یکی از عمده‌ترین مشکلات دولت وقت در زمان توقف قوای نظامی متفقین در طهران، مساله ورود و آوارگی هزاران لهستانی بود که در نتیجه جنگ و اشغال سرزمین «لهستان» از سوی نیروهای آلمان و روسیه شوروی، به ایران سرازیر شدند. البته لهستانی‌های آواره و شوربخت را سران متفق، برای اسکان موقت به ایران آورده بودند و این جماعت نگون‌بخت و بدطالع که اکثرا، درمانده، گرسنه، پریشان‌احوال بودند متفقین به تهران گسیل داشته بودند تا مراکز مختلفی به نگاهداری و حمایت از آنان البته به خرج دولت ایران و تا حدی دول متفق بپردازند. اکثر لهستانی‌های آواره از میدان‌های جنگ گریخته از طریق خاک شوروی به ایران سرازیر شده بودند که اکثریت آنان را دختران و زنان تشکیل می‌دادند، زیرا، مردان لهستانی را که قادر به گرفتن سلاح و جنگیدن بودند انگلیسی‌ها به عنوان قوای «دولت آزاد لهستان» به جبهه‌های جنگ تحت فرماندهی افسران لهستانی فرستاده بودند. به قراری که نقل می‌کردند، این آوارگان در حین آمدن به سرزمین ما، جورها و ستم‌ها و تجاوزات جانفرسایی را تحمل کرده بودند. نقاطی که لهستانی‌های آواره در آنجاها نگاهداری می‌شدند و تقریبا به شکل «کمپ»های محصور شده از سیم‌های خاردار در آمده بود عبارت بودند از: بیابان‌های خشک پیرامون کارخانه برق ژاله (در آن هنگام، کارخانه برق ژاله در میان صحرای سوزانی احداث گردیده بود) که در آن، انگلیسی‌ها، چادرهایی با تمام امکانات رفاهی و خواربار نسبی فراهم کرده بودند و تهرانی‌های بی‌خیال گاه و بیگاه از راه دور و نزدیک تهران برای تماشای آنان به قرارگاه آنان می‌رفتند تا از پشت سیم‌های خاردار وضع فلاکت‌بار و دلخراش آن آوارگان در به در و ستمدیدگان محنت کشیده را ببینند!

قرارگاه دیگر لهستانی‌ها، بیمارستان معروف هزار تختخوابی بود که آن روزها ساختمانش نیمه‌تمام بود و به همین جهت آن را برای اسکان لهستانی‌ها انتخاب کرده بودند و همچنین باغ یوسف‌آباد و بیمارستان ۵۰۴ ارتش در سه‌راهی ولی‌عصر امروز. باید توجه داشت که در نتیجه تضییقات مالی و کمبود ارزاق، لهستانی‌ها از حداقل غذا بهره‌مند بودند و گاهی کارشان از فرط استیصال به دریوزگی و گدایی از ایرانیان کشیده می‌شد!

تعدادی از این دختران و زنان آواره با مردان ایرانی ازدواج کرده و در تهران ماندند و بعضی از آنها نیز بدون رعایت قیدهای اخلاقی و موازین شرعی و عرفی، با ایرانیان خوشگذران ارتباط‌های نامشروع پیدا کردند.

علاوه بر اینها گروهی از همان دختران و زنان به استخدام بارها و کاباره‌ها و مراکز لهو و لعب داخل یا خارج شهر درآمده به عنوان مستخدم و به اصطلاح (سرو) کننده و گارسون به خدمت اشتغال ورزیدند.

مطلبی که در اینجا شایان ذکر است و می‌رساند که انگلیسی‌ها به چه شیوه‌های ناهنجار و ظالمانه‌ای با ایرانی‌ها رفتار می‌کردند، این بود که مقامات انگلیسی در ایران با دلسوزی و همدردی عجیبی به‌طور شبانه‌روزی و باری به هر جهت، خوراک و پوشاک و مسکن و حتی نظافت و معالجه و گردش‌های دسته‌جمعی و پرورش بدنی بیش از پنجاه هزار نفر مهاجر لهستانی را در کشور ما رو به راه و منظم می‌کردند و در اوقاتی که در تهران، تعداد زیادی از مردم نان پیدا نمی‌کردند و مرگ و مرض، مخصوصا بیماری تیفوس در میان ما بیداد می‌کرد و گرانی به جایی رسیده بود که تخم‌مرغ هر عدد با یک شیلینگ هم پیدا نمی‌شد، بنا به تایید و تصدیق مستشار خواربار آمریکایی (شریدان) و غیره می‌نوشتند که نان خالص و شیر و تخم‌مرغ و کره و مربا و گوشت و غیره به حد وفور برای مهاجران لهستانی تهیه می‌شود.

آنها از خود سوال می‌کردند که چگونه شده است که دولت انگلستان در برابر این مصیبت عظیم که به مردم ایران روی آورده است، به همان درجه لهستانی‌ها مساعدت نمی‌کند؟!باری پس از خاتمه جنگ، لهستانی‌های آواره که گفتیم تعدادشان به پنجاه هزار نفر می‌رسید از طریق راه‌های آبی جنوب به وسیله مقامات نظامی انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها روانه وطن خود شدند و داستان غم‌انگیز مهاجرت لهستانی‌ها با این کیفیت پایان پذیرفت.