خواندنیهای تاریخ- نامههای لندن سیدحسن تقیزاده-۲
روزگار جهان و ایران و جنگ جهانی
بخش دیگری از نامه سید حسن تقیزاده را زمانی که وی سفیرکبیر ایران در لندن بود را میخوانیم. ۳- نسبت به پیشرفت کار این مملکت در جنگ امیدواری در بین خود مردم مملکت زیادتر شده و بسیاری از مردم سختی و دشواری کار آینده را خوب درک نمیکنند. از طرفی هم در بین خود متحدین از صغیر و کبیر اختلافات و اشکالاتی موجود است که غالبا پس پرده نگاه داشته میشود.
روسیه از میزان کمک انگلیس و آمریکا راضی نیست و گذشته از این مدعیات او نسبت به نقشه صلح و اوضاع بعد از جنگ اروپا بالا گرفته و حتی گاهی سخن از قیادت و سیادت وی در کارهای اروپا و آسیا به میان میآید.
از طرف دیگر اکثریت افکار آمریکا طرفدار آزادی ملل و موقوفی تسلط یک ملت بر دیگری و نسخ مستعمرهداری است، یعنی تساوی افراد انسان در حقوق به موجب اعلامیه استقلال آمریکا و این افکار با مسلک و طبع و رویه طبقه حاکمه این مملکت که توطئه ساکت و خاموشی برای نگاهداری تسلطهای قدیمی خود و امتیازات گوناگون دارند سازش ندارد و اگر دستههای عزلتجوی آمریکا که از آلوده کردن آمریکا به منازعات ممالک دیگر و مداخله در امور سایر قطعات عالم احتراز شدید راسخ و استوار دارند و از قدیم در این رویه ثابت و ملی خود پافشاری دارند بعد از جنگ مثل خاتمه جنگ گذشته غلبه [کنند] و یکباره دست از کارهای بینالمللی دنیا شسته و آمریکا را کنار نکشند و آن مملکت در مسلک ویلکی و روزولت مداومت نماید، ناچار اشکالات و اختلافاتی بین آن مملکت و انگلستان که حاضر نیست دست از تسلط بر ملل دیگر بردارد، پیدا خواهد شد.ولی امید به دوام این رویه اصرار در رعایت حقوق ملل دیگر عالم و حتی مشاجره با دول اروپا در این باب خیلی قوی نیست و به هر حال اقلا درصد چهل احتمال رجعت به عزلتجویی آمریکا موجود است و اگر هم آمریکا در مسلک عدالت بینالمللی اصرار ورزد، فرانسه و ایتالیا و بلژیک و هلند و اسپانیا و پرتغال و شاید لهستان هم با مخالفین او یار خواهند شد و شاید تنها چین با آمریکا همآواز گردد.فرانسویان حتی در این دوره که مملکتشان از دست رفته و دستجاتی از آنها در نقاط مختلف دنیا پراکندهاند با بیخانمانی در حفظ تسلط ناحق صرف و بیجهت خود بر ملل متمدن مسلمان و عرب و بربر در سوریه و تونس و الجزایر و مراکش اصرار دارند و آنجاها را «خاک فرانسه» میشمارند.
پس از استیلای آفریقای شمالی غربی از طرف آمریکا و انگلیس و استیلای بقیه خاک فرانسه از طرف آلمان دایره اراضی خارج از جنگ تنگتر شده و حالا صحبت اسپانیا و پرتغال در مغرب اروپا و ترکیه در مشرق در میان است و اگر جست و خیز دیگری پیش بیاید شاید اسپانیا به آلمان و ایتالیا و ترکیه به انگلیس و روس ملحق شوند. اگرچه فعلا هر دو دولت بیطرف در حفظ بیطرفی تاکید دارند.
۴- اوضاع داخلی انگلستان برحسب ظاهر ثبات دارد و اگرچه جریانات زیاد کوچکی علنی و در پس پرده وجود دارد، ولی بعد از پیشرفت قشون در ولایات بنغازی و طرابلس غرب و استیلای مراکش و الجزایر و آفریقای غربی فرانسه نفوذ دولت و مخصوصا رییسالوزرا قوت یافته و معارضین او ضعیفتر شدهاند. به طوری که حتی سر استنفورد کریپس را که نفوذ کلی داشت تا حدی از مقام خود پایین آورد.اوضاع زندگی کمال سختی و محدودیت دارد و به نهایت قناعت و صرف نظر از هر تمتعی و حتی از ضروریات به سر میبرند، لکن تا حدی رعایت تقسیم عادلانه و از طرفی صبر بیمثال و غیرقابل تصور مردم بر ضرورت و مضیقه و نیز مجاهدت فوقالعاده در تهیه حداقل آذوقه و تقسیم درست آن و همچنین رعایت همان اصول در تمام ضروریات دیگر از لباس و کلیه مایحتاج دیگر وضع زندگی را به تساوی و جریان طبیعی نگاه داشته. ولی این حداقل که ذکر شد خارج از تصور مردم ایران است و در واقع مثل آن است که در ایران به هر کسی فقط یک حبه قند و دو سیر نان در روز و یک تخممرغ در ماه و دو سیر گوشت در هفته و نیم زرع پارچه (چه برای لباس و چه برای پرده و لحاف و پوشاک) در ماه و پنج سیر میوه در ماه و یک سیر پنیر و دو مثقال روغن در هفته بدهند و سرلشگرها و وزرا و اعیان و ملاکین و خوانین و تجار و روسای ادارات و بانکها و علمای روحانی و وزیر دربار هم همین میزان را داشته باشند.
ظاهرا در ایران هر چیزی از مایحتاج چندین برابر این مملکت فراوان است، حتی کاغذ و پاکت و تیغه روتراشی و صابون و میوه و همه ماکولات و ملزومات و زغال و سبزی و غیره. انگلیسیها در زندگی ایام صلح خیلی کره استعمال میکردند و همیشه صبح و عصر نان و کره میخوردند. حالا فقط دو سیر و نیم کره در هفته دارند و دو برابر آن روغن نباتی که با این مقدار هم نان و کره باید بخورند و هم خوراک بپزند.
یقین است که مردم ما با این ضیق معیشت که در واقع پنج درصد زمان صلح هم باقی نمانده و از بعضی حیثها به کلی فاقد چیزهای مطلوب شدهاند مثل پرتقال و لیمو و انواع میوهجات پرورده که دیگر ابدا وجود ندارد یک هفته تاب نمیآوردند و تصور میکردند بدبختترین مردم دنیا هستند و از قحطی زمان حضرت یوسف هم گذشته است. اتومبیل هم نیست و کلیه مردمان محترم با اتوبوس رفت و آمد میکنند که باید برای جا پیدا کردن در آنها مدتی بایستند.
یک زن خیلی عالیرتبه و محترمه که ثروت خیلی عظیم دارد و یک قسمت بزرگ لندن ملک او است و میگویند بیش از بیست میلیون لیره دارد و مقام بسیار عالی و شامخ که با پادشاه معاشر است به من میگفت که خانه خود را که پانصد ششصد اتاق دارد رها کرده و در آپارتمانی زندگی میکند (زیرا که نوکر و کلفت ابدا پیدا نمیشود) و هر روز به کار میرود و ساعت نه صبح (که در لندن زود است) از منزل بیرون میرود و با اتوبوس به محل کار خود میرسد. این زن شاید در ایران نیز بین مطلعین معروف باشد.در مجلس ملی انگلیس از معاون وزیر امور خارجه سوال شد که چرا به سفرای خارجه بنزین میدهند و حال آنکه لارد کورت که فرمانده کل اردوی انگلیس در فرانسه بود و حالا حاکم جبلالطارق است با دوچرخه میرود. معاون وزارت خارجه جواب داد که من خودم نیز با دوچرخه حرکت میکنم. چنان که سابقا عرض کردم بازار الاغسواری رواج یافته و قیمت الاغ خیلی ترقی کرده است و خلاصه آنکه درجه قناعت و محدود نمودن دایره زندگی و تمتع اهل این مملکت به جایی رسیده که اصلا قابل بیان نیست و فوق تصور اهل مملکت است و میتوان در این باب پنجاه صفحه دیگر نوشت.
۵- جراید انگلیس از چندی به این طرف کمتر بدگویی و طعن به ایران دارند. در اغتشاش تهران هم افراط ننمودند؛ ولی بدبختانه مردمان ایراندوست مثل سابق زیاد وجود ندارند و نسبتا کمتر هستند.
۶- در انگلستان از قوای لشگری و کشوری دول محارب متحد عده کثیری وجود دارد و از همه بیشتر آمریکایی است که برحسب آنچه شنیده میشود بیش از سیصد هزار نفر در این جزیره و شمال ایرلند هستند. لهستانیها و فرانسهها هم زیادند و بعد چکها و نروژیها و هلندیها و بلژیکیها و عدهای هم اتریشی و آلمانی مخالف حکومت آلمان هستند. قوای لشگری یونان و یوگسلاوی غالبا در مصر و سوریه هستند و همچنین عده معتنابهی از لهستانی و فرانسوی و چک.
۷- بعضی جراید گاهی صحبت از بعضی مذاکرات سری بین آمریکا و انگلیس و دربار پاپ میکنند که درجه صحت آن معلوم نیست و به موجب این اخبار گویا برای بعد از جنگ در مقابل نژاد آلمان (و شاید روس) یک اتحاد عظیم کاتولیکی از فرانسه و ایتالیا و بلژیک و اسپانیا و پرتغال میخواهند تشکیل بدهند و از طرف دیگر لهستان و چکاسلواکی (و شاید ممالک بالتیک؟) یک دسته و یوگسلاوی و یونان و آلبانی (و شاید رومانی و مجارستان و بلغارستان نیز؟) دسته دیگری مثل ممالک متحد تشکیل میتوانند بدهند که سدی در جلوی طغیان نژاد ژرمن و روس بشوند.
گمان دارم سطور فوق که در آن به طور اجمال به بعضی نکات قطعی و احتمالی اشاره شد، برای این معروضه کافی باشد و امید است از گاهی به گاهی هر وقت وسیلهای به دست آمد باز از اوضاع و جهات مختلف امور شمهای شرح بدهم.
ارسال نظر