معرفی کتاب
دروغی که دنیا را به آتش کشید
جواد لگزیان- در اول سپتامبر ۱۹۳۹ افراد واحد اساس هیتلر در اونیفورم نظامی لهستانی به یک فرستنده رادیوی محلی منطقه اشلزین در گلایویتس آلمان حمله بردند تا بهانهای برای آغاز جنگ بتراشند. در پی این حمله هیتلر سراسیمه به رادیو رفت و نعره کشید: «لهستان شب گذشته برای نخستین بار با سربازان ارتش منظم خود به خاک ما تیراندازی کرد و حال از ساعت ۵:۴۵ دقیقه بامداد با شلیک متقابل پاسخ دادیم. از این لحظه بمب را با بمب پاسخ میدهیم».
با این دروغ بود که از اقیانوس اطلس تا رود ولگا، از دماغه شمالی نروژ تا دریای مدیترانه به آتش کشیده شد.
هیتلر به عنوان یک سرجوخه جنگ جهانی اول، در سال ۱۹۲۰ به حزب نازی پیوست و با استفاده از بیکلاسی و بینظمی و آشفتگی فکری حاکم بر آن در ۱۹۲۱ به ریاست حزب رسید. او سپس با سری گرم در معیت دوستان ژنده پوشش که بیشتر بزن بهادرها و ولگردی خیابانها بودند، پس از یک شلیک هوایی از یک انقلاب سخن گفت هر چند برای این رجزخوانی هنوز زود بود.
کودتای ۱۹۲۳به سرعت سرکوب شد و شانزده تن از دوستانش به رگبار بسته شدند ولی هیتلر به سرعت از معرکه گریخت. بعدها او جنازه آن ناکامان کودتا را به مقبرهای باشکوه منتقل کرد تا در حق مردگان معرفت به خرج داده باشد.هیتلر در زندان به نقشه کشیدن برای نابودی جمهوری پرداخت. او پس از قول شرف در رعایت قوانین جمهوری از زندان آزاد شد و در اولین گام کتاب «نبرد من» را که در زندان نوشته بود، منتشر کرد. کتاب ضمن شرح حال ولگردیهای هیتلر در کوچههای محلات فرودست و فحش به زمین و زمان از طرحی به نام رایش سوم و نظم نوین میگفت که هزارساله خواهد بود و جهان را چنین و چنان خواهد ساخت.نظرات او با تبلیغات نازی به فروش میرسید اما بعدها خریداران کتاب معنی نوشتههای ۷۸۲ صفحهای او را عملا فهمیدند! هیتلر در سال ۱۹۳۳ با قبولاندن خود به افکار عمومی به عنوان یک سخنران ناسیونالیست پرشور ضدکمونیست و ضددموکراسی و رویاپرداز عظمت آلمان و رایش هزار ساله به مقام صدراعظمی رسید و بیدرنگ به قبضه قدرت پرداخت تا فاجعهای بزرگ را رقم زند، اما چگونه فاجعهای این چنین ویرانگر ممکن شد!بازخوانی متن کامل «ظهور و سقوط رایش سوم» نوشته «ویلیام شایرر» با ترجمه «کاوه دهگان» نشان میدهد که هیتلر با دروغ و دسیسه و با استفاده از یاس و ناامیدی فزاینده مردم از احزابی که کار حزبی مبتنی بر دفاع از حقوق مردم را با فرصتطلبی روزمره به فراموشی سپرده بودند، آرای آنها را به حساب خود واریز کرد و به یکهتازی روی آورد.
دارودسته نازی با راهاندازی «دانش نازی» اوهام بیمعنی را به نام علم منتشر میکرد و فیزیک و دیگر علوم را آلمانی میخواند چون اساسا علم هم مانند هر محصول دیگری مشروط به خون است! به همین جهت بود که خونخواران نازی تئوری انیشتین را «دغلبازی بیگانه» دانسته و از قبول آن سر باز زدند.
هیتلر با دستاویزی چون «منضبط کردن فرهنگ» و «هماهنگسازی»، تمامی هنرکدهها را منفعل ساخت و رسانههای مستقل را به بهانه «اهانت به فرهنگ ژرمن» توقیف و بقیه را از رهگذر «بخشنامه روزانه» به تبلیغاتچی ناسیونال سوسیالیزم تبدیل کرد و حتی کلیساها را هم در امان از خشم و عتاب نگذاشت و از آنها خواست «اصل مربوط به نژاد آریا را در اساسنامه خود بگنجانند.»او در اول ماه مه ۱۹۳۳ روز کارگر را جشن گرفت و در دوم ماه مه ۱۹۳۳ تمام اتحادیههای کارگری را منحل و با حمله طرفداران جنون زده خود نابود کرد.اوباش هیتلری پارلمان را به آتش کشیدند و با نوشتن این گناه به پای چپها، قلمهای آنها را خرد کردند. شمار بسیاری گول تبلیغات او را خوردند و راهی جبهههای مرگ و نیستی او شدند تا رایش هزارساله آلمان را بنا نهند. هیچکدام از این سربازان همچون تمام همراهان هیتلر شانس بازگشت و حتی علاقه به خانه را نداشتند چراکه در بازگشت جز ویرانهای منتظر آنها بود.
آدولف هیتلر در شامگاه سیام آوریل ۱۹۴۵ پس از مسجل شدن شکست تمام عیار در جبهههای جنگ به زندگی خود پایان داد.هزارسالی در کار نبود، تنها ۱۲سال کافی بود تا دروغی به نام رایش سوم برملا شود.
نشر کتاب آمه متن کامل «ظهور و سقوط رایش سوم» نوشته «ویلیام شایرر» با ترجمه «کاوه دهگان» را به تازگی منتشر کرده است. کتابی که از لزوم هوشیاری همیشگی نهادهای مدنی در جدال با روزهای سخت میگوید.
ارسال نظر