تاریخ ایران - پاشیدگی اقتصادی دولت نادرشاه- ۵
زورگویی و انهدام کسبوکار و تجارت
نادرشاه افشار برای تامین هزینه لشکرکشیهایش متوسل به اخذ مالیاتهای گزاف شده بود. این مساله باعث شد که بازرگانی و تولید و تجارت داخلی از بین برود و برای تجار خارجی هم دیگر بازار ایران جذاب نبوده و موجب ویرانی اقتصاد ایران شد. دو پژوهشگر روس که کتاب «دولت نادرشاه افشار» را نگاشتهاند، آن روزها خود شاهد تمام ویرانیهای اقتصادی و اجتماعی ایران بودند. با هم بخش دیگر از این گزارش را میخوانیم. نادرشاه برای تشویق بازرگانی، بارها از ترور و اعمال زور یاری جست. مثلا محمدحسین حاکم استرآباد به تمامی کسانی که دکان داشتند دستور داد که با جدیت به کار خویش بپردازند و تهدید کرد که در غیر این صورت «خان» آنها را از زندگی محروم خواهد کرد و از کلههایشان منارهها خواهد ساخت.
نادر برای رسیدن به هدفهای نظامی - استراتژیک و همچنین برای احیای بازرگانی تلاش میکرد که در خلیج فارس و در دریای خزر ناوگان بسازد، اما این تلاش به پیروزی نینجامید.
مسلما در شرایط پاشیدگی نیروهای تولیدی کشور، ویرانی روستاها و شهرها، جنگهای پیدرپی و قیامها و شورشهای گوناگون، تدابیر حکومت شاه برای تحکیم روابط بازرگانی با دولتهای دیگر نمیتوانست به نتایج مثبتی منجر شود.
می دانیم که یکی از عمدهترین اقلام اصلی صادرات ایران در زمان صفویان ابریشم خام بود. تولیدکنندگان اصلی این ماده ایالات کرانه دریای خزر شامل گیلان، استرآباد، مازندران و همچنین آذربایجان و ارمنستان بودند. در دوره مورد پژوهش ما (بهویژه از سال ۱۷۴۴) تولید و تجارت ابریشم در این ایالات به شدت کاهش یافت. اطلاعاتی که درباره مالیاتهای گیلان در دست است نیز این موضوع را تایید میکند. در ارمنستان و بهویژه در شیروان، تجارت ابریشم تقریبا به طور کامل متوقف شد؛ زیرا مردم این ایالات به وسیله سربازان، ماموران کیفری و مالیاتهای کلان کاملا خانهخراب شده بودند.
یک ایرانگرد که در سال ۱۷۴۵، از گیلان دیدن کرده، خبر میدهد که در رشت ۱۵ کاروانسرا ویژه بازرگانانی بوده که یا برای تجارت به این شهر میآمده یا هنگام عبور در آنجا توقف میکردهاند. اما تمام این کاروانسراها تقریبا خالی بودهاند. به خاطر خطری که در راه دچار کاروانها میشده، بازرگانان اصفهان و سایر جاها در عرض سال وارد رشت نمیشدهاند. او فقط یک کاروان را دیده که از تبریز به آنجا وارد شده.
در دربند، به دستور نادر کاروانسرای بزرگی در شهر داخلی (به اصطلاح شهر یونانی) ساختند که دارای دو ردیف موازی بود. «لرخ» در آنجا در حدود ۱۵۰ حجره سنگی و گلی شمرده که به طور نامناسبی ساخته شده بودهاند. بسیاری از آنها ساختمانشان ناتمام و حتی نوآغاز بوده. تمام حجرهها خالی بوده و در تمام کاروانسرا حتی یک بازرگان هم وجود نداشته. در آن کاروانسرا، سربازان شاه را جا داده بودهاند. آنجا همچنین پر از جسدهایی بوده که هیچ کس آنها را برنمیداشته است.
به گواهی معاصران آن دوره، شهر مشهد، پایتخت نادر، همیشه مورد حمایت ویژه شاه بوده. وان میروپ که در سال ۱۷۴۰ با سفارشهای تجارتی وارد این شهر شده در یادداشتهای روزانه خود، این شهر را کاملا توصیف میکند. به گفته او، روزانه کاروانهایی از بخارا، بلخ، بدخشان، قندهار، هندوستان و همچنین از تمام اکناف ایران به مشهد میآمدهاند. بازارهای شهر پررونق و از کالاهای گوناگون انباشته بوده. مردم بسیاری از ملیتهای مختلف، به این بازارها میآمدهاند. با وجود این، اطلاعات وان میروپ به سال ۱۷۴۰ مربوط میشود. هان وی که یادداشتهای روزانه این بازرگانان را در کتاب خود آورده، یادآوری میکند که توصیف شهر مشهد به وسیله وان میروپ گواه آن است که نادر حتی پایتخت دلخواه خود را هم در آن فاصله کوتاه بین سفر وان میروپ و هان وی(۱۷۴۴)، نابود کرده با وجود این، حتی در سال ۱۷۴۰ هم که وضع بازرگانی از سالهای بعد بهتر بود، میروپ مجبور شد برای فروش کالاهایش تلاش زیادی بکند. هان وی میگوید که مردم در چنان وضع فلاکتباری بودهاند که او تازه پس از دو سال و سه ماه تمام کالاهایش را فقط به مبلغ ۲ هزار تومان فروخته. درباره کسادی تجارت، گفتههای عبدالکریم، بازرگان قزوینی نیز گواه خوبی است. او در گفتوگویی که با هان وی داشته، توضیح داده که بازرگانی در مشهد به طور کلی برای اروپاییها بیفایده است، «چون بازرگانان ایرانی بسیار فقیر هستند» و هیچ کس هم نمیتواند کالای زیاد بخرد.
بازرگانان خارجی دیگر به ایران و کشورهای همجوار آن کمتر سفر میکردند؛ زیرا فشار و اعمال زور حکومت با آنان نیز برخورد داشت. به گفته لرخ، بازرگانان ایرانی تقریبا در همه جا دچار غارت، اعمال زور و اخاذی میشدهاند. مثلا از بازرگانان روس در تبریز، اردبیل و اصفهان، به فرمان شاه، جریمههای پولی کلانی گرفته شد و کالاهای آنها نیز ضبط و غارت گردید. هنگام حضور لرخ در رشت، مالیات بگیران شاه نیز در آنجا بودهاند و به وسیله کتکهای وحشیانه از مردم مالیات میگرفتهاند. بدین جهت مردم مجبور بودهاند هر آنچه را که از زینتآلات زنانشان، انگشتر، کلاه و لباس داشتهاند، بفروشند. بازرگانان روسی و ارمنی نیز دچار چنین جریمههایی میشدهاند. آنها چون غالبا پول زیاد همراه خود نداشتهاند، اعضای سفارت روس مبالغی پول که برای پرداخت جریمهها لازم بوده به آنها وام میدادهاند به شرط اینکه به محض ورود به هشترخان آن مبالغ را بازگردانند. به فرمان م.م. گلیتسین، بازرگانان روس ایران را ترک کردند و رهسپار هشترخان شدند. فقط آن دسته از بازرگانان خارجی که هنوز معاملات تجارتی خود را به انجام نرسانده بودند یا تحت حمایت ویژه شاه قرار داشتند و از امتیازات زیادی برخوردار بودند، به جای ماندند. بسیاری از بازرگانان ارمنستان و گرجستان که قبلا در شهرهای مختلف ایران، ارمنستان و گرجستان زندگی میکردند، وطن خود را رها کردند و به جاهای دیگر، به ویژه به هشترخان که جمعیتش در آن سالها به مقدار زیادی افزایش یافته بود، نقل مکان کردند. گذشته از افزایش میزان عوارض و مالیاتها، حکومت شاه از خود بازرگانان نیز مبالغ زیادی جریمه میگرفت. کالوشکین مامور ثابت روس که شخصا بسیاری از بازرگانان اصفهان را میشناخته، تاکید میکند:«آنها نه تنها با تمام پولهای نقد خود، بلکه، حتی اگر تمام اموال و خانه خود را هم بفروشند، نمیتوانند جریمهها را بپردازند.»
وضع بازرگانان چنان خراب شد که آنها «مجبور بودند تمام کالاهای خود را فقط به بازرگانانی که از طرف پسر شاه معین شده بودند بفروشند و ابریشم و چیزهای دیگر را نیز از همانها بخرند» این بازرگانان واسطههای رضاقلی میرزا به شمار میرفتند که سرمایههای کلانی نیز به هم زده بودند.
گذشته از این، سرکردههای نظامی شاه برای بازرگانان«دردسرهای پیدرپی» تولید میکردند و از آنها ماهوت، کتان و کالاهای دیگر میخواستند. «ای.پ کالوشکین در سال ۱۷۴۰ خاطرنشان ساخته که در نتیجه این باج و خراجها، «چنان هرج و مرج عظیمی در کسب و کار به وجود آمد که در بسیاری از روزها تقریبا تمام دکانها بسته بود.»در سالهای بعد وضع آنچنان وخیم شد که نمایندگان دیپلماسی روس آشکارا اظهار داشتند:«... اکنون در نتیجه ورشکستگی بازرگانان، داد و ستد متوقف شده» در نتیجه بسیاری از بازرگانان از ایران رفتند و بقیه نیز ورشکست شدند.»
چنان که ناظر در سال ۱۷۴۷ خبر میدهد:«از بازرگانان رشتی، آنهایی که وضع بهتری داشتند رفتند و بقیه نیز دچار فقر و بینوایی شدند.»
راهزنان، امنیت راههای تجارتی را به هم زده بودند. این امر، طبعا گذشته از بازرگانی داخلی، بازرگانی خارجی را نیز دچار رکود ساخت.
معاصران سال ۱۷۴۷ حکایت میکنند که«در شرایط کنونی ایران، این خطر به چشم میخورد که بازرگانان نه تنها کالاهای خود را از دست بدهند، بلکه خودشان را هم به سختی بتوانند اداره کنند.»
ارسال نظر