ایران و فرانسه از صفویه تا قاجار

بخش اول

جنگ‌های روسیه و ایران و تهاجم آنها به مرزهای شمالی، فتحعلی‌شاه را درصدد جلب حمایت از قدرت‌های زمان خود کرد، به این ترتیب بود که توسعه‌طلبی‌های ناپلئون در مصر، ایتالیا و اروپا، شاه قاجار را متوجه سردار فاتح فرانسوی کرد. در سال ۱۲۱۹ شاه ایران نامه‌ای مبنی بر علاقه به عقد دوستی با فرانسه برای ناپلئون فرستاد. اندکی بعد ژوبر به عنوان اولین سفر ناپلئون برای کسب اطلاعات در مورد اوضاع سیاسی- اجتماعی و جغرافیایی ایران به این کشور سفر کرد. به این ترتیب بود که اولین تماس‌ها میان دو کشور ایجاد شد. اهمیت فرانسه در قرن نوزدهم میلادی به عنوان کشوری پراهمیت در اروپای آن زمان، بیش از پیش اهمیت ارتباط دو کشور را نشان می‌دهد. در همین رابطه در گفتاری به روابط ایران و ناپلئون با نگاهی اقتصادی می‌پردازیم. آنچه می‌خوانید بخش اول این گفتار است.

تهیه اردوی بولونی و خیال تصرف انگلستان نقشه ناپلئون را از سمت مشرق تغییر نداد و همیشه در نظر داشت که برای استیلا بر دولت انگلیس دست تصرفی به مستعمرات آن دولت رسانده باشد. او جهت نیل به این مقصود می‌خواست فتحعلی‌شاه سلطان ایران را با خود همراه کرده، به معاضدت و معاونت دولت ایران، هند را به حیطه تصرف درآورد. در این جا لازم است اجمالا از مناسبت و روابطی که فی‌مابین دولتین ایران و فرانسه موجود بوده، ذکری بشود و آن از قرار ذیل است:

نخستین رابطه دوستی و مودت که فی‌مابین دولتین ایران و فرانسه به وجود آمده، در قرن هفدهم میلادی و در موقع سلطنت لوئی سیزدهم بوده است. در سال ۱۶۲۶ م مطابق سنه ۱۰۳۵ هـ.ق دزهی دوکورمزین با اختیارات کلی، مامور بازدید منافع تجارتی فرانسه در شرق شده، برای قرارداد شرایط تجارتی عازم ایران گشته و در اصفهان یک عده کشیش فرانسوی مقیم نمود که شاه عباس بزرگ محض بروز اتحاد و دوستی با فرانسه آنها را در تحت حمایت خود قبول کرد و نیز لاردنشر در موقع سلطنت لوئی چهاردهم به عنوان ایلچی‌گری به دربار شاه سلیمان صفوی فرستاده شد. و در سال ۱۶۷۱ م مطابق سنه ۱۰۸۲ هـ .ق یک نوشته رسمی به جهت حمایت تجار تحصیل کرده، در سنه ۱۷۰۸ م مطابق سنه ۱۱۲۰ هـ .ق هم میشل نام که قونسول حلب بود، یک سفارش‌نامه جدیدی در همین موضوع به امضای شاه سلطان حسین رسانید؛ ولی چون پادشاه ایران در آن هنگامه به بعضی اشکالات برخورده بود، ‌موافق نصایح کنت‌الور سفیر فرانسه در اسلامبول، محمدرضا بیک را که حاکم ایروان بود از طرف خود به نمایندگی به دربار فرانسه فرستاد. مقصود از اعزام این سفارت این بود که از دولت فرانسه تعدادی کشتی جنگی به کمک دولت ایران گرفته شود که با آن قوه بحریه امام مسقط را قلع و قمع نمایند و مطابق معاهده سنه ۱۷۰۸ م یک اتحاد‌نامه تجارتی و دوستانه به امضای دولتین برسانند.

نماینده دولت ایران ۱۹ فوریه ۱۷۱۵ م مطابق ۱۱۲۸ هـ.ق به دربار فرانسه معرفی شده و در ۱۳ ماه اوت کولبرد تورسی قرارداد تجارتی فی‌مابین دولتین امضا شد ولیکن لوئی چهاردهم برای همراه ساختن کشتی و بر انداختن امام مسقط حاضر نشد و این تکلیف را قبول نکرد. محمدرضا بیک در ۱۸ ماه مذکور مرخصی از دربار فرانسه حاصل نموده‌ از بندر [لو] هاور عازم ایران شد. او از نتیجه ماموریت خود چندان دلخوشی نداشت. شاه سلطان حسین هم که به مقصود خود موفق نشده بود، کمال بی‌میلی را نسبت به قرارداد تجارتی ظاهر کرده و از امضای آن تحاشی داشت تا آنکه در سال ۱۷۲۰ م مطابق ۱۱۳۲ هـ .ق انژ گاردان به سمت قونسول ژنرال ایران معین شده، ‌بعد از زحمات در سنه ۱۷۲۲ م مطابق سنه ۱۳۳۴ هـ .ق قرارداد معهود را به امضای شاه سلطان حسین رساند. بعد از گاردان کسی دیگر به جای او مامور نشد و جنگ‌های داخلی در ایران از قبیل طلوع نادرشاه و کشته شدن او، باعث آن شد که قریب یک قرن ایران به کلی از مراودات خارجی محروم ماند.

خیالات پطر کبیر درباره ایران، یعنی دایر کردن تجارت قفقاز از راه شامات و مضمحل کردن سلطنت ایران و تصرف بنادر خلیج‌فارس و حرکت از جنوب ایران به سمت هندوستان،‌ دیدگاه جهانگیر و یگانه مقصود اصلی پولتیک روسیه شده بود و دولت روس در آن هنگام با کمال آرامی و جدیت، در خاک ایران تصرفات می‌نمود. در ایام انقلاب سلطنت شاه سلطان حسین، فرصت را غنیمت شمرده [و] در سنه ۱۷۲۲ م مطابق ۱۱۳۴ هـ .ق پطر کبیر ولایات داغستان و شیروان و مازندران و بنادر در بند، آستارا و باکو را تصرف کرد. اگرچه کاترین جاشین پطر نسبت به دولت ایران بی‌طرف بود؛ لیکن در سنه ۱۷۸۳ م مطابق ۱۱۹۸ هـ .ق هراکلیوس پادشاه گرجستان که تحت معیت و اطاعت ایران بود، از ضعف و اختلال ایران استفاده نموده و مملکت خود را از دولت ایران به کلی جدا کرد و با کاترین معاهده بست که از اطاعت شاهنشاه ایران خارج شده بعدها گرجستان را تحت حمایت دولت روس بشناسد. پس از این وقایع آغامحمدخان پادشاه جدید قاجاریه که داخله ایران را از هر حیث منظم و مرتب کرده بود، به فکر اصلاحات خارجی افتاده، لشکر به سمت گرجستان کشید. یک عده زیادی سواره نظام در ایروان گذاشته، شخصا به طرف تفلیس حرکت کرده و هراکلیوس را شکست فاحشی داده، وارد تفلیس شد، در این جنگ شانزده هزار نفر اسیر نمود.

سال بعد موقعی که آغامحمدخان در خراسان مشغول اعاده نظم و تامین آن سامان بود، روس‌ها گرجستان را به تحت تصرف خود درآوردند، اما فوت کاترین در سنه ۱۷۹۶ م مطابق سنه ۱۲۱۱ هـ .ق اسباب این شد که روس‌ها گرجستان را تخلیه کردند و امپراطور روسیه پول ژوپوف را که سر کرده اردو بود، احضار نمود. در بهار سال ۱۸۹۸ م مطابق سنه ۱۲۱۲ هـ .ق آغامحمدخان فارغ از اشکالات داخلی گشته، عازم محاربه با روسیه شد؛ ولی متاسفانه هنگام محاصره شوشی به دست کسان خود مقتول گردید. حکومت گرجستان نیز مجددا استقلال خود را حاصل کرده بود؛ لیکن در مقابل تاخت و تاز همسایه‌های قوی پنجه، به کلی ناتوان و مقهور بود. وژورژ پانزدهم حکمران گرجستان در سنه ۱۸۰۰ م مطابق ۱۲۱۵ هـ .ق در ضمن وصیت‌نامه خود گرجستان را به کلی به روسیه واگذار نمود.

در اوایل سلطنت الکساندر، پیش قراولان روسی متوالیا به حدود ایران تجاوز و تخطی می‌نمودند. تا بالاخره تخطیات و تعدیات فوق‌العاده آنها ایران را مجبور به اعلان جنگ کرده و در سال ۱۸۰۳ م مطابق سنه ۱۲۱۸ هـ .ق حرب به وقوع پیوست. چون فتحعلی‌شاه به تنهایی در مقابل دولت روس نمی‌توانست مقاومت بکند و اشکالات زیادی هم برای اتحاد ایران با انگلیس تولید می‌شد، ناچار رشته پولتیک خود را به سوی فرانسه معطوف نمود. خصوصا این تمایل در موقعی بود که انعکاس فتوحات ناپلئون تا به ایران رسیده بود. در این مورد نصایح داوود کشیش ارامنه هم این خیال پادشاه ایران را قوت داد و توسط مارشان برون سفیر فرانسه مقیم در بازار عثمانی نامه به امپراطور فرانسه نوشت و دو نفر تاجر فرانسه هم که موسوم به اسکالون و روسو نماینده تجارتی فرانسه در شهر بغداد بودند، متواترا به دولت فرانسه از اوضاع ایران را پورت می‌دادند و درخواست می‌نمودند که از طرف دولت فرانسه تجدید اتحاد و دوستی و عقد مقاوله تجارتی با دولت ایران بشود. چه علاوه بر نظریات و منافع اقتصادی تجارتی موقع پولتیکی و موضوع جغرافیایی نیز اقتضا داشت که فرانسه با ایران اتحاد بکند، زیرا که مملکت ایران فی‌مابین روسیه و مستعمرات هند و انگلیس واقع شده و همیشه یکی از تصورات عمده ناپلئون هم تصرف هندوستان بوده. ناپلئون به نامه فتحعلی‌شاه جواب داده و می‌گوید: «همه مردم همدیگر را لازم دارند. اهالی مشرق هم شجاعت دارند و هم هوش. لیکن بی‌اطلاعی آنها از بعضی ترقیات جدیده و نبودن دیسیپلین نظام مطیع، که مایه ازدیاد قوت قشون است، آنها را در جنگ با مغربی‌ها همیشه عقب انداخته است». و نصیحت می‌کند: «زینهار! زینهار! از یک مشت تاجری که در هندوستان خرید و فروش جان و مال سلاطین را می‌کنند. - اشاره به کمپانی انگلیس در هندوستان است - و تو یعنی شاه ایران با شجاعت طبیعی اهالی مملکت، از دست درازی روس جلوگیری بکن. در سنه ۱۸۰۵ م مطابق ۱۲۲۰ هـ .ق امپراطور فرانسه ژوبر را از فرانسه با دو ماموریت بسیار مهم روانه نمود. یعنی حامل یک نامه‌ای بوده برای سلطان سلیم سوم پادشاه عثمانی و پس از انجام این تکلیف در اسلامبول ماموریت دیگر داشت که خود را به طور خفیه و ناشناس به طهران برساند، با شاهنشاه ایران ملاقات و مذاکره بنماید، به جهت اینکه قشون دولت ایران را در موقع جنگ فرانسه با روسیه با خودشان همراه و متفق سازد.

ژوبر در ماه مه به اسلامبول رسیده و اوقاتی که در آنجا بود رومیو مامور ثانوی هم از طرف ناپلئون حامل نامه دیگری [بود] به او ملحق شد.