خواندنیهای تاریخ
وزارت دربار تیمورتاش
عبدالحسین تیمورتاش به وسیله دبیر اعظم بهرامی رییس دفتر مخصوص رضاشاه و متعاقب یک سلسله خوشخدمتیها به وزارت دربار رضاشاه رسید و وی که تشنه قدرت و شیفته جاه و مقامی والا بود، وقتی وزیر دربار رضاخانی شد، تنها وزیر دربار نبود، بلکه بر کلیه وزیران و مدیران مسوول مملکتی ریاست فائقه داشت، داستان جالبی که در این خصوص نقل میکنند، چنین است که یک روز شاه نسبت به وزیری خشم گرفت و به تیمورتاش گفت:
تیمورتاش
عبدالحسین تیمورتاش به وسیله دبیر اعظم بهرامی رییس دفتر مخصوص رضاشاه و متعاقب یک سلسله خوشخدمتیها به وزارت دربار رضاشاه رسید و وی که تشنه قدرت و شیفته جاه و مقامی والا بود، وقتی وزیر دربار رضاخانی شد، تنها وزیر دربار نبود، بلکه بر کلیه وزیران و مدیران مسوول مملکتی ریاست فائقه داشت، داستان جالبی که در این خصوص نقل میکنند، چنین است که یک روز شاه نسبت به وزیری خشم گرفت و به تیمورتاش گفت: «به این فلان فلان شده بگو دیگر نیاید.» فردا تیمورتاش قبل از وقت اداری به آن وزارتخانه رفت و با صولت مخصوصی به سرکشی پرداخت! و در هر قسمتی هزار نقص و ایراد بجا و نابجا گرفت تا بالاخره وقتی موقع برای رها کردن تیری که در ترکش ذخیره کرده بود رسید فریاد برآورد: «این وزیر بیعرضه لیاقت اداره اینجا را ندارد، از قول من به او بگویید دیگر به وزارتخانه نیاید!» آن وزیر مادر مرده هم دیگر نیامد و بدیهی است که این چشمه کار ترفندآمیز تا چه حد برای او ابهت و قدرت آفرید، چنانچه وزیر دربار رضاشاه شد، وزیر دربار، وزیر خانهنشین کن!
دیگر همه حساب کار خود را کرده و به اصطلاح ماستها را در برابر او کیسه کردند.
تیمورتاش که تدریجا بعد از شاه قدرت منحصربهفردی در ایران به دست آورده بود، دائما در اوج و بلندپروازی بود و وی سعی میکرد از آنجا که هست خود را بالا و بالاتر بکشد و همین قضیه زمینه سقوطش را فراهم کرد.
اصولا همان طوری که قبلا گفتیم در بعضی دماغها، سکر و نشئه قدرت از هر نوشابه سکرآوری قویتر و مردافکنتر است و سرگیجه و مدهوشی که تشنه قدرت برای کله پرادعای بشر ایجاد میکند به درجات از قویترین مسکرات زیادتر است. تیمورتاش هم از این یک قاعده کلی مستثنی نبود و همین که به قلههای شامخ قدرت خود را رسانید سرش گیج خورد و چشمانش سیاهی رفت، مردم را عموما حقیر و کوچک و ناچیز میشمرد و خود را بالاتر و والاتر از هر کس. دوستی و معاشرت زیادی نصرتالدوله هم با تیمورتاش، این حس تحقیر او را نسبت به جنس ایرانی زیادتر و شدیدتر کرد، زیرا سابقه دزدی و خیانتهای آشکاری که مردم شوربخت ایران به (فیروز) نسبت میدادند یک نوع آتش کینه و انتقامجویی شدید در دل او نسبت به مردم پرورانده بود.به هر حال علاوهبر اینها عامل قدرت هم مثل عامل جمع آوردن مال و مکنت میماند، جوینده و طالب آن هر چه بیشتر داشته باشد حریصتر میشود و بیماری گرد آوردن ثروت افزونتر، جان و روانش را میخورد.
اما از نظر سیاسی، تیمورتاش سانسور شدیدی برای روزنامهها برقرار کرد و حق انتقاد را از وکلای مجلس به کلی سلب نمود، انتخابات فرمایشی و غیره و غیره، تمام نقشههایی بود که تیمورتاش به کمک نصرتالدوله طرح و اجرا میکرد. کمکم کار به جایی رسید که در مجلس صدایی از حلقوم کسی بیرون نمیآمد مگر به دستور دربار.
«شریدان» مستشار خواربار و ادامه بحران نان
یکی دیگر از مستشاران آمریکایی که ظاهرا به قصد خدمت در ایران مشغول کار شد، شخصی به نام شریدان بود که بهعنوان مستشار خواربار و ارزاق ایران وضع خواربار را زیر نظر گرفت. لازم به توضیح است که چون وضع خواربار و مخصوصا نان در ایران بسیار سخت و دستخوش بحران شده بود و مردم برای خرید نان در مقابل دکانهای نانوایی صفهای طویل تشکیل داده و اکثرا پس از ساعتها معطلی موفق به دریافت نان شده بودند. در آن وقت وزیر خواربار معتصمالسلطنه فرخ بود که بلافاصله پس از ورود شریدان مستشار خواربار آمریکایی ترتیب مصاحبهای را به اتفاق ایشان داد و شریدان قولهایی هم در این زمینه به مردم داد که البته با اوضاع و احوال آن روزگار و خاصه مساله اقامت نیروهای نظامی متفقین به کشور انجام شدنی نبود.
دولت گندم را از زارعین میخرید ولی بدبختانه موقعیت جغرافیایی ایران طوری بود که دول متفق را ناگزیر ساخته بود، اکثر راهها و مخصوصا راهآهن ایران را برای رسانیدن مهمات و تجهیزات جنگی به روسیه به کار گیرند و این قضیه خود بحران دیگری را به نام بحران حملونقل در کشور ما به وجود آورده و مانع از آن میگردید که گندم را از اقصی نقاط کشور به شهرها و مخصوصا به طهران حمل نمایند. نان در آن موقع هر سه کیلو به بهای شش ریال به فروش میرسید. البته نانی که در نانواییها به مردم عرضه میگردید به واسطه نامرغوبی و مخلوط شدن با مواد دیگر اصلا قابل خوردن نبود.
ارسال نظر