معرفی کتاب
جنگی محدود با ابعادی بزرگ
در تابستان ۱۹۲۰ میلادی در حالی که دو سال هم از خاتمه جنگ جهانی اول نگذشته بود و بخشهای وسیعی از جهان هنوز درگیر تبعات گسترده این واقعه بود، بین دولت نوپای لهستان و روسیه شوروی جنگی درگرفت که گرچه در مقایسه با نبردهای سهمگین جنگ جهانی پیشین واقعه خرد و محدودی بیش نبود، ولی از لحاظ تاثیر بر سرنوشت اروپا و حتی تا حدودی جهان جنگی سرنوشت ساز بود. «ورشو ۱۹۲۰، تلاش نافرجام لنین برای چیرگی بر اروپا» نوشته آدام زامویسکی و با ترجمه کاوه بیات عنوان کتابی است که نتایج جدیدترین بررسیها درباره جنگ میان لهستان و شوروی در سال ۱۹۲۰ را ارائه می کند.
در این کتاب در عین تاکید و توجه به ابعاد نظامی امر، از فضای حاکم بر این واقعه نیز تصویری گویا به دست میدهد؛ تصویری که هم جایگاه نبرد ورشو را در چارچوب تحولات سیاسی لهستان روشن میکند و هم اهمیتش را از لحاظ مناسبات جهانی در آن مقطع نشان میدهد. مترجم در مقدمه این کتاب پیروزی لهستانیها بر ارتش سرخ را به عنوان نقطه عطفی در رویکرد سیاسی بلشویکها نسبت به جهان پیرامونشان یاد میکند و مینویسد: «لرد دابرنون، سرپرست کمیسیون مشترک متفقین در لهستان، با اشاره به نقش سرنوشت ساز نبرد ورشو در حفظ مبانی تمدن غرب، آن را با نبرد تور در سال ۷۳۲ میلادی /۱۱۴ هجری قمری مقایسه میکند که در خلال آن شارل مارتل به پیشروی بیوقفه سپاهیان اسلام به دل اروپا پایان داد. به نوشته او اگر شارل مارتل در این نبرد پیروز نشده بود امروز در مدارس آکسفورد تفسیر قرآن تدریس میشد.»
توخاچفسکی نیز که فرماندهی عملیات را برعهده داشت بعدها در اشاره به شکست ورشو چنین نوشت: «در سراسر کشورهای اروپایی کاپیتالیسم در حال تلوتلو خوردن بود. کارگران سربلند کرده و دست به اسلحه میبردند. تردیدی نیست که اگر در ویستولا پیروز شده بودیم سراسر قاره اروپا را آتش انقلاب فرامی گرفت... »
«ورشو ۱۹۲۰، تلاش نافرجام لنین برای چیرگی بر اروپا» از شش فصل تشکیل شده است که «حسابهای قدیمی و چشم اندازهای جدید» عنوان فصل ابتدایی آن است. معاهدات ورسای در پایان جنگ جهانی اول میان بریتانیای کبیر، فرانسه، ایالات متحده و دیگر متحدانشان از یک سو و آلمان شکست خورده از سوی دیگر آغازگر این فصل است و در ادامه ضمن اشاره به مفاد این معاهدات و تقسیمبندیهای صورت گرفته، نگارنده نتایج این تصمیمات را دنبال میکند.
«سرباز بازی» عنوان فصل دوم این کتاب است که در آن زامویسکی ضمن برشمردن مشکلات نیروهای شوروی و لهستان، چگونگی صفبندیها را نشان میدهد. در این بخش نگارنده به مسائل پیش روی تروتسکی در تشکیل یک ارتش منظم اشاره و مواردی نظیر عدم وجود روحیه نظامی لازم و حس وفاداری که توسط بلشویکها در ارتش سابق ایجاد شده بود، ترور متخصصان توسط فرماندهان منتخب تنزل درجه یافته و... را برمی شمارد. اما لهستان نیز در این رویارویی با بلشویکها مشکلات خود را داشت. آنها علاوه بر کمبود نفرات در مقابل ارتش سرخ دچار چند دستگی و تفاوتهای آشکار زبانی، آموزشی و شیوه رفتار در کنار تفاتهای اساسی تر بودند.
آدام زامویسکی جنگ با لهستان را برای سربازان ارتش سرخ یک جنگ عقیدتی میداند و مینویسد: «سرباز ارتش سرخ معمولا روستایی به خدمت فراخوانده شدهای بود که احتمالا پس از جان به دربردن از چند لشکرکشی مهلک جنگ جهانی به کام جنگ دهشتناک داخلی گرفتار آمده بود؛ سربازی که نه میدانست برای چه میجنگد و نه میدانست به چه علت میجنگد و جز مراجعت به روستایش آرزوی دیگری نداشت. لباس ژنده به تن داشت و شپش از سر و رویش بالا میرفت؛ از اسهالی مزمن رنج میبرد و دائما گرسنه بود؛ و از همه بدتر اینکه همیشه هراسان بود و این ترس و حس محرومیت را با قتل و تجاوز به کسانی که فکر می کرد با او دشمناند و غارت و چپاول چیزهایی که نمیتوانست داشته باشد، بیرون میریخت.» این در حالی است که فرماندهان ارتش لهستان نیز نمیتوانستند نیروهای تحت فرمان خود را به رعایت مفاد کنوانسیون ژنو ملزم سازند. نتیجه آنکه نیروهای هر دو طرف پس از اسارت به فجیعترین شکل ممکن به قتل میرسیدند.
«طرحهای بزرگ» عنوان فصل سوم این کتاب است. این فصل با طرح پیلسودسکی برای شروع عملیات و پیش دستی لهستانیها برای در هم شکستن جبهههای شوروی آغاز شده و با عقبنشینی او برای نجات پایتخت به پایان میرسد. فصل سوم شامل طرح و نقشههای عملیاتی در کنار عکسهایی از یوزف پیلسودسکی، فرمانده کل قوای لهستان در حال سان دیدن از داوطلبان جنگ، سرگئی سرگییویچ کامنف، فرمانده کل قوای روسیه با گروهی از سربازان ارتش سرخ، رژه پیاده نظام روسیه، توپخانه صحرایی لهستان در میدان پینسک و... است که می تواند علاوه بر ایجاد جذابیت برای خواننده، او را با حال و هوا و فضای آن دوران نیز آشنا کند.
«معجزه در کرانه ویستولا» عنوانی است که زامویسکی برای فصل چهارم خود برگزیده است. در این فصل پیشروی نیروهای ارتش سرخ مورد توجه نگارنده قرار گرفته و به نقل از دوگل آورده است: «این که جنگ نیست؛ نه جنازهای نه جسدی.... لشکرها پیشروی میکنند و عقب مینشینند بی آنکه کسی دلیل آن را بداند.» این فصل نیز مانند فصل سوم با عکسهایی از صحنههای جنگ و فرماندهان همراه است. در میان عکسهای این فصل عکسی از استالین به چشم می خورد.
پایان گرفتن تهاجم لشکرهای تحت فرمان پیلسودسکی با رسیدن به مرز پروس شرقی آغازی بر فصل پنجم کتاب با عنوان «تصفیه حساب» است. برخلاف فصل گذشته،، در این فصل کامروایی با لهستانیها است و تنها چیزی که به گفته آدام زامویسکی میتواند بلشویکها را نجات دهد آتشبسی است که در ۱۶ اکتبر حاصل شده است.
«فرجام کار» عنوان فصل پایانی کتاب است. به گفته نگارنده اگر شوروی در این جنگ پیروز میشد لهستان و کشورهای بالتیک هر کدام به یک جمهوری شوروی تبدیل میشدند و به احتمال زیاد بعد نوبت به چکسلواکی، مجارستان، رومانی و حتی شاید آلمان میرسید. اینکه آیا جهان درگیر یک انقلاب جهانی پس از این پیروزی میشد موضوعی است که میتواند الی الابد مورد بحث قرار گیرد اما آنچه روشن است، این است که حوادث سالهای ۱۹۲۰-۱۹۱۹ نه فقط در روسیه و لهستان بلکه در کل منطقه و حتی جهان نگرشها را تغییر داد. این حوادث این باور را تقویت کرد که روسیه فارغ از آنکه چه کسانی زمام امور آن را در دست داشته باشند همیشه یک قدرت امپریالیستی است و منشا خطری برای همسایگانش.
«ورشو ۱۹۲۰، تلاش نافرجام لنین برای چیرگی بر اروپا» با قیمت شش هزار تومان توسط نشر ماهی به بازار کتاب عرضه شده است.
ارسال نظر