آنچه می‌خوانید، ماجرای استیضاح ناتمام رضاخان در منصب نخست‌وزیری توسط آیت‌الله سید حسن مدرس است که حسین مکی آن را در تاریخ ۲۰ ساله نقل کرده است. گفته شد که سردار سپه از انتقاد و استیضاح در مجلس سخت هراسناک بود و با آنکه طرفداران او در مجلس اکثریت داشتند و ممکن بود پس از انجام استیضاح رای اعتماد به او بدهند معهذا اصولا از استیضاح می‌ترسیدند، وحشت‌ سردار سپه شاید تا اندازه‌ای هم بدون دلیل نبوده است، چه یکی از استیضاح‌کنندگان سیدحسن مدرس بود که در نطق و بیان و مخصوصا آن ژست‌هایی که در ضمن نطق می‌گرفت کاملا بر مجلس مسلط می‌شد و تمام حرف‌های خود را می‌گفت. مدرس مرد شجاع، سیاسی و متهوری بود که بدون هیچ‌پروایی اگر استیضاح صورت می‌گرفت تمام اعمال و رفتار غیرقانونی سردار سپه را از پشت تریبون به گوش مردم ایران می‌رسانید. مخصوصا که پس از قتل اقبال‌السلطنه ماکوئی در حدود چند میلیون جواهرات و اشیای قیمتی و سکه‌های طلا و شمشیرهای جواهرنشان که از زمان صفویه به این طرف به خانواده آنها اهدا شده یا جمع‌آوری کرده بودند همه را عمال سردار سپه ضبط و بدون آنکه به حساب دولت گذاشته شود به خزانه شخصی سردار سپه منتقل نموده بودند. بدیهی است که یکی از موارد استیضاح همین مساله بود که دفاع از آن به عهده شخص سردار سپه بود و چنانکه می‌دانیم سردار سپه اهل نطق و بیان نبود و حرف عادی را نمی‌توانست بیان نماید چنانکه در یکی دو مورد که خواسته بود صحبت‌ نماید به جای «اولا» «اولنده» گفته بود و همین موضوع می‌رساند که او با تمام هوش فوق‌العاده‌ای که داشت مرد نطق و بیان نبود، ولی در عوض مدرس مردی سیاسی و عالم و صاحب شخصیت منطق و بیان بود. بنابراین سردار سپه کاملا از استیضاح می‌ترسید و نمی‌خواست که استیضاح عملی بشود. قبل از اینکه روز استیضاح معین شود، سردار سپه به فعالیت‌های سیاسی پرداخت و خیلی این‌طرف و آن طرف زد که استیضاح صورت نگیرد، ولی اقدامات او به نتیجه نرسید. بالاخره روز شانزدهم اسد به اتفاق وزرای خود به مجلس آمده اظهار کرد دولت برای استیضاح حاضر است و هر روزی که مجلس معین کند همان روز را قبول خواهد کرد. سردار معظم خراسانی (تیمورتاش) پیشنهاد کرد که به روز سه‌شنبه هفدهم اسدموکول شود. بنابراین دولت باید روز بعد برای جواب استیضاح مدرس و سایر استیضاح‌کنندگان خود را آماده نماید. اما همان وحشت و ترسی که سردار سپه از استیضاح‌ داشت او را وادار کرد که به یک طریقه‌ای استیضاح را به هم بزند و نگذارد که افراد فراکسیون اقلیت مقصود خود را انجام دهند.

همه می‌دانند که در آن موقع دور سردار سپه را یک عده گرفته بودند و همه قسم استفاده می‌کردند و چنانچه در جریان‌های سیاسی دیده می‌شود و موافق و مخالفی پیدا می‌کنند یک دسته طرفدار و یک دسته مخالف وجود خواهد داشت، حالا اگر طرفی که پول و زور هم داشته باشد بدیهی است که طرفداران بیشتری خواهد داشت. طرفداران مدرس و پرچم‌داران آنها را قریب پانصدششصدنفر از معاریف محلات طهران بودند گرفته و در محبس انداخته بودند، ولی به عکس دست طرفداران سردار سپه و یک عده هوچی که تا تغییر سلطنت همواره از او مستفیذ می‌شدند باز بود.

به علاوه حکومت نظامی و شهربانی هم آنها را تقویت می‌نمودند، از این گذشته سردار سپه می‌توانست یک عده نظامی ورزیده را لباس«عادی» پوشانیده در مبارزه‌های سیاسی از وجود آنان کاملا به نفع خود استفاده نمایند. روز استیضاح نیز سردار سپه از همین موضوع استفاده کرد؛ به این معنی که عده زیادی از طرفداران خود و عده‌ای هوچی را به اتفاق عده‌ای نظامی که تغییر لباس داده‌ بودند، به مجلس فرستاد.

وکلای طرفدار او هم هر یک برای خود کارت‌های لژ ویژه و همگان و نوین را گرفته به همان عده داده بودند و چون طرفداران مدرس دچار حبس و تبعید بودند بدیهی است نمی‌توانستند هر یک از محلات طهران دستجاتی جمع و به مجلس بیاورند. از این گذشته مدرس تصور نمی‌کرد که سردار سپه می‌خواهد ناچار و جنجال استیضاح را به هم بزند. جمعیت طرفدار سردار سپه از صبح دسته دسته در مجلس گرد آمده و کاملا در لژهای پارلمان و صحن حیاط و اطراف آن موقع گرفته بودند. نمایندگان اقلیت و اکثریت تک‌تک و دو نفر سه نفر به مجلس آمدند. مدرس به واسطه کسالتی که داشت اندکی دیرتر از سایرین به مجلس آمد، هنگام ورود او به مجلس نزدیک در، از طرف طرفداران سردار سپه به او هجوم شده صدای «مرده باد مدرس»

«زنده‌باد سردار سپه» بلند شد. در این وقت عده‌ای از اشخاص بی‌طرف و دستجات مختلف که برای تماشا به مجلس آمده و می‌خواستند بلیت ورودی پارلمان را بگیرند اطراف مدرس و در آن حول و حوش بودند. رحیم‌زاده صفوی مدیر روزنامه «آسیای وسطی» که جزو متحصنین بود و با اینکه قبلا سردار سپه به وسیله یکی دو نفر از او خواهش کرده بود که برعلیه سردار سپه تظاهری از طرف او نشود همین که مشاهده می‌کند به مدرس هجوم شده، طاقت نیاورده به پیشواز مدرس دویده و فریاد می‌کند:

«زنده‌باد مدرس» جمعیت بی‌طرف و تماشاچی نیز همین جمله را تکرار می‌نمایند. طرفداران سردار سپه هم وقتی ملاحظه می‌کنند عده‌ای از مردم اطراف مدرس را گرفته‌اند از هجوم به او خوددداری نموده و فقط به ذکر همان جمله «مرده‌باد مدرس» قناعت نمودند. مدرس متهور و شجاع روی خود را به طرف جمعیت برگردانیده و به آن دسته‌ای که می‌گفتند مرده‌باد مدرس آن جمله تاریخی را می‌گوید:

«اگر مدرس بمیرد دیگر کسی به شما پول نخواهد داد. بالاخره مدرس هر طور بود خود را به سر سرای مجلس می‌رساند. هنگامی که از پله‌ها بالا می‌رفت مجددا از صحن حیاط صدای(مرده‌باد) می‌شنود، مدرس مجددا روی خود را برگردانیده فریاد می‌کند«زنده‌باد مدرس» «مرده‌باد سردار سپه» این جمله را چند نفر از طرفداران سردار سپه شنیده غرغرکنان رد می‌شوند، مدرس خود را به اطاق فراکسیون اقلیت می‌رساند، چند نفر از وکلا دور او را گرفته با او به صحبت مشغول می‌شوند. سردار سپه به مجلس آمده بود و حتی برای او خبر آورده بودند که مدرس گفته است«مرده‌باد سردار سپه»، از این معنی خیلی اوقاتش تلخ و به خود می‌پیچید، مجددا از پایین صدای (مرده‌باد مدرس) بلند می‌شود. مدرس از همان اطاق بالا پنجره را باز کرده سرخود را بیرون آورده فریاد می‌زند (زنده‌باد مدرس)،

(مرده باد سردار سپه) به محض اینکه این جمله را مدرس تکرار کرد چند نفر از طرفداران دو آتشه سردار سپه از جمله سید یعقوب انوار و یکی دو نفر دیگر با دوات و بادبزن و غیره به طرف مدرس حمله‌ور شده به او بنای ناسزاگویی را می‌گذارند. اما سردار سپه که قبلا هم شنیده بود مدرس چنین جمله‌ای را گفته، اکنون با گوش خود همان جمله را می‌شنود، از جا درمی‌رود.

سردار سپه با اینکه غالبا در جریان‌های سیاسی خیلی بردبار و پرحوصله بود عنان صبر و اختیار در این مورد از کفش رها شده به طرف مدرس می‌رود و با مشت گره کرده خود به طرف او حمله می‌کند، ولی چند نفر از اطرافیان سردار سپه مخصوصا امیر اقتدار یکی از وزرای کابینه‌اش با اشاره سر و چشم و ابرو به او می‌فهمانند که مبادا به مدرس ضربتی وارد آورد. سردار سپه هم متوجه شده و از قصد خود که شاید کوبیدن چند مشت بر مغز و دهان مدرس بوده صرف‌نظر می‌کند، ولی با دست اشاره به مدرس کرده با صدای خشن خود می‌گوید«شما محکوم به اعدام هستید، شما را از بین خواهم برد.» کشمکش شروع شد، سردار سپه به رییس مجلس از مدرس شکایت کرد، چند نفر از وکلا هم که گویا یکی از آنها تیمورتاش بوده برله سردار سپه شهادت دادند. رییس مجلس موئمن‌الملک مشغول تحقیقات شد، مدتی به تحقیق گذشت، رفته‌رفته ساعت به ظهر نزدیک می‌شد بالاخره بر اثر گفت و شنودهایی که مدتی جریان داشت قرار شد استیضاح بعد از ظهر صورت بگیرد، عده‌ای از نمایندگان از مجلس رفتند عده‌ای هم در مجلس مانده که نهار را همان جا صرف نموده و بعد از ظهر در جلسه حاضر باشند.

مدرس به اتفاق میرزاعلی کازرونی و حائری‌زاده یزدی سه نفری از مجلس خارج شدند که به طرف منزل‌هایشان بروند، از درب مجلس که خارج شدند کم‌کم عده‌ای دور آنها را گرفتند و به کوچه پشت مسجد سپهسالار رسیدند. ناگهان عده‌ای از اراذل و اشرار که قبلا تحریک شده بودند به طرف مدرس و کازرونی و حائری‌زاده حمله‌‌ور گردیدند.