تاریخ شفاهی- از خاطرات علینقی عالیخانی
از مونتاژ تا تولید
ضابطه مندی مونتاژ در ایران، از جمله مواردی است که علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد سالهای میانی ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۸ بر آن تاکید بسیار دارد. به گفته عالیخانی در دوران وزارت او این ضابطه مندی چنان دقیق بود که همسایگان غربی نیز آن را به کشور خویش بردند.
علینقی عالیخانی
ضابطه مندی مونتاژ در ایران، از جمله مواردی است که علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد سالهای میانی ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۸ بر آن تاکید بسیار دارد. به گفته عالیخانی در دوران وزارت او این ضابطه مندی چنان دقیق بود که همسایگان غربی نیز آن را به کشور خویش بردند. در بخش دیگری از خاطرات علینقی عالیخانی که از کتابی با همین عنوان برگزیده شده است، وضع مونتاژ در دهه ۴۰ را مرور میکنیم.
مسالهای که پیش میآید و میتواند قابل ایراد باشد این است که اگر این مونتاژ شما ارتباطی به کل فعالیت صنعتی شما نداشته باشد و فقط معنایش این باشد که یک نفر آن را انحصاری به دست بیاورد و این پول را در جیب مبارک خودش بگذارد و احیانا هم منتقل بکند به خارج و هیچ نوع نیت سرمایهگذاری نداشته باشد، این میتواند قابل ایراد باشد، که کاملا این حرف صحیح است. من وقتی به وزارت اقتصاد آمدم چندین مورد از اینها داشتیم. یکی رادیو فیلیپس بود که در ایران مونتاژ میشد و توقع داشتند از آن حمایت کنیم. به خاطر اینکه مدیر این کارخانه میگفت برای ما صرف نمیکند و دفاترش هم نشان میداد به چه قیمتی مواد اولیه و قطعاتش را وارد میکند و نشان میداد که این فعالیت صرف نمیکند. تنها چیزی که فراموش میکرد به ما بگوید این بود که تمام قطعات را از کارخانه مادر میخرید و کارخانه مادر هم به هر قیمتی که دلش میخواست قطعات را میفروخت. بنابراین هیچ نوع رقابتی در کار نبود و این آقای مدیر در واقع نیتش فریب ما بود. این مسخره است که چنین مونتاژی را ما صنعت بدانیم. یا کارخانه فیاتی که درست شده بود، که پیش از این عرض کردم حتی قطعه (ساخت ایران) را هم که روی اتومبیل میگذاشتند، خود همین قطعه هم ساخت ایتالیا بود. شما شاید باور نکنید؛ ولی پروانه داده بودند برای مونتاژ بخاری، یعنی قطعات فلزی بخاری که فقط کافی است شما پرس بکنید و رنگ بکنید و سر هم بکنید. این را هم به صورت مونتاژ میآوردند که میتوانستند به قیمت گرانتر بفروشند و کوچکترین معنایی نداشت. مونتاژ این کار حتی احتیاج به کارخانه ندارد. شما این قطعات را به هر کسی بدهید توی خانه خودش میتواند سوار هم بکند. اینها خوب قابل ایراد بود. یا کارخانه جیپی که درست شده بود و شریف امامی پروانه آن را به یکی از دوستان صاحب صنعتش داده بود و خودش هم در کاری که او انجام میداد ذینفع بود. اینها البته قابل ایراد بود.
ما سعی کردیم این سیستم مونتاژ را در کشور از بین ببریم. این نوع فعالیتها دیگر ادامه پیدا نکرد. اگر هم ادامه پیدا کرد با توجه به آن چیزهایی بود که ما گفته بودیم باید انجام بدهند.
مثلا فرض کنید برای صنایع الکترونیک آمدیم و ضابطه مخصوص صنایع الکترونیک گذاشتیم. در اینجا روشن کرده بودیم کسی که از ما پروانه میخواهد، یا آنهایی که از این به بعد میخواهند فعالیت بکنند، میبایست در مراحلی که مشخص کرده بودیم این جعبه را خودشان بسازند، دستگیرهها را خودشان درست بکنند، فلان سیمها را یا خودشان درست بکنند یا از داخل کشور بخرند و همینطور الی آخر به تدریج رفته بودیم جلو، به طوری که پس از مدتی شما میدیدید یک درصدی از این کارها در داخل کشور انجام میشود. همین کار را هم برای صنایع دیگر کردیم مثل کامیون، اتومبیل و اتوبوس و رشتههای دیگر. نکته جالبی که باید حضورتان عرض بکنم این است که پس از مدتی متوجه شدیم این ضابطه صنعتی که ما تعیین کردهایم. به یک نحوی، گویا وابستههای اقتصادی کشورهای ترکیه و عراق آن را به دست آورده و فرستاده بودند به کشور خودشان. بعد ما از سوی نمایندگیهای خودمان مطلع شدیم که اینها درست همانند ضابطه ما را گرفتهاند و به نظر میآید که این ضوابط نه فقط مورد پسند خودمان بود، بلکه همسایهها نیز متوجه شده بودند که کار بدی نیست. در ضمن، تکلیف خودمان را با صاحب صنعت روشن کرده بودیم که ما آن چیزی را که از شما میخواهیم اینها است و در این شرایط است که شما میتوانید کار بکنید و در این شرایط ما از شما حمایت خواهیم کرد و پروانه به شما میدهیم که کار بکنید.
نتیجه این کار چه شد؟ نتیجه این شد که فرض بکنید، برای اتوبوس، ما آمدیم یک روز به اتوبوسسازان گفتیم که شما میبایست شاسی این اتوبوس را خودتان درست بکنید. شاسی در واقع عبارت از مقداری تیرآهن و جوشکاری است، اما هم آهنش را باید دقت بکنید که چه قیافهای دارد و هم جوشکاریاش چه هست و هم اینکه اینها را چه شکلی به هم ربط دهید و این هنر میخواهد، دانش میخواهد یعنی دانهدانه این کارها را باید آدم یاد بگیرد. یا برای موتور، گفتیم که شما موتور را حق ندارید یکجا بیاورید. موتور را باید به صورت قطعاتی که ما میگوییم بیاورید. علتش هم این بود که میخواستیم اینها به طور کامل مسلط بشوند که یک موتور اعضای اصلیاش چه هست، وقتی که بعدا میخواهند آن را تعمیر بکنند باید چه کار بکنند. یا فرض بکنید ترمزهایی که کنار چرخها قرار گرفته را به چه صورت باید سرهم بکنید، کابلهایی که باید بکشید و سیمهایی که باید داخل بکنید چه باشد؟ و چه قسمت سیمکشی داخل اینها را باید در داخل کشور انجام بدهید و در چه مراحلی باید انجام بدهید. همین طور جلو بروید تا یک موقعی که ما متوجه بشویم ۶۰ تا ۷۰ درصد این اتوبوس ساخت داخل کشور است.
برنامههایی که ما انجام میدادیم. البته با توجه به این بود که اصلا این اتوبوس را ما احتیاج داریم یا نداریم و ساختن آن توجیه اقتصادی دارد یا نه. اگر جوابش این بود که بله، ما احتیاج داریم و ساختن آن اقتصادی است یا پس از طی مرحله اولیه اقتصادی خواهد شد، میگفتیم بروید آن کار را بکنید. خب، آن وقت مساله به این صورت مطرح میشد که کشوری داریم با مساحت یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتر مربع، و از این سر، تا آن سر کشور اگر اریب نگاه کنید، از ماکو فرض کنید تا چابهار، سه هزار کیلومتر فاصله است. بنابراین وسایل ترابری زمینی بسیار مهم است و در میان این وسایل، اتوبوس و کامیون در درجه اول اهمیت قرار دارد، پس این کشور درست شده برای اینکه احیانا کارخانههای ساخت این نوع کالاها در آن برپا شوند و ساخت اتوبوس و کامیون صرف کند.
ارسال نظر