کنترات کردهاید؟» گفت: «ما کنترات کردهایم و از یک بازرگان دیگری میخریم و اگر کنترات هم کرده بودیم در این هنگام جنگ و آشوب، پیشرفتی نتوانستی داشت.» گفت: باید نوشته دهید قند را به بهای پیشین بفروشید. گفت: من چنان نوشتهای نمیتوانم داد ولی صد صندوق قند خودم میدارم و به شما پیشکش کنم و دیگر هم به دادوستد نپردازم.
ارسال نظر