تاریخ مطبوعات
اشتباهات سیاسی روس و انگلیس در ایران
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد!»
(حافظ)
امور ایران بیش از هر کشور دیگر بر محور سیاست خارجی دور میزند. به علل جغرافیایی و سیاسی دو دولت بیگانه که بیش از دیگران در این مملکت ذینفع و دارای نفوذ هستند، انگلیس و روس میباشند.
«پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد!»
(حافظ)
امور ایران بیش از هر کشور دیگر بر محور سیاست خارجی دور میزند. به علل جغرافیایی و سیاسی دو دولت بیگانه که بیش از دیگران در این مملکت ذینفع و دارای نفوذ هستند، انگلیس و روس میباشند. بعضی تصور میکنند و تصوری درست است که در این سرزمین پلتیک بیش از همهجا چون زلف عروسان پیچ در پیچ و مرموز میباشد. ما در این نوشتار کوشش داریم گیسوان تابدار سیاست را با قلم انتقاد شانه زنیم و مو به مو بشکافیم. آنانکه دلی داشتند و در سر سیاست گذاشتند، ناامید نباشند، از ما دوری نکنند، باشد که دل گمشده خود را بازیابند. این مجلهای نیست که همرهان خود را گمراه کند. مشعل پرفروغ تاریخ را با هم بهدست میگیریم و حقایق پنهان را در تاریکیهای آینده جستجو میکنیم.
روس
«ایران باید بیاندازه از موسسین دولت جدید روسیه متشکر باشد؛ زیرا اگر قائد ملی آن مملکت، مرد بزرگ عصر حاضر، (لنین) و رفقایش اساس جور و ستم تزاری را واژگون نکرده بودند شاید وطن عزیز ما امروز از یک اصطلاح جغرافیایی و چند صفحه تاریخ بیش نبود. نه تنها به طور غیرمستقیم انقلابیون روسیه به ما فایده رساندند، بلکه از ابتدای امر به واسطه الغای قرارداد شوم ۱۹۰۷، ابطال قروض ایران نسبت به روسیه، اعطای راه آهن تبریز و موسسه بانک استقراضی روس و غیره فواید مستقیم بیشمار به ما رسانیدند که فراموش کردن آنها یکنوع کفران نعمت خواهد بود. سیاست دوستانه و کریمانه بلشویک نتایج خوبی برای مملکت روسیه نیز داشت: ایرانیان که روسها را دشمن جانی خود میدانستند و برای خون آنها تشنه بودند در تعاقب سیاست جدید به کلی کینه دیرینه فراموش کرده تمایل زیادی نسبت به آنها پیدا نمودند. اما بعد در مسائل اقتصادی آنطور که ایرانیان منتظر بودند از طرف روسها مساعدت نشد. مثلا در مساله «ترانزیت» یعنی عبور مالالتجاره از خاک روسیه تسهیلاتی که لازم بود، وعده داده بودند و منتظر بودیم نکردند. وسایلی فراهم نشد که اجناس صادره از ایران مثل قبل از جنگ در روسیه با آزادی کامل به مصرف برسد. شاید این پیشآمدها از سوءسیاست بعضی اشخاص بوده و امیدواریم نماینده جدید دولت جماهیر شوروی روسیه اقدامات مجدانه در بهبودی روابط اقتصادی مملکتین بنماید. به هرحال عقیده ما بر این است که ایران باید دوره تزاری را همیشه بهیاد خود داشته باشد، حکومت امروزی روسیه را اسباب سعادت خود بداند و روابط ودادیه خود را با آن دولت محکم نماید.»سطور فوق را نگارنده قریب بیست سال پیش در صفحه ۱۴ شماره اول مجله آینده نگاشته بودم، و هنوز هم معتقدم که اگر حکومت سویت در روسیه تشکیل نشده، قرارداد ۱۹۰۷ را دولت شوروی به طیب خاطر ملغی نکرده و قشون روس را از ایران فرا نخوانده بود استقلال کشور ما پایمال و وحدت ملت و مملکت ما از دست رفته بود. اکنون هم پس از پایان جنگ از جوانمردی روسها و دیپلماتهای باهوش آنها که کمتر اشتباه میکنند، جز همان انتظاری نداریم.
انگلیس
هرچند حکومت روسیه به واسطه عظمتی که داشته و دارد در کپه سیاست وزنش قابل احساس است، لیکن دولت بریتانیای کبیر چون دیپلماتهای بسیار زبردست و نقشههای سیاسی عاقلانه و دیر اندیشیده داشته سنگینی او در سیاست بیشتر محسوس میباشد. پس ما ناچاریم پلتیک و دیپلماسی این دولت را با نظری عمیقتر و مفصلتر تحت مطالعه درآوریم. در سابق مکرر از سیاستهای بریتانیا در جراید و مجلات بحث نمودهایم. گاهی نیز، «وقتی جوانتر بودیم»، به پیروی از احساسات تند ملی خود راه افراط حتی مبالغه پیمودهایم که شاید موجب رنجش شده باشد لیکن چون قصدی جز گفتن حقایق آن هم بهمنظور تحکیم روابط حسنه واقعی بین ایران و همسایگانش نداشته و نداریم ما نرنجیده و نمیرنجیم و باز هم در خیر و صلاح طرفین آنچه به نظرمان برسد خواهیم نوشت؛ ولی از جاده مستقیم هیچ وقت بیرون نخواهیم شد.
قرارداد ۱۹۰۷
دولت انگلیس تا قبل از قرارداد ۱۹۰۷، دایر به تقسیم ایران به مناطق نفوذ در این کشور وجهه بسیار خوبی داشت. کلمه «انگلوفیل» یعنی انگلیس دوست مرادف با مشروطهطلب بود که در آن زمان از پسندیدهترین صفتها شمرده میشد، علت آن هم این بود که چون روسها در آن تاریخ سیاست جابرانه نسبت به ایران اتخاذ کرده بودند ایرانیان با نظر نفرت به آنها مینگریستند و «روسوفیل» یعنی روسدوست مرادف با خائن و وطنفروش بود. انگلیسها را ایرانیان حامی خود میدانستند و حتی مشروطهخواهانی مانند آقا سیدحسن تقیزاده پس از توپ بستن مجلس برای فرار از شکنجه مرتجعین که اتکائشان به سفارت تزاری بود به انگلیسها پناه بردند...
اما سیاست بینالمللی موجبات انعقاد قرارداد تقسیم ایران را به مناطق نفوذ میان روس و انگلیس فراهم آورد. ایرانیان نمیتوانستند علل بسیار مهمی که سر ادواردگری وزیر خارجه بریتانیا را به عقد این معاهده وادار کرده بود درک کنند، ولی از نتیجه عملی که بر ضرر کشورشان بود بیاندازه متاثر بودند. با وجود این، وقتی چندسال بعد مستر شوستر آمریکایی خواست مجر استکس وابسته نظامی سفارت انگلیس را برای اداره ژاندارمری مالیه ایران استخدام کند حسن استقبال نمودند. اما پس از پایان جنگ بینالملل گذشته که دو رقیب آن روز امپراتوری بریتانیا، یعنی آلمان و روسیه، ضعیف شده و در میدان سیاست ایرانگویی نمیزدند ایرانیان انتظار داشتند که دولت انگلیس فرصت را برای تقویت واقعی ایران که همیشه از حمایت معنوی آن دولت برای حفظ استقلال و تمامیت خود بهره برده بود، مغتنم شمرده او را نه تنها ظاهرا بلکه باطنا هم آراسته نماید...
قرارداد ۱۹۱۹
اما، قرارداد ۱۹۱۹ پیشآمد که احساسات عمومی را برانگیخت. ما در جای دیگر از لحاظ منافع خود انگلیسها از آن انتقاد کردهایم و هنوز هم معتقدیم که حق با ما بوده است.
بهترین دلیل هم همینکه خود آنها بعد از چندی موجبات الغای آنرا فراهم آوردند. این دفعه ایرانیان دانا نیز که عذر انگلیسها را در عقد معاهده ۱۹۰۷ تلویحا میپذیرفتند، نمیتوانستند اجباری اگر دولت انگلستان در بستن پیمان ۱۹۱۹ داشت درک کنند...
کودتای ۱۲۹۹
این هم گذشت... ایران به واسطه شورش جنگلیان و غیره در هرج و مرج افتاده بود... کودتای ۱۲۹۹ و الغای قرارداد ۱۹۱۹ پیشآمد.
من آن وقت در ایران نبودم تا از نزدیک واکنش آن را در سیمای هموطنان مشاهده کنم، ولی حدس میزنم چون در تعاقب کودتا قرارداد نامبرده که منفور عامه بود ملغی گردید و اوضاع روبه برقراری امنیت و «اصلاحات» میرفت مردم نسبت به آن چندان بدبین نبودهاند... جز بعضی از رجال مانند آقای دکتر مصدقالسلطنه والی فارس که دعوت همکاری آقای سید ضیاءالدین رییس حکومت وقت را نپذیرفتند البته اگر چنین که ما استنباط میکنیم بوده است انگلیسیها میتوانستند در پرتو حسن سیاستی که میبایست پس از کودتا و الغای قرارداد اتخاذ کرده باشند وجهه از دست رفته را باز به چنگ آورند...؛ زیرا در آن ایام تنها دولت خارجی موثر در امور را مردم حکومت انگلیس میدانستند و بهبودی اوضاع را هم قاعدتا بایستی منتسب به تغییر سیاست آن دولت پنداشته باشند. در تیرماه ۱۳۰۴ حتی خود نگارنده موقعی که نخستین شماره مجله آینده را منتشر کردم تحتتاثیر همین اوضاع نوشتم: «... ما هم طرفدار عقد قرارداد دوستانهای که منافع مملکتین را به طرز رضایتبخشی تامین کند بودیم، اما به نظرمان این قرارداد به نحوی که تدوین شده بود تاسفآور و حتی اسباب تعجب بود؛ زیرا تصور نمیکردیم بتواند منافع دو مملکت را تامین نماید و حوادثی که در تعاقب آن واقع شد و منتهی به الغای آن گردید به ما حق داد. انگلیسیها از سیاست ۱۹۱۹ و سوءنتیجهای که از آن گرفتند پشیمانند. از آنچه نمایان است سیاست تازه آنها تقویت ایران و احترام به استقلال این دولت میباشد. چون این روش کاملا به منعفت ایران و انگلیس است باید طرفین سعی کنند که خللی به آن وارد نیاید...»
ولی «کمکم» در اثر سوءسیاست این عقیده از مردم سلب شد. آنچه کار بد در ایران صورت میگرفت به حق یا به باطل آن را ناشی از پلتیک انگلیس میدانستند. ما که داخل در مردم بودهایم جزئیات افکار عامه را میشناسیم...
شهریور ۱۳۲۰
در این گیرودار آتش جنگ بزرگ عمومی دوم در اروپا درگرفت که هنوز هم شعلهور است. ما نمیخواهیم و نمیتوانیم در قضایای سیاسی خودمان که مرتبط با جنگ است و هنوز در حقیقت جزو تاریخ نشده بحث کنیم. همینقدر میگوییم قضایای سیاسی یکی بعد از دیگری پیشآمد تا آنجا که قشون روس از شمال و نظامیان انگلیس از جنوب و غرب وارد خاک ما شدند و حیرت عموم را فرا گرفت... در این هنگام، شبی که ابرهای تیره آسمان سیاست ایران را کدر کرده و ملت از پیشامدهای آینده خود نگران بوده ناگاه صدای دلنواز رادیوی لندن امواج هوا را شکافت و مژده تغییر رژیم دیکتاتوری و بیزاری دولت انگلستان را از آن به گوشها رسانید. من همان دم حس کردم که انگلیسها بار دیگر محبوبیت گمشده خود را در میان ملت ایران پیدا خواهند نمود... هر جا میرفتند صحبت از تغییر سیاست بود. همه منتظر بودند که رژیم دموکراسی جایگزین دیکتاتوری خواهد شد. اما در حقیقت نشد و همان رجالی که در عصر دیکتاتوری سیاستمدار بودند دوباره زمامدار شدند. مردم معتقد گردیدند که رژیم عوض نشده، فقط اسم آن تغییر کرده است.
امروز هم که این مقاله را مینویسم دیکتاتوری شاه سابق در اساس کار بهصورتی دیگر به مجلس شورا منتقل شده است. تفصیل آن را ما در مقاله دیگری خواهیم نوشت.
خوشبختانه امروز دو دولت بزرگ همسایه با یکدیگر و با ما متفق هستند. ایران باید از این موقع نیکو استفاده کند. امروز در دنیا تمام ملل با یکدیگر زندگانی و همکاری میکنند، ولی منافع هر یک محدود به منافع دیگریست و باید مصالح هم را احترام گذارند، بهخصوص وقتی که همسایگان زورمند باشند احترام آنها بیشتر لازم است؛ زیرا میان ضعیف و قوی هر وقت اختلافی حادث شود غالبا ضعیف پایمال میگردد. خلاصه:
یک شب که چشم فتنه بخواب است زینهار
بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس!
اما اگر چشم فتنه بخواب است متاسفانه زمامداران ما هم در خواب هستند!...
ماهنامه آینده
ایرج افشار
مهرماه ۱۳۲۳
ارسال نظر