تاریخ جهان- جنبش تنباکو از زبان پزشک ناصرالدین شاه-۲
پول انگلیسیها کار خودش را کرد
استخدام متخصصان اروپایی در دوره قاجار یک رویه شده بود. ناصرالدین شاه برای خود یک پزشک فرانسوی استخدام کرده بود و او در زمان حضورش شاهد اعتراض علیه واگذاری امتیاز تنباکو به یک شرکت انگلیسی بود. آنچه میخوانید از خاطرات این فرانسوی است که البته دشمنی فرانسه با انگلیس را نیز میشود در این نوشته دید. ۳۰ سپتامبر =۲۵ صفر
امین حضور که از تبریز برگشته است امروز به حضور شاه رسید. باز هم پول انگلیسیها کار خود را کرده و روسها عقب رانده شدهاند؛ اما چون هنوز به شکست خود اقرار ندارند، منتظرند که در آخرین لحظات عمل انجام نپذیرد.علیالعجاله امیر نظام از شغل خود برکنار شده و کار عملیات انحصار دخانیات در آذربایجان متوقف مانده است.بالاخره پس از این همه گفتوگوی دور و دراز و اقسام مشورتها و مدتها تردید، تصمیم عملی که گرفته شد فقط اختصاص به یک ایالت دارد، آن هم نتیجهای نمیدهد جز آنکه مردم سایر ایالات را ناراضی کند و به ایشان بفهماند که اگر آنها هم دست به همین قبیل تظاهرات در کوچهها بزنند به همین نتیجه خواهند رسید. عقب انداختن اجرای امتیاز مسلما حل قطعی مساله نیست.
۹ اکتبر = ۱۵ ربیعالاول
امیرنظام که چند روزی است از تبریز آمده به حضور شاه رسید. دیدن این پیرمرد که من بیانات حکیمانه و پیشگوییهای مجربانه او را در تبریز فراموش نکردهام آن هم به این وضع اسفناک مرا متاثر کرد.بعد از آنکه او را معزول کرده و مانند مقصری به پای حساب اعمال خود کشیدهاند حالا به او اصرار میکنند که به مقام اول خود برگردد. امیر نظام بلاتامل این تکلیف را پذیرفت و به من میگفت که من این پیشنهاد را برای ابراز فداکاری نسبت به اعلیحضرت و محبت به ولیعهد قبول میکنم، ولی چون پیر شدهام و سلامت مزاجم انحراف حاصل کرده خود را به استراحت محتاج میبینم.
۳۰ اکتبر = ۲۶ ربیعالاول
در کلاردشت یعنی در همان جا که شاه در دو ماه قبل میخواست به شکار برود سیدی که خود را عالمگیر نامیده مردم را به عصیان برخلاف دولت میخواند و میگوید که این دولت دین را بر باد داده و از اطاعت و قواعد شرع سرپیچی میکند. تاکنون هزار نفری دور او جمع آمده و استحکاماتی جهت خود تهیه دیدهاند. معلوم نیست که به این حال قضایای بابیه تجدید نشود.
۳۱ اکتبر= ۲۷ ربیعالاول
نایبالسلطنه از بس پیش شاه اصرار کرده بود که تمام درهای ارک را که مستقیما به عمارت سلطنتی راه ندارد بگیرد شاه را به قبول وا داشته و بدون معطلی به این کار دست زده است. در حینی که من در اطاق کار خود نشسته بودم و از هیچ جا خبر نداشتم بناها به امر مرد عالیرتبهای که شاهزاده و وزیر جنگ و حاکم تهران و به بزرگترین القاب مملکتی یعنی امیرکبیری ملقب است بدون خبر قبلی به کندن در خانه من که طرف کوچه است مشغول و به تهیه گل برای گرفتن آن دست به کار شدهاند. نوکرهای من که چنین واقعهای را دیدند آمدند و به من خبر دادند.خیال میکنم وحشت و دستپاچگی ماموران را وادار کرده است که به این شتابزدگی به این کار اقدام کنند و پیش از آنکه در فکر باز کردن راه دیگری برای خانه من باشند مرا دارند صاف و ساده در خانهام محبوس میکنند. من فقط فرصت این را یافتم که دو کلمه به حاکم بنویسم، حاکم خود به منزل من آمد و دستور داد که بناها تا باز کردن در دیگری جهت خانه من از گرفتن این در که منحصر بود خودداری نمایند.چون شاهزاده نایبالسلطنه چندان آشنا به وضع اداره کردن امور حکومتی نیست نمیتواند در صدور اوامر نظم را رعایت کند. تا این اواخر معاونت حکومت با وزیر نظام دایی او بود که در حقیقت همه کارها را اداره میکرد، ولی مرگ او که چند هفته قبل رخ داده او را از داشتن چنین معاون کارآمدی محروم ساخته، ولی در عوض وزیر نظام میراث هنگفتی برای نایبالسلطنه گذاشته است که در مقابل آن مصیبت تسلای خوبی است بهخصوص که حضرت والا از پول بدشان نمیآید.امروز بعد از ظهر من هم در سانی که ساخلوی تهران در دوشان تپه در حضور شاه میداد حاضر بودم و این سان با هیچ شور و شوقی همراه نبود، همه گرفته و محتاط به نظر میرسیدند و شاه هم که در میان سربازان بود همچنان در غم و اندوه عمومی شریک به نظر میآمد.
۲ نوامبر= ۲۹ ربیعالاول
شاه تصمیم گرفته است که برای سرکوبی عالمگیر و پیروان او که از شدت تعصب مرتکب فجایعی باور نکردنی شدهاند قشون روانه دارد زیرا که اگر از این طغیان به زودی جلوگیری نشود با حال غلیانی که مردم دارند ممکن است از آن زحمت کلی به وجود آید به خصوص که اخبار واصله از جنوب زیاد خوش نیست مخصوصا در اصفهان که انقلاباتی تازه رخ داده و یکی از تجار معتبر اصفهان در مقابل امر ظلالسلطان که باید توتون و تنباکو را به عمال شرکت تحویل میداد هر چه را که از این جنس خریده بود آتش زده است.امروز به ساعدالدوله امر شد که با پانصد سوار به کلاردشت برود، علاءالدوله هم به معاونت و آجودانی او به آن سمت روانه گردید.
۷ نوامبر= ۴ ربیعالثانی
امینالسلطان به عادت هر ساله برای زیارت و فاتحهخوانی بر سر قبر مادرش عازم قم شد و قبل از عزیمت در مزار حضرت عبدالعظیم مدت طویلی با شاه خلوت داشت.گذشته از حوادثی که در جریان است صدراعظم خاطر شاه را از مشکلاتی که جدیدا بین ایران و عثمانی حادث شده مسبوق نمود.در سرحد کرمانشاه قسمتی از اراضی سرحدی است که این دو دولت هر دو بر آن ادعا دارند و هر کدام که آنجا را تصرف کنند دیگری آن را غصب جلوه میدهد و به اعتراض میآید؛ به تازگی عثمانیها این قسمت را به تصرف آوردهاند و مردم ایران به قدری از این بابت عصبانیاند که تقاضای محو تصرفکنندگان را دارند.مابین ایرانیها و عثمانیها همین حال وجود داشته بروز کوچکترین حادثه چنان طرف را برآشفته میکرده و آن را بزرگ و مهم جلوه میدادهاند که برای شروع به جنگ علت دیگری لازم نبوده است، اما خوشبختانه طمانینه و کندیای که در کار رجال سیاسی مشرق زمین موجود است و همه وقت از این پیشامد جلوگیری میکرده و مرور زمان خاطرها را تسکین میداده و اختلاف را برطرف مینموده است.
۱۲ نوامبر = ۹ ربیعالثانی
شاه برای دفع ملالت خاطر به علی شاه عوض که در چهار ساعتی تهران و در طرف چپ جاده قزوین است به قصد شکار عازم شد.ما به قول مردم ایران یا به تعبیر کتاب الف لیله سه شب در آنجا ماندیم. ظاهرا ایرانیها چون عمر را همان ساعات خوشی میدانند و شبها را به آن مخصوص میشمارند بیان گذشت زمان را به این شکل تعبیر میکنند و تا حدی حق هم با ایشان است چه روز وقف کار و زحمت و درک حقایقی غمانگیز است در صورتی که شب به راحتی و عیش و نوش و خواب و خیال میگذرد.به هر حال من باز هم به عادت سابق ایام را به روز میشمارم و میگویم که در علی شاه عوض سه روز ما با کمال خوشی به شکار گذشت.شاه هم به نظر من این ایام را بد نگذرانده و با اینکه چیز مهمی شکار نکرده باز بر سر کیف و شوق است و به همین حال بسیار به دنبال هوبره به این طرف و آن طرف گردید، ولی چون این نوع مرغ در این ایام به نواحی جنوبی مهاجرت کردهاند چیزی به دست نیاورد، اما من بی سر و صدا تنها با سگم از شاه دور شدم و به طرف گودالها و کنار نهرها رفتم به صدای تیر تفنگ من اعلیحضرت پیش آمد و من مرغابیهایی را که زده بودم تقدیم کردم. شاه اظهار امتنان کرد و بعد از آنکه خوب آنها را ورانداز نمود به یکی از پیشخدمتان داد و گفت ببر بده به آقادایی و بگو آنها را برای ناهار من بپزد.علی شاه عوض از برکت آب فراوان که به کار آبیاری میرود دهکدهای آباد و دارای مزارع پرحاصل است و یکی از مهمترین محصول این نواحی انگور است که به پایتخت میبرند این انگورها را از درختانی به دست میآورند که سرشاخههای آنها را هر بهار برای آنکه حاصل بدهد میچینند.روز ۱۲ ربیعالثانی به تهران برگشتیم، راهها به علت باران و توفان شدید شب گذشته خراب و گل بود.
۱۶ نوامبر = ۱۳ ربیعالثانی
امروز شاه از مشاهده قراضههای طلا که روی فرش ریخته بود ملتفت شد که چند قطعه از جواهرات تخت طاوس را کندهاند. من هیچ وقت وی را به این خشم ندیده بودم، حال خودداری از او رفته بود، به سرعت چند قدم برمیداشت و بلندبلند ناسزا میگفت، بعد ناگهان میایستاد و چشمان خود را که کاملا گشوده بود با حال غضب و تهدید به نقطهای میدوخت.با این وضع مسلم است که اگر مقصر به دست افتد مورد بخشایش ملوکانه قرار نخواهد گرفت.ساعت یک اعلیحضرت باید سفیر جدید انگلیس سرلاسل را که پریروز به جای سر در ومندولف آمده است به حضور بپذیرد.
دولت انگلیس بلا شبهه فهمیده است که به نفوذ او که به دست صدر اعظم ایران توسعه کامل یافته بود، لطمهای وارد شده به همین جهت نخواسته است در مبارزهای که حریف بر او تفوق حاصل کرده سفیر سابق خود را تا آخرین نفس به مغلوبیت سوق دهد به خصوص که دولت روسیه هم به جای شاهزاده دالگوروکی که سرتیپ و نظامی بوده اشخاصی را فرستاده است که در سیاست واردند. از همین لحاظ دولت انگلیس مرد تازه نفسی را به ماموریت روانه داشته که نسبت به امور مربوط به دخانیات و بانک معادن و طرق بیگانه است و اگر هم در باب این مسائل شکستی بخورد زیاد برای او گران تمام نمیشود و شاید هم بتواند بر مشکلات فائق آید.
ارسال نظر