ارمنی‌ها رو در روی قزلباش‌ها

نویسنده: آرپی مانوکیان

بخش اول

تعدادی از شخصیت‌های برجسته به همراه کشیش و کلانترهای جلفا

امپراتوری عثمانی در اوایل قرن شانزدهم دولتی قدرتمند بود که با تکیه بر نیروی نظامی خود موفق به تسخیر سرزمین‌های بسیاری شده بود و قصد داشت تا قلمرو خود را از سمت شرق نیز گسترش دهد. بنابراین تصرف قفقاز، گرجستان، ارمنستان و تمامی شهرها و نواحی‌ای که در این منطقه واقع شده و تحت حکومت صفویان بودند در اولویت بعدی این امپراتوری قرار گرفتند. بر این اساس دولت عثمانی در زمان حکومت شاه اسماعیل صفوی جنگ‌ها و برخوردهای مداومی را برای تصرف این نواحی آغاز کرد.

در۱۵۱۴ م/ ۹۲۰هـ ق، سپاهیان سلطان سلیم اول توانستند با عبور از رودخانه فرات تعدادی از شهرهای اطراف آن را تصرف کنند. سلطان سلیم مدتی در سیواس اردو زد. سپاهیانش را در آنجا کاملاً مجهز ساخت و سپس، شروع به پیشروی به سوی نواحی مرکزی ارمنستان کرد. در مقابل، سپاه شاه اسماعیل، که توان مقاومت در برابر لشکریان سلطان عثمانی را نداشت، مجبور شد به سمت آذربایجان عقب‌نشینی کند. طی این عقب‌نشینی تعداد زیادی از روستاهای ارمنی‌نشین کاملا ویران شدند، بسیاری از مزارع گندم در آتش سوختند و سپاهیان عثمانی موفق شدند، بعد از عبور از استان واسپوراکان، وارد آذربایجان شوند. در اواخر تابستان همان سال جنگ سختی بین دو طرف درگرفت. قوای شاه‌اسماعیل اگرچه بسیار خوب مقاومت می‌کرد در نهایت به علت کمبود تسلیحات نظامی در برابر سپاه عثمانی، که مجهز به توپخانه بود، شکست خورد. شاه اسماعیل، که به سختی مجروح شده بود، فرمان عقب نشینی داد. سپاهیان صفوی به سوی نواحی مرکزی ایران به راه افتادند اما نیروهای عثمانی اقدام به تعقیب آنان نکردند. آنها پس از تسخیر تبریز، پایتخت صفویان، به سوی ارمنستان بازگشتند و پس از نبردهایی چند موفق شدند بسیاری از ولایات واقع در جنوب غربی ارمنستان را به تصرف در آورند و به این ترتیب، بخش اعظمی از سرزمین ارمنستان را از آنِ خود ساختند.

از۱۵۳۲ م/ ۹۳۸هـ ق، جنگ‌های بین عثمانی‌ها و دولت صفوی در خاک ارمنستان از سرگرفته شد. در طی این جنگ‌ها جناحی از سپاهیان عثمانی به فرماندهی ابراهیم پاشا از طریق سوریه وارد ارمنستان شدند و توانستند برخی از شهرهای مهم از جمله وان را تصرف کنند. با تسخیر وان امکان دستیابی به آذربایجان برای قوای عثمانی فراهم شد و آنها پیشروی خود را به سوی تبریز آغاز کردند. جناح دیگر نیز به رهبری سلطان سلیمان اول با غارت نواحی مرکزی ارمنستان به آذریایجان رسیدند و در زمستان۱۵۳۳ م/ ۹۳۹ هـ ق وارد تبریز شدند.

در همین زمان شاه طهماسب اول به سوی نواحی شرقی ارمنستان حرکت کرد تا مانع از تصرف این مناطق به دست نیروهای عثمانی شود. این جنگ‌ها تا۱۵۵۴ م/۹۴۷ هـ ق ادامه یافت و نواحی مهمی از ارمنستان از جمله دشت آرارات و نخجوان تبدیل به میدان نبرد این دو قدرت؛ یعنی، ایران صفوی و امپراتوری عثمانی شد. سرانجام در۱۵۵۵ م/۹۶۲هـ ق پیمان صلحی میان آنان منعقد و بنا بر مفاد آن، که به پیمان صلح آماسیه معروف است، ارمنستان بین ایران و عثمانی تقسیم و ولایات مهم غربی از آنِ عثمانی و نواحی شرقی از آنِ ایران شد. این پیمان صلح مدت تقریبا دو دهه به حکومت ایران و مردم ارمنستان فرصت داد تا از جنگ به دور باشند. شاه طهماسب نیز در همین زمان پایتخت خود را به قزوین منتقل کرد.

اما صلح چندان به طول نینجامید و در۱۵۷۸ م/ ۹۸۶هـ ق سلطان مراد سوم با لشکری متجاوز از صد هزار تن از جمله نیروی بزرگی از تاتارهای کریمه به منظور تسخیر سایر نواحی ارمنستان، گرجستان و آذربایجان رهسپار جنگ با صفویان شد. پادشاه صفوی، سلطان محمد خدابنده، برای رویارویی با سپاه عثمانی فرزندش، حمزه میرزا، را به فرماندهی سپاه صفوی برگزید و او برای جلوگیری از پیشروی قوای نظامی عثمانی تمام تلاش خود را به کار بست.

این بار نیز قرعه به نام ارمنستان افتاد و در منطقه‌ای در شمال غربی این سرزمین دو لشکر متخاصم به هم رسیدند. در این جنگ حمزه میرزا شکست خورد و مجبور به عقب نشینی شد. در مقابل، عثمانی‌ها توانستند نواحی شمالی ارمنستان و قسمت‌های شرقی گرجستان را به تصرف خود درآوردند.

سیاست امپراتوری عثمانی مبنی بر تصرف ارمنستان، گرجستان و آذربایجان طی سال‌های بعد نیز ادامه پیدا کرد و بالاخره عثمانی‌ها توانستند در۹۳۳ هـ ق/۱۵۸۵م تبریز را اشغال کنند و بیست سال آن را در تصرف خود نگاه دارند. سرانجام در۹۶۶ هـق/۱۵۸۸م عباس[از نوادگان شیخ صفی الدین اردبیلی]با نام شاه عباس اول قدرت را در ایران به دست گرفت.

به این ترتیب، ارمنستان سر تا سر قرن شانزدهم را در جنگ، ویرانی، قحطی و آشفتگی به سر برد. اکثر مورخان این برهه از تاریخ ارمنستان را عصری سخت و دشوار برای تاریخ این کشور ذکر کرده‌اند. به روایت وارتاپد تادئوس سباستانتسی، از وقایع نگاران آن دوران، که خود شاهد بسیاری از حوادث بوده، ارمنستان در این مقطع از تاریخ وضیعت اجتماعی و اقتصادی ناگواری داشته و مردم در شرایط سختی زندگی می‌کردند. او می‌نویسد:

«هیچ روستا و شهری نیست که از آسیب حملات سپاهیان در امان مانده باشد. اکثر خانه‌ها ویران‌شده و باغ‌های میوه عاری از درختانی پربار است. مزارع به آتش کشیده شده‌اند و لشکریان عثمانی همه را از دم تیغ می‌گذرانند.»

سیاست‌هایی که ترکان عثمانی در قبال سرزمین‌های فتح شده ارمنستان و ارمنیان در پیش گرفته بودند نیز تحمل این شرایط را سخت‌تر کرده بود. از جمله این سیاست‌ها فرمان سلطان سلیمان اول در موردِ به غلامی گرفتن کودکان ارمنیِ بین دو تا پنج سال بود. این کودکان باید در آینده به عنوان سرباز در ارتش ینی‌چری خدمت می‌کردند. از این زمان و در چنین شرایط دهشتناکی اولین مهاجرت‌های ارمنیان به ماورای مرزهای ارمنستان شروع شد و اگرچه جمعیت قابل‌توجهی از ساکنان این نواحی اقدام به مهاجرت کردند انبوهی از ساکنان ارمنی این سرزمین‌ها، که نمی‌توانستند یا نمی‌خواستند خانه‌ها و مزارعشان را ترک کنند، در این نواحی باقی ماندند.

در این وضیعت مردم ارمنستان و به‌ویژه، ساکنان دشت آرارات به این نتیجه رسیدند که برای بهبود وضع زندگی خود و بازگرداندن آرامش و امنیت باید راه حلی پیدا کنند که البته راهی جز قیام برای دستیابی به استقلال ارمنستان وجود نداشت. بنابراین، از۱۵۴۷م شاهد شکل‌گیری حرکت‌هایی برای دستیابی به این مقصود هستیم.

برای این منظور و در ابتدا ارمنیان به کمک برخی روحانیان ارمنی اقدام به برقراری ارتباط با تعدادی از کشورهای اروپایی کردند. در بخشی از نامه این روحانیان به حکومت ِ نیز آمده: «...ما ارمنیان ساکن در ارمنستانِ تحت حکومت ایران صفوی هستیم. اوضاع داخلی تمامی مناطق این سرزمین بسیار ناگوار است. منتظر آمدنتان جهت مساعدت خواهیم ماند...» ارمنیان ساکن این سرزمین‌ها، که در شرایطی سخت گرفتار آمده بودند، امـکـان رهـایی خـود را در خـارج از مرزهـای سرزمـین‌شان و در بیـن کـشورهـای اروپـایی می‌جستـند. آنـان نامـه‌های مـشابهی نیـز به دولـت‌های آلـمان و لهستان فـرستادند امـا هـیچ پاسخی از سوی این دولت‌ها دریافت نکردند. چند سال بعد، تعدادی از روحانیان ارمنی حوزه ایران و عثمانی پس از مذاکرات فراوان نامه‌ای مشترک برای پاپ وقت به واتیکان فرستادند و با بیان شرایط خود از او تقاضای کمک کردند اما این درخواست هم راه به جایی نبرد تا اینکه در۱۵۸۹ م/۹۸۸ هـ ق شاه عباس اول، که تازه قدرت را در دست گرفته بود و توانایی کافی برای جنگ با عثمانی را نداشت، مجبور به عقد قراردادی با دولت عثمانی شد که به موجب آن بخش‌های وسیعی از ایران از جمله ارمنستان، گرجستان، آذربایجان و تبریز را به دولت عثمانی واگذار کرد.»

ارمنیان در دربار و ارتش صفوی

زمانی که شاه عباس اول قدرت را در دست گرفت اوضاع ایران بسیار وخیم بود. تقریبا تمامی سرزمین‌های واقع در مرز امپراتوری عثمانی به اشغال ترک‌ها درآمده و در شرق نیز برخی از ولایات خراسان مورد تهاجم ازبک‌ها واقع شده بود. با این حال اوضاع داخلی کشور در وضیعت بدتری قرار داشت؛ قدرت پادشاه به نحو فاحشی کاهش پیـدا کــرده و دســتــه بــنــدی‌های قــبیــلــه‌ای قــزلبــاش‌ها مــجــددا بــه شکــلی حاد بــروز کــرده بــود کــه ایــن امــر لــطمات جبران ناپذیری به پیکره سیاسی و نظامی دولت صفوی وارد می‌ساخت.

بنــابرایــن، از اولیــن اقدامــات شاه عبــاس در زمــیــنــه سیاست داخلی آن بود که قدرت فراوان سران قزلباش را به نوعی از آنها باز پس گیرد تا بتواند مقام و منزلت شاه را به دوران حکومت شاه اسماعیل اول باز گرداند. شاه عباس به خوبی می‌دانست که قادر نخواهد بود به طور مستقیم قزلباش‌ها را مورد تهدید قرار دهد. بنابراین، راه‌حل را در تشکیل ارتشی دیگر جست‌وجو کرد که هسته اصلی آن را غلامان ارمنی و گرجی تشکیل می‌دادند. این سربازان، که ابتدا حدود پانزده هزار تن بودند، از دوران کودکی مورد تربیت نظامی قرار می‌گرفتند و پس از آنکه به دین اسلام ترغیب می‌شدند به منزله سربازان دائمی شاه به خدمت ارتش درمی‌آمدند. به این ترتیب شاه عباس توانست قدرتی دائمی و معتمد برای خود ایجاد کند تا هرگاه قزلباش‌ها از او تمرد کردند به کمک این ارتش بر آنها فائق آید.

منبع: فصلنامه فرهنگی پیمان