تاریخ ایران
پاشیدگی اقتصادی دولت نادرشاه
نادرشاه افشار
نادرشاه افشار در تاریخ ایران نقش ممتاز و برجستهای داشت. او پس از فروپاشی صفویان، توانست با استفاده از فضای مبهم ایران و در حالی که حکومت مرکزی نیرومندی بر ایران پهناور حکمفرما نبود، دورهای از اقتدار ایران را دوباره نمایش دهد.
بخش نخست
نادرشاه افشار
نادرشاه افشار در تاریخ ایران نقش ممتاز و برجستهای داشت. او پس از فروپاشی صفویان، توانست با استفاده از فضای مبهم ایران و در حالی که حکومت مرکزی نیرومندی بر ایران پهناور حکمفرما نبود، دورهای از اقتدار ایران را دوباره نمایش دهد. اماروش حکومت استبدادی و تکنفره نادر نیز همانند همه شاهان خودرای به نتایج منفی برای جامعه ایرانی منجر شد. یکی از دلایل شکست نادرشاه، روزگار نامساعد کسب و کار و معیشت شهروندان ایرانی در سطح خانواده و فروپاشی اقتصاد کلان بود... نوشته حاضر گوشههایی از این وضع را به قلم «ک.ز.اشرفیان» و «م.ر آبرنووا» که در کتاب «دولت نادرشاه افشار» نوشته شده است نشان میدهد.
دولت صفوی در پایان قرن هجدهم میلادی دوران زوال را میگذرانید. سلطه افغان و ترک با بهرهکشیهای غارتگرانه مالیاتی، استبداد خشن و چپاول مستقیم مردم همراه بود و حتی نزاعهای بین فئودالها تاثیر بیاندازه بدی در اوضاع اقتصادی ایران گذاشت و باعث عمیق شدن زوال اقتصادی شد.در دهه سوم قرن هجدهم، ایالات شمالی جدا شده از دولت صفوی شامل آذربایجان، ارمنستان، گرجستان لرستان و کردستان به وسیله ترکان ویران گردیدند.مرکز و جنوب ایران تمام وحشت و هراس سلطه هفت ساله افغانان را تحمل کرد، مردم بومنشین ایالات شرقی ایران دچار هجومهای خانمانسوز چادرنشینان آسیای میانه شدند. آن قسمت از سرزمینهایی هم که مطیع بیگانگان نشده بود، به میدان نزاع و قتل و کشتار ویرانگر فئودالها تبدیل گردید.به گفته شیخ حزین، مردم کشور پس از اخراج استیلاگران اجنبی نیز در وضع بیاندازه فلاکت باری قرار داشتند. نادر به هر کجا که وارد میشد، تمام ساکنان شهر و روستا، پس از ورود او، دور هم جمع میشدند، اشک میریختند، نوحهسرایی میکردند و آه و ناله سر میدادند.بر سر در مسجدی در روستای ونند، در حوالی نخجوان، سنگنبشتهای قرار دارد که به زبان فارسی است و از زندگی مشقتبار مردم آن زمان حکایت میکند: «فقر و قحطی سختی بود، به طوری که قیمت هر من گندم ۴۰۰ دینار و روغن ۲۸۰۰ دینار بود، گرسنگی و فشار احتیاجات گوناگون، آن روزگار فلاکت بار را به جهنمی واقعی تبدیل کرده بود، به طوری که در عرض یک سال روستای ونند و همسایگان نزدیکش سه بار دچار هجوم و غارت شدند و بسیاری از مومنین به قتل رسیدند یا اسیر گردیدند و سایر بندگان خدا پراکنده شدند. آنها پس از عبور از رودخانه ارس در ساحل دیگر آن ساکن شدند. در آن روزگار از گردش نامساعد افلاک بازرگانی متوقف شده بود.» این نوشته مربوط به سالهای ۱۷۳۳-۱۷۳۲ میلادی است.
بازرگانی نیز دچار کسادی شده بود. در راهها، کاروانها را غارت میکردند و راهزنی به حد اعلای خود رسیده بود. بهرهکشی شدید مالیاتی باعث قیامهای پیدرپی کشاورزان و شهرنشینان میشد. به گواهی شیخ حزین، مردم ایالات مختلف ایران که نمیتوانستند ستم توانفرسا را تحمل کنند، قیام میکردند. حزین خود شاهد قیامی در شهر لار بوده که قیامکنندگانش شهریان و کشاورزان روستاهای نزدیک شهر با قشون محلی به جنگ پرداخته و حاکم ایالت را نیز کشتند.
کاهش زراعت، در همه جا باعث نارسایی شدید در کالاهای کشاورزی و اقتصاد روستایی گردید. مثلا در مارس سال ۱۷۳۶، هنگامی که آبراهام کرتاتسی، کاتولیک ارمنی از قوریلتای مغان به ایروان برمیگشت، مجبور شد که افراد خود را برای خرید کالا به قراباغ کوهستانی و بفرستد، زیرا نه در اطراف مغان چیزی برای خرید بود و نه در روستاهای نزدیک آن. مولف یادشده میافزاید که حوالی تبریز و در دیزک، گنجه، لار، سوان، ایبریا، قفان، نخجوان و ایروان نیز نارسایی شدیدی در غله به چشم میخورده. گندم و جو به شدت گران شده بود. قیمت هر من غله ۹۰۰ دینار بود.
آبراهام کرتاتسی در گفتوگویی که با شاه داشته، در جواب تقاضای او وضع «شخم و کشت» را تشریح کرده و میگوید که با وضع موجود کشاورزی، کارها بر وفق مراد نیست، زیرا گاو نر برای شخم زدن وجود ندارد.
به گفته محمد کاظم، نادر که به نظم امور مالی دولت توجه زیادی داشت، نسبت به وضعیت شهرها اظهار علاقه میکرد و فرمان میداد که زمینهای بایر و رها شده را آبادان سازند و دستههایی از مردم را به آنجا کوچ دهند.
طبیعی است که در اکثر مواقع، چنین کوچاندنهایی باعث ویرانی برخی جاها، خرابی و خانهخرابی و نابودی دهها هزار کشاورز، شهرنشین و چادرنشین میشد. تکنیک معمول در کشاورزی قرن هجدهم بسیار عقب مانده بود. شاردن و رافائل دیومن در این مورد اطلاعات جالبی ارائه میدهند هر چند که اطلاعات آنها مربوط به قرن هفدهم است، با وجود این باید گفت که در دهههای چهارم و پنجم قرن هجدهم هیچ گونه تغییر مهمی در این وضع پیش نیامد. شاردن که شخم زدن در ایران را دیده، مینویسد: «گاوآهنها خیلی کوچک است، نوک آنها در واقع فقط زمین را میخراشد. وقتی که گاوآهن روی زمین شیار انداخت، آن گاه شخمزن با یک تکه چوب و یک ماله کوچک دندانهدار خاکها را نرم میکند، سپس با چنگ خود زمین را صاف و به کرتهای مربع تقسیم میکند» والخ.
برای خرمنکوبی نیزاستوانهای چوبی به کار میبردند که رویش را سنگهای کوچک تیز نشانده بودند. این ابزار به وسیله گاو نر کشیده میشد. گاهی هم فقط گاو خوشهها را لگد میکرد. «کاههای زائدی که به دست میآید به مصرف خوراک اسب و بهطور کلی دام میرسید». غله را غالبا با دستاس آرد میکردند.
عقبماندگی فنی در کشاورزی حاکی از آن بود که در نتیجه رکود عمومی اقتصادی انگیزهای برای تکمیل ابزار کار کشاورزی وجود ندارد. این عقبماندگی در شرایط واحدهای کوچک تولید و همچنین آبیاری مصنوعی، امکان نمیداد که بازده کار افزایش یابد. آباد کردن زمینهای رها شده یا زمینهای کمجمعیت نیز از طریق کوچ دادن کشاورزان سایر جاها به این زمینها، کاری بسیار سخت و تقریبا بیفایده بود. اگر هم در برخی مواقع، تدابیر مختلف حکومت شاه برای مرمت وسایل آبیاری و کشت زمینهای رها شده موفقیتی به دست میآورد، این موفقیتها چندان نبود که رشد نیروهای تولیدی کشور و تحکیم اساس اقتصادی دولت- واحدهای تولید کوچک کشاورزان- را فراهم سازد، بلکه بخش اعظم تدابیر دولتی، بهطور کلی، در جهت هدفهای سیاسی و نظامی- استراتژیکی بود و با تدارک لشگرکشیهای استیلاگرانه جدید ارتباط مستقیم داشت. مثلا، محمد کاظم میگوید که کمی پیش از لشگرکشی به هندوستان، نادرشاه به سرکردههای نظامی قاجار مرو خبر داد که خیال دارد بسیاری از قاجارهای مرو را که قبلا به خراسان کوچانده شدهاند، دوباره به محل سابق خود بازگرداند «که رفته در آن حدود به آبادی و ضبط و نسق آن دیار حسن اهتمام به منصه ظهور رسانیده و از غله و غیره زراعت بسیار انبار نمایند».
گذشته از قاجارهای مرو، سه هزار خانوار دیگر از کشاورزان خراسان نیز، برای کوچاندن به آنجا در نظر گرفته شده بودند تا به محض ورود، به کار کشاورزی و آبادی باغها و نقاط مسکون مشغول شوند. شبکه آبیاری ناحیه مرو به حال خود رها شده بود. سد سلطان بند- که در راس تمام شبکه آبیاری مرو بود- به هنگام یکی از قیامهای مردم محل ویران گردیده بود. بعدها نادر چندبار دستور داد که این سد را نوسازی کنند و سرانجام اقدامات لازمی هم برای مرمت آن به عمل آمد. به گفته تاریخ نگار، ماموران بر گماشته نادر در مورد کشاورزی و ایجاد نهر که در عرض سالهای بسیار در این ایالت وجود نداشت کوشش بسیار کردند. در نتیجه این اقدامات، «مرو چون خلدبرین آراسته گردید» و بهای غله در عرض یک سال از ۲۰۰ دینار به ۱۰ دینار رسید».
مرو به ناحیه زراعتی ثروتمندی تبدیل شد. نادرشاه آشکارا نشان میداد که اقدامات او در مورد عمران و آبادی ایالت مرو، به منظور لشگرکشی به آسیای میانه است. مولف دستنویس «تاریخ عالم آرای نادری» خاطرنشان میسازد: «خاطر بندگان صاحبقران به جهت سرحد بودن ممالک ماوراءالنهر، آبادی آن عنان همت معطوف فرمود». تدارکات نظامی که به فرمان شاه در مرو انجام شد، گواه بر این بود که تبدیل این شهر به ناحیهای کشاورزی فقط هدف نظامی استراتژیکی دارد و به منظور ساختن پایگاهی نظامی برای حمله به آسیای میانه است. در نتیجه این اقدامات، دولت میتوانست برای تهیه توپ و گلوله، مس، چدن و باروت به دست آورد. واقعا هم در زمان لشگرکشی نادر در سالهای ۱۷۴۱-۱۷۴۰ به آسیای میانه، مرو پایگاه حملات قشون شاه بود. به گفته محمد کاظم، مدتی بعد، هنگامی که جنگ ۱۷۴۶-۱۷۴۳ ایران و ترکیه آغاز گردید، نادر متوجه شد که گویا امپراتور چین خیال دارد با ایران وارد جنگ شود، بدین جهت فعالانه برای لشگرکشی به چین آماده شد. این بار نیز مرو بهعنوان پایگاه حمله انتخاب گردید و در آن به تدارکات نظامی پرداختند.
روستاها و شهرهای جدید که در دوره حکومت نادرشاه به وجود آمد و در منابع از آنها یاد شده، به هیچ وجه با رشد نیروهای تولیدی ارتباط نداشت.
یک خارجی به نام لرخ که در سال ۱۷۴۰ از شهرهای آذربایجان دیدن کرده، تصویر حزنانگیزی از این شهر ترسیم میکند: اطراف شهر را کلبههای فقیرانهای که از نی درست شده بود فرا گرفته بود. در این کلبهها فقرا سکونت داشتند. خانههای خود شهر هم کوچک و کثیف و پوشیده از کاه بود. بازرگانی که زمانی رونق بسیار داشت کاملا دچار کسادی شده بود.
در سال ۱۷۳۷، در زمان محاصره هفت ماهه قندهار به وسیله نادر، اردوگاه قشون شاه سخت وسعت یافت که در آن، بازار سرپوشیده، مسجد، حمام و چایخانه درست شد و ادارات گوناگون تاسیس گردید. تدریجا اردوگاه شاه به شهر کوچکی به نام نادرآباد تبدیل شد. پس از تسخیر قندهار، مردم آن شهر که بیشتر از نیمسال سخت مقاومت کرده بودند به دستور شاه به نادرآباد کوچانده شدند و قندهار ویران گردید. به زودی پس از تشکیل دولت افغان (۱۷۴۷) اولین شاه آن، قندهار را در محل جدیدی بنا کرد و از نادرآباد فقط چند ویرانه رقتانگیز بر جای ماند.
تاریخ پیدایش بسیاری از «شهرهای» جدید در دوره حکومت نادرشاه چنین بود. مسلم است که تشکیل چنین شهرهایی که فقط انگیزه سیاسی داشت، با پاشیدگی اساسی نیروهای تولیدی کشور توام بود و سبب ژرف شدن بعدی زوال اقتصادی گردید.
خراسان با شهر مهم مشهد، مرکز سیاسی دولت نادرشاه شد. این موضوع علت علاقه شاه را به آبادی این ایالت روشن میسازد.
ارسال نظر