دیدگاه
دو مکتب تاریخی آلمان
مکتب تاریخی اقتصاد به جای یافتن قواعد کلی قابل کاربرد، برای توصیف ویژگیهای خاص هر جامعه و اقتصاد تلاش میکند. در بخش دوم از مقاله سیدحسین میرجلیلی با عنوان «آموزههای مکتب تاریخی برای تحلیل اقتصاد ایران» که از فصلنامه پژوهشنامه اقتصادی انتخاب شده است، مکتب آلمانی شرح داده میشود. در نیمه دوم قرن نوزدهم، اقتصاد سیاسی به صورت دانش مجرد و قیاسی درآمده بود. کلاسیکها آن را جهان روا میدانستند، اما توضیحی برای تفاوت کشورها و اختلاف زمانها نداشتند. جدایی میان نظریه و واقعیت زمینه ظهور دگراندیشانی مانند متفکران مکتب تاریخی را در اقتصاد سیاسی فراهم کرد. اندیشمندان مکتب تاریخی، تاریخ و بررسی عینی را وسیله تجدید بنای تمام دانش اقتصاد قرار دادند. در واقع مکتب تاریخی در دو جبهه فعالیت کرد؛ نخست در جهت انتقاد از مکتب کلاسیک و دوم؛ طرح موضوعات جدید در علم اقتصاد. اندیشمندانی مانند «آدام مولر» و «فریدریک لیست» زمینهسازان مکتب تاریخی بودند. آدام مولر (۱۸۲۹-۱۷۷۹) اقتصاد را علم جداگانهای نمیدانست که صرفا در پی کسب سود باشد؛ بلکه وی اقتصاد را عنصری در نظم اجتماعی، مربوط به رسوم، قانون، آموزش، سیاست و دین میدانست که با تغییر اینها، اقتصاد تغییر میکند. مولر اقتصاد کلاسیک را بهعنوان اقتصاد ماشینی، با منطق خشک، مادیگرایانه و ایستا مورد انتقاد قرار میداد. فریدریک لیست مخالف همیشگی و جهانشمولی اقتصاد لیبرال بود. وی معتقد بود که ثروت یک ملت نه به وسیله موجودی کالاها، بلکه با توجه به تواناییها و مهارتهای مردمش نشان داده میشود.
از آنجا که مکتب تاریخی دارای سه روایت آلمانی، انگلیسی و فرانسوی است، لذا در اینجا برای ارائه تصویر درست از این مکتب، به تبیین هر سه روایت میپردازیم.
مکتب تاریخی آلمان
مکتب تاریخی آلمان واکنش به روشنگری انگلیس و اقتصاد کلاسیک به حساب میآید. این مکتب نسبت به اقتصاد کلاسیک انگلیس به دو شیوه واکنش نشان داد؛ اول از طریق گسترش روشهای متفاوت با روش کلاسیکها و دوم، با دنبال کردن اهداف دیگر در پژوهش اقتصادی.
روش قیاس مکتب کلاسیک به دلیل انتزاعی بودن، مورد انتقاد تمام اقتصاددانان مکتب تاریخی قرار گرفت. مکتب تاریخی آلمان بر روش استقرایی تاکید کرد و نظریهپردازان آن خاطرنشان کردند که توسعه اقتصادی منحصر به فرد است و اقتصاددانان میتوانند با تلاش خود، الگوی توسعه اقتصادهای مختلف را نشان دهند، بنابراین به جای جستوجو برای یافتن قوانین کلی قابل کاربرد، مکتب تاریخی برای توصیف ویژگیهای خاص هر جامعه و اقتصاد تلاش میکند. رهیافت عقلانی برای تحلیل رفتار بشر از این جهت مورد انتقاد مکتب تاریخی قرار گرفته است که نمیتواند به درستی دامنه انگیزهها- حتی در امور اقتصادی- را نشان دهد؛ زیرا انگیزههای بشری تحت تاثیر اصول غیراقتصادی است. نظریهپردازان مکتب تاریخی آلمان بر این واقعیت تاکید میکردند که فرد بخشی از شرایط اجتماعی منحصر به فردی است که در زمان و مکان، تفاوت دارد.
از نظر مکتب تاریخی برای دستیابی به هدف پژوهش اقتصادی، باید از پژوهش به دلیل پژوهش دست کشید و به پژوهش اقتصادی بهعنوان ابزار دستیابی به سیاست اقتصادی مفید برای جامعه نگریست. بر این اساس تلاش برای دیدن واقعیت از دیدگاه تاریخی، تنها هدف مفید، پژوهش اقتصادی قلمداد شد و به همین جهت توسعه آمار و تاریخ اقتصادی، ویژگی مکتب تاریخی شناخته شد. یکی از دلایل ظهور مکتب تاریخی، پرسشهای اجتماعی بود که در اواسط قرن نوزدهم در آلمان مطرح شد. مباحث مطرح شده منجر به این اعتقاد شد که تجارت آزاد قادر نیست مسائل صنعتیشدن را در کشوری که با انگلستان کاملا متفاوت است، حل کند. از این رو، نظریهپردازان مکتب تاریخی آلمان خواستار آن بودند که دولت نقش مهمی در امور اقتصادی ایفا کند. در واقع، مکتب تاریخی، طلیعه پایان سیاست اقتصادی لیبرال در آلمان به حساب میآید.
مکتب تاریخی آلمان به دو دوره قدیم و جدید تقسیم شده است؛ مکتب تاریخی قدیم مربوط به دوره بین دهه ۱۸۴۰ تا ۱۸۷۰ است. طلیعه مکتب تاریخی به سال ۱۸۴۳ باز میگردد؛ زیرا نخستین نماینده این مکتب، «ویلهلم روشه» در آن سال کتابش به نام «اصول درسهایی درباره اقتصاد دولت با روش تاریخی» را منتشر کرد؛ از این جهت وی را بنیانگذار مکتب تاریخی میدانند. روشه تلاش کرد نظریه کلاسیک را با مثالهای تاریخی توضیح دهد. هدف روشه استفاده از نظریه کلاسیک به عنوان مبنایی برای سیاست اقتصادی در عمل بود. وی در مقابل ادعای جهانشمولی نظریه کلاسیک، فردیت هر یک از اقتصادهای ملی را مطرح کرد. از نظر روشه، اقتصاد به عنوان یک علم، باید تلاش کند تعامل میان پدیدههای جوان، بیشترین موفقیت عملی را داشته باشد. شخصیتهای این مکتب، اغلب استاد دانشگاه بودند. آنها خواستار وضع قوانین اجتماعی، بیمه در مقابل بیماری، حادثه، کهنسالی و بیکاری بودند؛ به این منظور «اتحاد برای سیاست اجتماعی» را بنیانگذاری کردند که مجمعی برای طرح این خواستهها و بحث درباره آن بود. نتیجه عملی این خواستهها آن بود که در دهه ۱۸۸۰ قوانین اجتماعی وضع شد که به کارگران آلمانی بیمه در مقابل بیماری، حادثه و کهنسالی اعطا میکرد. اینگونه قوانین، در آن زمان در اروپا منحصربهفرد بود.
مکتب تاریخی جوان از طریق بحث درباره روشها میان گوستاو اشمولر و «کارل منگر» نظام یافت. منگر در سال ۱۸۸۳ کتاب «بررسیهایی درباره روشهای علوم اجتماعی و اقتصاد سیاسی در موارد خاص» را منتشر کرد. وی در مقالهاش با عنوان «روششناسی علوم اجتماعی و دولتی» آن را پاسخ داد، کتابهای منگر و اشمولر بحث بسیار جدلی درباره روشهای پژوهش اقتصادی را مطرح کردند. منگر از روش قیاسی در مقابل روش تاریخی مکتب تاریخی دفاع میکرد. در این جنگ روشها، تمامی جنبههایی که در مکتب تاریخی قدیم مطرح شده بود، هر چند به طریق پالایش شده، دوباره طرح شد. ایده اصلی مکتب تاریخی در این مناقشه این بود که هر پدیده اقتصادی محصول شرایط اجتماعی است که از لحاظ تاریخی به عنوان نتیجه یک فرآیند طولانی رشد یافته است.
ارسال نظر