اگر برای هر سلسله ایرانی نقطه اوجی در نظر بگیریم همانا برای سلسله قاجاریه دوره سلطنت ناصرالدین شاه نقطه اوج آن است. هر چند که دوره طولانی سلطنت وی از لحاظ محتوایی چندان چنگی به دل نمی‌زند، ولی حوادث و وقایع پیرامونی این زمان حساسیت آن را افزایش داده است. تحولات جهانی و رقابت قدرت‌های بزرگ بین‌المللی از قبیل روس و انگلیس و تا حدی فرانسه که تاثیر مهمی در داخل ایران داشت از جمله آن بود که هر لحظه موجب تغییر تصمیمات داخلی را فراهم می‌کرد و استقلال ایران را در خطر می‌انداخت. از دیگر مسائلی که سلطنت پنجاه ساله ناصرالدین شاه را جلوه خاصی می‌دهد آشنایی هر چه بیشتر ایرانیان با تمدن مغرب زمین است که پیامد آن پیدا شدن لغات و واژه‌های جدیدی چون آزادی، قانون و حکومت مشروطه و غیره بود. و این امر امکان نداشت، مگر با تلاش ایرانیان مقیم اروپا و تحصیلکردگان ایرانی و ترجمه برخی متون غربی و ورود روزنامه‌های اروپایی به تهران. این ایرانیان روشنفکر که اشاعه‌دهندگان قانون و آزادی جدید مغرب زمین در ایران بودند با گرته‌برداری از این واژه‌ها به شکلی خام و ناپخته به ترویج و تبلیغ این افکار در داخل می‌پرداختند. مسلما‌ هاضمه فکری حکومت مطلقه فردی چند هزار ساله ایرانی و حکام آن، این افکار جدید را که تضعیف‌کننده حکومت فردی بود جذب نمی‌کرد و برنمی‌تافت. چون حمله مستقیم این افکار متوجه شخص شاه و دربار وی بود، ناصرالدین شاه این را خوب می‌فهمید. هر چند شاه اهل ذوق و هنر و مطالعه بود، ولی فرهنگ ایلاتی و عشیره‌ای بر همه اینها می‌چربید.سال ۱۳۰۸ق همزمان با تبلیغات گسترده سیدجمال‌الدین در ایران، ملکم خان سفیر سابق ایران در انگلیس نیز که با لغو امتیاز لاتاری، منافعش به خطر افتاده بود با انتشار روزنامه قانون، به حکومت بی‌قانون ایران می‌تاخت.ملکم خان که فرد زیرکی بود، تمدن غرب را از بسیاری دیگر از روشنفکران ایرانی بهتر می‌فهمید هر چند عملکرد سیاسی و اقتصادیش با اعتقاداتش زمین تا آسمان فاصله داشت، ولی یکی از عمده افرادی بود که ایرانیان را با تمدن غرب آشنا کرد.

شاه نیز برای حفظ ظاهر و شاید به دلیل سه سفر پی‌درپی به غرب و دیدن فاصله کشورش با آنان اندکی به فکر افتاده بود که این فاصله را با دستوراتی شاهانه کم کند و ظاهر امر را آبرومندانه کند. از جمله این امور به خیال افتادن شاه برای تشکیل شورا یا مجلس اجرای احکام دولتی بود که کار هیات وزیران را انجام می‌داد و این امر به اوایل ۱۳۰۸ قمری مربوط می‌شود و شاید به قول اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات ناصرالدین شاه، این امور به دلیل تحرکات جمالی و ملکمی (جمال‌الدین اسدآبادی و ملکم خان) و خنثی کردن فعالیت‌های سیاسی آنان باشد.به هر صورت، کلافه شدن شاه به اخراج کت بسته جمال‌الدین و ممنوع شدن ورود روزنامه قانون به ایران منجر شد و شاه چنان در این امر شدت به خرج داد که حتی اموال سید غارت شد یا حتی دیدن یک شماره از روزنامه قانون نزد وزیر انطباعات موجب مواخذه وی می‌شد. این اوضاع درهم و برهم فرصت مناسبی برای درباریان متفتن و رقیب برای انتقام‌جویی فراهم کرد. کامران میرزای نایب‌السلطنه به جرم اینکه برخی شبنامه در کاخ سلطنتی انداخته‌اند بسیاری از رقیبان و مخالفان را به جرم بابی‌گری یا جمالی یا ملکمی که مُد آن روزگار برای دستگیری افراد بود به سیاه‌چال انداخت. امین‌السلطان رییس‌الوزرا نیز که این عملیات را بر ضد خود می‌دانست، بدگویی نایب‌السلطنه و تضعیف وی را نزد شاه می‌کرد. نایب‌السلطنه با ساده لوحی برای اینکه عظمت توطئه را بنمایاند تعداد بابیان تهران حدود صد و بیست هزار نفری را شصت هزار نفر بابی مسلح عنوان کرد! که موجب استهزای کنت دومونت فرت رییس نظمیه شد.

ظل‌السلطان که از این شلوغی طرفی نبسته بود و سرش از این نمد بی‌کلاه مانده بود تحریک به دخالت شد. وی برای اینکه مقابل رقیبش؛ یعنی کامران میرزا کمبودی احساس نکند نامه‌ای سرتا پا چاپلوسانه به شاه بابا می‌نویسد و ایدئولوژی اصیل سلطنت را به پدرش گوشزد می‌کند؛ یعنی می‌نویسد قانون خود ناصرالدین شاه است! وطن نام شاه است! و مخالفان چون سگ سرشان باید جدا گردد! و به ما چه که چون فردریک یا شارلمانی غربی حکومت کنیم، الگوی ما ایرانی است و سلطان محمود غزنوی و اردشیر و... است.

شاه بابا نیز از این نامه استقبال می‌کند و اندکی دل ظل‌السلطان از بابت نظر مثبت پدر التیام می‌یابد.

نامه را با هم می‌خوانیم:

قربان خاک پای جواهرآسای اقدس همایونت شوم،نعمت‌های وجود مبارک به درجه‌ای است که این غلام از بیان تشکر او عاجز است، سلامت ذات مقدس و اقتدار و قدرت وجود مبارک را مسلّمی است که نعمت خدادادی است که خداوند به ما غلامان مرحمت فرموده که هیچ احمق و بی‌عقلی منکر این مطلب نمی‌تواند بشود که همه چیز غلامان از مرحمت همایونی بوده و هست و خواهد بود و خدا نخواسته به اندک بی‌توجهی خاطرمبارک صاحب هیچ چیز نخواهیم بود. در این مساله می‌تواند غلام کرورها کتاب تصنیف و تالیف کند با دلایل صحیحه که از آفتاب روشن‌تر باشد، ولی چون وجود مبارک محیط و بسیط ما هستند به این مطالب اکتفا می‌نماید و سر مطلب و عرایض خود می‌رود.

آنچه این غلام قوه دارد در دو چیز باید صرف کند. اولا در تحصیل دعاگویی و رفاهیّت عامه خلق خدا که اسباب طول عمر و بقای سلطنت و اقتدار وجود مبارک است و جذب قلوب نماید که مایه دعاگویی وجود مقدس است. دوم به قدری که ممکن است و پیشرفت دارد صرفه‌جویی برای وجود مبارک نماید و در آبادی مملکت بکوشد. غیر از این دو فقره حق مطلب و عرضی ندارد. اگرچه می‌دانم هزار مثل این غلام صد شب بنشینم هزار نوع تدابیر و خیال بکنم باز در پیش علم و اطلاع و سلیقه وجود مبارک از قبیل زیره به کرمان بردن است. شرط دولتخواهی این است گاه گاهی چیزی به عقل ناقص‌مان برسد عرض کنم قبله عالم ارواحنا فداه جانشین «شارلمان» و «فردریک کبیر» نیستند جانشین جمشید و کیخسرو و اردشیر و سلطان محمود غزنوی و شاه خلدآشیان هستند. مطابق اسلافشان در مملکتشان رفتار بفرمایند. قانون یعنی چه؟ قانون اوامر مقدسه شاهنشاه ارواحنا فداه است. وطن یعنی چه؟ وطن نام شخص قبله عالم ارواحنا فداه است. هزار سال پیش از این حکما و عقلای ما گفته‌اند الناس علی دین ملوکهم هر کس غیر از این سه عقیده داشته باشد و غیر از این سه بگوید باید با بازوی فولادی سلطنتی سرش را مثل سر سگ برید مردمان مملکت ایران قابل مرحمت نیستند.

در اصفهان همچو مشهور است که جمعی از طایفه ضاله خبیثه بابیه از بخت بلند همایونی و قوت شریعت و توجه امام عصر عجل الله فرجه به چنگ افتاده‌اند این کرده، کرده بدی دشمن دین ما و ولینعمت ما هستند اینها را بفرمایند بعد از تحقیق کامل سیاست سختی بکنند که اسباب ترس و جلوگیری چندی از آنها بشود و آنهایی هم که بی‌تقصیر هستند چون با اینها محشور بوده‌اند و به این اسم گرفته‌اند به قدر قوه خودشان هم جرم و هم تنبیه بسیار بسیار سختی که کمتر از سیاست نباشد از آنها بکنند و بالمره اخراج بلد نمایند. دور نیست که خیال بفرمایید که غلام ما چه قدر بی‌رحم و بی‌مروّت است به حق خداوند نه بی‌رحم و نه بی‌مروّت است. از برای سلامتی وجود مبارک و خوشنودی امام عصر صلوه‌الله علیه اذیت اینها بهترین عبادت‌ها است، اما یک مساله را هم خود غلام عرض می‌کنم در این مقامات و در این هنگامه‌ها چون خیلی خود غلام دیده است هر کس با هر کس اعراض دیرینه دارند بالنسبه خیلی به ظاهر صحیحی او را هم دخیل تهمت و شریک فسق قرار می‌دهند، تحقیق کامل البته لازم است بعد از تحقیق کامل که برای خودشان انکار باقی نماند و غرض شخصی در میان نباشد هر نوع سیاست و تنبیه از آنها شود و الله باعث طول عمر وجود مبارک و نظم مملکت است. امر امر جهان مطاع همایون است.

غلام بی‌مقدار مسعود قاجار

جواب ناصرالدین شاه به ظل‌السلطان

ظل‌السلطان؛ تفصیل گرفتاری بعضی اشخاص در طهران تفصیلی دارد که اگر بنویسم به قدر شاهنامه می‌شود. حالا بابی دو جور شده است یک جورش ملکمی و مفرنگ تبعه ملکم هستند یک قسم هم که بابی هستند و بودند چون هر دو اینها اصل و بیخ و مایه از بی‌دینی و قرمساقی و پدرسوختگی وضع شده است با هم پیوسته‌اند و اسرار هم را به هم دیگر می‌گویند خیلی از اینها گرفتار شدند و استنطاق‌ها شد خیلی با مزه بود. حالا هم در حبس هستند البته حکمی که لازم است در حقشان خواهد شد شما هم مواظب باشید اگر در اصفهان و ولایات شما همچه اشخاص باشند معلوم کرده به عرض برسانند تا حکمش بشود.

منبع: ماهنامه بهارستان