تاریخ مطبوعات
سخنی درباب ضرورت جمهوری
ایرانشهر عنوان مجلهای است که حسین کاظمزاده که بعدها شهرت ایرانشهر گرفت، آن را منتشر میکرد. ایرانشهر از پرنفوذترین مجلههای دوران خود بود و کسانی چون محمد قزوینی و اقبال آشتیانی در آن مطلب مینوشتند. آنچه میخوانید بخش دوم از یادداشت کاظمزاده درباره جمهوریت است.
باید فکر کرد این جمهوریت که مقدمات آن را دست طبیعت حاضر کرده و میکند و دیر یا زود در ایران اعلان خواهد شد چه اثرات در نیکبختی جامعه ایران میتواند بخشد. تاسیس یک حکومت جمهوری را در ایران چند هزار سال پیش نیز اجداد ما فکر کرده بودند. چنانکه هرودوت مورخ یونانی نوشته است در حادثه غصب تاج و تخت کیکاووس از طرف مجوس گوماتا بهنام اسمردیس برادر کاووس، همین که هفت سردار ایرانی که داریوش هم یکی از آنان بود آن مجوس را کشتند، مجلسی ساخته در چگونگی اداره مملکت با هم شور کردند؛ یکی سلطنت شاهنشاهی و دیگری سلطنت اشرافی و یکی نیز حکومت جمهوری را پیشنهاد کرد. هرودوت درباره این پیشنهاد چنین مینویسد: «پنج روز پس از استقرار آسایش، آن سرداران ایرانی که بر ضد مجوسها قیام کرده و اسمردیس دروغی را که تخت و تاج ایران را غصب کرده بود از میان برداشتند در باب جریان امور مملکت شورایی ترتیب دادند. مذاکرات آنان در نظر بعضی از یونانیان غریب خواهد آمد؛ ولی با وجود این دور از صحت نیست.»
اوتانس که یکی از آن سرداران بود پیشنهاد کرد که یک سلطنت جمهوری و دموکراتی تشکیل باید داد و چنین گفت؛ گمان میکنم که پس از این اداره کشور را بهدست یک نفر مرد تنها نباید سپرد، زیرا سلطنت پادشاهی خوشایند و خوب نیست. شما خود میدانید که کامبیز (کاووس) تا چه درجه گستاخ و بد رفتار شده بود و شما خودتان گستاخیهای مجوس غاصب را احساس کردید پس یک سلطنت پادشاهی چگونه مفید میتواند شود. پادشاه هرچه دلش میخواهد بدون اینکه از اعمال خود مسوول باشد میکند. بااخلاقترین مردها وقتی که بدین مقام میرسد تمام صفات نیک خود را به زودی از دست میدهد؛ زیرا حس حسد و شهوت روزبهروز در وی نمو میکند و امتیازات و نفوذی که یک پادشاه دارد او را به بسیار کارهای زشت و بدرفتاریها سوق مینماید و هر کس این دو عیب را داشته باشد تمام عیبها را دارد.پادشاه گاهی از شدت تکبر و گاهی از روی حسد یک رشته جنایتها را مرتکب میشود. یک پادشاه مطلق باید از حس حسد پاک باشد؛ زیرا او تمام انواع خوشبختیها را دارا میباشد، ولی غالبا برعکس میشود و رعایای او پس از تجربههای زیاد، آن را میفهمند. او مردمان پاکدامن را از خود دور میکند و دشمن میدارد و از زنده ماندن آنان غمگین میشود، او جز از بدطینتان با کسی دیگر نمیسازد. به تهمتها و افتراها با میل گوش میدهد و از سخنچینان پذیرایی و حرفشنوی میکند، ولی بدتر از همه این است که اگر او را ستایش معمولی و شایسته کنند او خود را تحقیر شده میانگارد و برعکس اگر او را با حرارت و آزادی تمام بجویند، باز هم دلتنگ شده آن را حمل به چاپلوسی و تملق مینماید و بالاتر از همه مهلکترین معایب که او گرفتار میشود این است که او قوانین مملکت را زیر پا میگذارد. در حق زنان استعمال شدت و جبر مینماید و هرکس خوب نظرش برسد او را بدون رعایت هیچ آداب و رسوم بهقتل میرساند.
«اما حکومت دموکراتی این طور نیست اولا آن را «یکنام» مینامند که بهترین نامها است و ثانیا در آنجا هیچ یک از این معایب و بینظمیها که در سلطنت پادشاهی پیدا میشود، روی نمیدهد. رییس حکومت در اینجا با قرعه انتخاب میشود و از اداره خود مسوول است و تمام مذاکرات و مشورتها در آنجا با هیات جامعه بهعمل میآید. بدین جهت من رای میدهم که سلطنت پادشاهی را لغو و حکومت جمهوری را اعلان کنیم؛ زیرا قدرت فقط حق ملت است.»
در این هیچ شک نیست که جمهوریت آخرین و بهترین شکل تکامل کرده انواع حکومتها است که تا امروز در روی زمین تشکیل شده است و بیش از حکومتهای دیگر میتواند متکفل آزادی و ترقی و تکامل یک قوم باشد. اما با وجود این، تمدن و تربیت هر قوم به خودی خود اثرات بزرگی در شکل حکومت آن دارد چنانکه میبینیم میان جمهوریت سوئیس و آمریکای شمالی با جمهوریتهای دیگر آمریکا خیلی فرق هست و سلطنت امپراتوری انگلستان هرگز مانع ترقی و تمدن ملت انگلیس نشده، در صورتی که سلطنتهای استبدادی و پادشاهی در مشرق زمین سبب اصلی خرابیهای آنها گردیده است.گرچه ما گفتیم با اینحال امروزی، جمهوریت بهترین شکلی است که ما برای ایران مفید میدانیم، ولی در این که ملت ایران قابل جمهوریت است یا نیست و در اینکه از یک حکومت جمهوری میتواند استفاده کند یا نه- بسیار بدبین هستیم، زیرا اولا باید دانست که اوضاع اجتماعی و اخلاقی ملتها را با حرفها و کلمهها نمیتوان تغییر داد و به محض تغییر نام و شکل حکومت و ترجمه و نشر قوانین جدید هرقدر هم آزادانه باشد، نمیتوان یک ملت را از گودال بدبختی و فقر و گرسنگی به پایگاه عزت و نیکبختی رسانید، بلکه تغییر حالی در روح و قلب و اخلاق ملت را باید تولید کرد وگرنه تا بهیک درجه ترقی و تکامل اجتماعی نرسد نمیتواند از آزادی و جمهوریت و جز آنها استفاده کند. مثلا اگر امروز پیش از اصلاح اخلاق جامعه، یک آزادی کامل به زنان ایران بدهیم و رفع حجاب را هم مجاز سازیم؛ با این اخلاق زشت مردها؛ با این بیسوادی و بیعلمی زنها و با این افکار و عقاید باطله درباره این عضو جامعه، جز از مفسدهها و جنایتها و هرج و مرجهای اخلاقی چه نتیجه خواهیم گرفت؟
ما هنوز نتوانستهایم از مشروطیت بهخوبی استفاده کنیم. هنوز بسیاری از مردم معنای آن را نفهمیدهاند، هنوز اغلب مردم مشروطه را مایه ارزان شدن نان و برداشته شدن مالیات تصور میکنند؟ هنوز در انتخابات دوره پنجم، در اردبیل، مردم ساده عوام برای اعلیحضرت همایونی نیز رای میدهند و هنوز با این آزادی مطبوعات و تبلیغات فرقهها و خودکشی آزادیخواهان و مراقبت حکومت، بیش از نصف وکلای دوره پنجم، بهضرب چماق و تهدید و جبر و تطمیع و رشوه و دسیسه انتخاب شدهاند و هنوز تعلیم اجباری مجانی سهل است که در تمام ایران موفق به تاسیس چند صد مدارس ابتدایی نشدهایم.ثانیا هر انقلاب و تجددی که در عالم به ظهور میرسد ناچار مقدماتی دارد و اسباب و شرایطی میخواهد که اگر آنها ناقص باشد نتیجه آن انقلاب و تجدد نیز ناقص خواهد بود. چنانکه در شماره ۱۱ سال اول گفتیم، جمهوری فرانسه در نتیجه یک انقلاب بزرگ که نظیرش تا آن زمان دیده نشده بود به وجود آمد و این انقلاب سیاسی خود محصول یک انقلاب مهم اجتماعی و فکری و ادبی بود که از دو قرن پیش تخمهای آن در زمین دماغها و روحهای مردم کاشته شده بود. آن انقلاب، به هیچ وجه شباهت و نسبتی با انقلاب مشروطه و جمهوری ایران ندارد و آن اثرات که از آن انقلاب سر زد، هرگز در مملکت ما دیده نخواهد شد. برخی از هموطنان ما میگویند که ملت ایران کمتر و ناقابلتر از ملت عثمانی و اهالی قفقاز نیست و آنها اعلان جمهوریت کرده و تاکنون هم خود را بهخوبی اداره کردهاند. این فکر از آنجا که نظر بهظاهر امور میکند صحیح دیده میشود، ولی اگر باطن کار را بجوییم میبینیم که ملت ایران و اوضاع اجتماعی آن با این ملتها نیز قابل مقایسه نیست.
ایرانشهر
حسین کاظمزاده (ایرانشهر)
اول اسفند ۱۲۹۲
ایران امروز و جمهوریت
ارسال نظر