حقه‌ای که رضاخان برای بلوای نان زد

بخش نخست

نمایی از سفارت روسیه

رضاخان در حالی که ادعای دوستی با مدرس داشت، علیه مجلس فعالیت می‌کرد... آنچه می‌خوانید از کتاب تاریخ ۲۰ساله حسین مکی اخذ شده است.

دولتی‌ها شایعه کردند که جنس به خبازها کم داده شد و با شهرتی که از طرف ایادی مرموزی که با شهربانی رابطه داشتند داده شده بود که امسال قحطی خواهد شد، محصول امسال ایران به اندازه سه ماه ایران کافی نخواهد بود، در مردم تولید نگرانی و وحشت و اضطراب می‌نمودند و با این تبلیغات و کمی نان مردم به دکان‌های خبازی هجوم آوردند. شهربانی در ایجاد ازدحام در دکان‌های نانوایی خیلی فعالیت نمود از جمله همه روزه به وسیله عناصری مرموز شهرت می‌داد که در فلان محله در فلان دکان نانوایی یک نفر زن زیردست و پا رفته، یک بچه خفه شده یا فلان خانواده دو شب گرسنه خوابیدند، در فلان محله سه نفر از گرسنگی تلف شده‌اند و نظیر این شایعات با تحریکاتی که محرمانه به عمل می‌آید تاثیر عجیبی در روحیه مردم کرده، نگرانی فوق‌العاده‌ای در آنها ایجاد نمود.

در محلات شهر و مخصوصا چاله میدان در بین زن‌های آن محله که به تهور و شجاعت معروفند به وسیله عده‌ای مجهول‌الهویه تحریکات و تبلیغاتی نمودند که مسوول تمام این بدبختی‌ها دولت سردار سپه است. باید جمع شد، به مجلس ریخت و بر علیه مجلس و دولت قیام کرد تا نان به دست آورد، سردار سپه مخصوصا می‌خواهد مردم را گرسنه نگاه‌دارد تا مطیع او باشند. این تبلیغات و تحریکات کار خود را کرد و زمزمه‌های مخالف از هر طرف بر علیه مجلس و دولت بلند شد، بالاخره با پول زیادی که به وسیله عمال محرمانه نظمیه بین روسای محلات و هوچی‌های بازار تقسیم شده بود ناگهان چندین هزار زن را حرکت داده به طرف مجلس هجوم بردند و فریاد می‌زدند نان می‌خواهیم دنبال آنها عده زیادی هم مرد بود که در بین آنها عده معدودی یافت می‌شد که آماده برای همه گونه شرارت‌ و هرزگی بودند، عده‌ای از اهالی بازار و ساکنین محلات هم در منزل علمای محل ریخته از وضع بدی ارزاق شکایت می‌کردند؛ به طوری که منزل آنها را گروه نسبتا زیادی پر کرده بود، در این روز از طرف علما تظاهرات زیادی نشد و هرچه مردم آنها را تحریک و ترغیب کردند که با ازدحام‌کنندگان به مجلس بروند اغلب خودداری کرده و از منزل خارج نشدند. اما جمعیت زن و مردی که حرکت کرده بود با عده زیادی تماشاچی تمام خیابان جلوی مدرسه و مسجد سپهسالار تا در مجلس را اشغال کرده و دنباله آنها تا سرچشمه و قسمتی از خیابان برق را گرفته بود. جمعیت به مجلس هجوم آورد وکلا که مورد تهدید و هتاکی عده‌ای از زن‌ها قرار گرفته بودند کاملا ترسیده و اغلب در صدد فرار بودند. این وضع غیرعادی موجب شد مدرس که کابینه را کابینه خود می‌دانست و درصدد دفاع از دولت بود به مجلس پیشنهاد کرد اطلاع بدهیم دولت جلوگیری کند، بالاخره به دربانان مجلس دستور جلوگیری از ورود جمعیت به مجلس داده شد. دولت که خودش این غائله را برپا کرده بود و در بین وکلای مجلس هم دوستانی داشت که در اتخاذ تصمیم بر علیه مردم کمک کنند و چون قبلا هم به همین منظور عده زیادی سرباز مسلح آماده داشت، فورا آنها را به در مجلس فرستاد و در روی ستون‌های در آهنی مجلس مسلسل گذاشتند ولی مدرس و عده‌ای از وکلا هر طور بود جمعیت را به موعظه و نصیحت متفرق ساختند. روز بعد هم باز به همان ترتیب عده زیادی از مردم که در مضیقه غذایی بودند به منزل علما ریخته و آنها را بر علیه دولت وادار به اقداماتی می‌کردند و عده‌ای نیز مجددا به مجلس ریخته بنای هیاهو و جنجال را گذاشتند، در این روز هم ازدحام‌کنندگان به نتیجه نرسیده متفرق شدند.

صبح روز چهارم مهر ازدحام و جمعیت در منزل علما بیش از روزهای قبل بود، در منزل حاجی آقا جمال اصفهانی یکی دو هزار نفر جمع شده بودند، جلوی منزل امام جمعه طهران نیز چندین هزار نفر جمعیت گرد آمده فضای مسجد شاه را پر کرده بودند در مسجد شاه ناطقین نطق‌های مهیجی کرده امیر لشگر طهماسبی به مسجد آمده مردم را به آرامش نصیحت کرد، در منزل سایر علما نیز به همین طریق کم‌وبیش جمعیت جمع شده همگی علیه دولت و از بدی وضع نان بنای داد و فریاد را گذاشته بودند. جمعیت زن‌های چاله‌میدان نیز در آن روز بیش از سایر روزها به فعالیت پرداخته و مخصوصا دختر حاجی کلانتر نامی که از زن‌های معروف چاله میدان به شمار می‌رفت و بین زن‌های آن محله نفوذی داشت چادر نماز خود را به کمر بسته و با چوب نیم سوخته‌ای جلو افتاده چندین هزار زن دنبال او به طرف مجلس روان گردید، جمعیت سایر محلات و در منازل علما یکی بعد از دیگری به طرف مجلس روان گردیدند؛ به طوری که در حدود بیست و چند هزار نفر جمعیت اطراف و صحن داخل مجلس و میدان جلو بهارستان را پر کرده بود؛ عده‌ای که داخل مجلس شده بود نسبت به چند نفر از وکلا بنای تعرض و فحاشی و هتاکی را گذاشته و حتی نسبت به بعضی از آنها ضرباتی وارد آوردند. گفتیم چون مدرس دو وزیر در کابینه داشت و کابینه را کابینه خود می‌پنداشت با اجازه اکثریت مجلس به رییس دولت خبر داد که رفع غائله را بنماید. به همین لحاظ فورا عده زیادی نظامی و سرباز مسلح به در مجلس فرستاده شد و مجددا روی ستون‌های در آهنی مجلس مسلسل گذاشتند، خود سردار سپه نیز به مجلس آمده هنگام عبور از وسط جمعیت مورد دشنام ازدحام‌کنندگان قرار گرفت. مدرس پهلوی سردار سپه ایستاده بود و از هر طرف برای تفرقه جمعیت اندیشه می‌نمودند، بالاخره نزدیک در مجلس آمده و مدرس روی پله ستون در مجلس رفت و خواست به وسیله نطق و بیان مردم را متفرق سازد ولی از آنجایی که ماده این ازدحام از جای دیگر مستعد بود حرف‌های او را نپذیرفته به او هم بنای توهین را گذاشتند عده‌ای هم فریاد می‌کردند ما شاه را می‌خواهیم و سردار سپه را نمی‌خواهیم، مدرس نیز به سردار سپه برای رفع غائله اجازه داد چند گلوله شلیک روی هوا از طرف نظامیان بشود. سردار سپه دستور شلیک روی هوا را داد و چندین تیر شلیک شد، از وسط جمعیت فریاد زده شد مردم نترسید این تیرها پنبه‌ای است هجوم کنید، بزنید گرسنگی ما را خواهد کشت. مردم هجوم کردند سردار سپه دستور چند تیر شلیک به طرف جمعیت داد، یک نفر سید جلوی جمعیت به زمین افتاد، چندین نفر نیز زخمی شدند، مردم عقب کشیده نعش سید را برداشته و به طرف مسجد جمعه روان گردیدند. در این غائله دو سه نفر کشته و از قراری که گفته می‌شد سی یا چهل نفر زخمی شدند؛ گفته می‌شد که عده‌ای از این جمعیت نیز به طرف سفارت روس رفته که در آنجا متحصن شوند ولی چون قبلا عده‌ای سرباز در نزدیکی‌های سفارتخانه‌ها گذاشته بودند از حرکت جمعیت به طرف سفارتخانه‌های مهم جلوگیری به عمل آمد. به هر حال نظامی‌ها به نام اجرای دستور مجلس تا عصر آن روز در خیابان‌ها متفرق و از اعمال و رفتار خشونت‌آمیز(البته به نام مجلس) درباره مردم خودداری نمی‌کردند.

مدرس از اینکه سردار سپه اوامر او را اطاعت کرده و با اینکه در این گیرودار عده‌ای کشته و زخمی شده بودند ولی چون از حمله مردم به مجلس جلوگیری شده بود یقین داشت که در این اجتماع و این بازی سیاسی دست دولت و نظمیه در کار نیست و خیالش از این حیث کاملا راحت بود، عصر روز چهارم مهر نیز در مجلس جلسه شد و به سردار سپه دستور داد که در تشدید حکومت نظامی اقدام نماید.

سردار سپه در این جریان خود را مطیع محض مجلس نشان داده و می‌گفت همیشه برای اجرای اوامر مجلس حاضر بوده و خواهم بود، آیا لزومی دارد کسانی را که در جریان این بلوا دست داشته‌اند دستگیر کنیم؟!

بدیهی است که در مجلس همه هم صدا شده گفتند باید محرکین دستگیر شوند. سردار سپه برای اینکه کاملا به مقصود برسد گفت: البته محرکین این آشوب که در بادی امرمشخص نیستند ما باید به حکومت نظامی دستور بدهیم که تحقیقات نموده هر کس را متهم می‌داند دستگیر نماید، در این صورت ممکن است عده‌ای از مردم گرفتار شوند و کسان آنها را مزاحم نمایندگان شده بگویند ما در این غوغا مداخله نداشته و بیچاره هستیم و برای مرخص شدن کسان خود اقدام نمایند در آن صورت نتیجه مطلوبه که تنبیه آشوب‌کنندگان باشد به دست نخواهد آمد زیرا توقیف‌شدگان باید اقلا یکی دو ماه در زندان باشند تا کاملا به وضعیت آنها رسیدگی شود.

مجلس که کاملا از پیشامد آن چند روز عصبانی بود و مدرس هم که گول تظاهرات سردار سپه که خیلی خود را ساده قلمداد می‌نمود خورده بود با نظر او موافقت کردند که هر کس محرک بوده دستگیر شود و هیچ کس بعدا توصیه ننماید روز بعد حکومت نظامی در شهر طهران اعلامیه بلند بالایی منتشر کرده که مردم بر اثر تحریک و اغوای عده‌ای ماجراجو به مجلس شورای ملی حمله کرده و گویا سوءقصد درباره عده‌ای از وکلای مجلس را داشته و چون دولت به موجب دستور مجلس ناچار شد که از این ماجرا جلوگیری نماید و چون در اثر این اقدام و تجری مردم عده‌ای کشته شده‌اند اینک به موجب دستور مجلس حکومت نظامی تشدید می‌شود و به دستور مجلس مسببین این بلوا دستگیر خواهند شد.بیانیه حکومت نظامی با مهارت خاصی تهیه و تنظیم شده بود که در عین آنکه دولت خود را مامور اجرای اوامر مجلس معرفی می‌کرد به مردم می‌فهماند آن سر نیزه‌هایی که به طرف شما دراز شده به امر مجلس بوده و آن عده‌ای که کشته شده‌اند نیز فدایی دستور مجلس بوده و تشدید حکومت نظامی و دستگیری محرکین هم طبق دستور صریح مجلس است. مدرس که نمی‌توانست فکر کند آن نظامی خشن که در عین حال به سادگی تظاهر می‌کرد دارای چنان قدرتی باشد که نقشه عمیق تهیه کرده و بخواهد از این بیانیه استفاده کند خیال کرد عبارت اعلامیه در کمال حسن نیت منتشر شده و ابراز اطاعت سردار سپه از مجلس بوده و به همین نظر فکر سوئی را نسبت به سردار سپه به خود راه نداده بود و در صورتی که اگر واقعا قرار می‌شد مسببین بلوا را دستگیر نمایند بدون شک بایستی اول سرهنگ محمدخان درگاهی و تمام عمال شهربانی و خود سردار سپه را دستگیر نمایند، ولی به عکس تمام مخالفین سردار سپه و تمام کسانی که در واقعه جمهوری مخالفت کرده و تمام دوستان مدرس و عده زیادی از محترمین و کارکنان دربار را دستگیر نمودند، همچنین تمام تشکیلات محرمانه که بر علیه سردار سپه در کشور وجود داشته و شهربانی اسامی آنها را می‌دانست به این بهانه به آسانی توانست همه آنها را دستگیر کند و بالاخره برای طرح نقشه آینده هر کس را مخالف می‌دانست یا احتمال مخالفت می‌داد دستگیر کرد.با مذاکراتی که سردار سپه در مجلس با وکلا به عمل آورده بود با این که مدرس می‌دید که از تمام احزاب و دسته‌جات مخالف عده زیادی دستگیر شده‌اند و از طرفی عده‌ای هم از نزدیکان او توقیف شده‌اند نمی‌توانست بر علیه سردار سپه اقداماتی به عمل آورد. شهربانی تنها به گرفتن مخالفین دولت در تهران اکتفا نکرد و به فاصله سه روز که از اعلان حکومت نظامی نگذشته بود از طرف شهربانی به شهربانی‌های شهرستان‌های مهم مانند: تبریز، مشهد و غیره نیز تلگراف کرد که چون مسلم گردیده در ایجاد بلوای روز چهارم مهر فلان و فلان مقیم آن شهر نیز مداخله داشته‌اند فورا آنها را دستگیر نموده و تحقیقات نمایید و نتیجه آن را نیز گزارش دهید در صورتی که هنوز خبر بلوای نان هم به شهرستان‌ها نرسیده بود تا عده‌ای به نام همدستی با محرکین تهران در آن شهرستان‌ها توقیف شوند.

بدیهی است که دستگیرشدگان شهرستان‌ها هم جزو لیست سیاه شهربانی دولت سردار سپه بودند و منظور از گرفتاری آنها هم برای جلوگیری از عملیات آینده آنها و ممانعت در اجرای نقشه طرح شده سردار سپه بوده است.

مدرس در شهرستان‌ها چندان دارو دسته‌ای نداشت، غالب دستگیرشدگان شهرستان‌ها ارتباطی با او نداشتند، ولی اغلبشان از حزب اجتماعیون «سوسیالیست» بودند که سلیمان میرزا لیدر آن به شمار می‌رفت.