بخش دیگری از پژوهش چارلز عیسوی درباره صنعت ایران را می‌خوانید:

شیشه و بلورسازی هم که حدود ۲۵۰ سال قبل توسط یک نفر ایتالیایی متداول شده، امروزه به پیشرفت زیادی نائل شده است. شیشه‌های معمولی نظیر شیشه ظروف آبخوری، فلاسک و آیینه با مهارت تمام ساخته می‌شود. تقریبا هر شهر مهمی در ایران دارای یک کوره شیشه‌سازی است که احتیاجات شهر را برطرف می‌سازد. شیشه‌های قم و شیراز از اشتهار زیادی برخوردار است. مع‌الوصف ایرانی‌ها شیشه پنجره را بسیار نازک درست می‌کنند. برای قلیاب صابون‌پزی از قلیاب قمی استفاده می‌کنند که مشتق از اشمون بیابان به وسیله تکلیس و ترسیب می‌باشد. وارد کردن آیینه و شیشه‌های کریستال از استانبول و روسیه معمول است و سالانه پول زیادی از هزینه‌های مملکتی را تشکیل می‌دهد.

چینی به مقدار کم و در کیفیت پایینی تولید می‌شود؛ معروف‌ترین ظروف مورد استفاده، ظروف قمی(کاسه قمی) است. تاکنون بهترین چینی چین از هند وارد ایران شده و دارای ارزش زیادی است. چینی‌های انگلیسی و روسی خصوصا مجموعه چای خوری و قهوه‌خوری آن خریدار زیادی دارد. در ایران کاشی‌های مرغوبی تولید می‌شود، کاشی‌های منقش به پرتره، صحنه‌های شکار، منظره و غیره از اشتهار زیادی برخوردار است. تصویری که مطلوب است اول از همه در آتش رنگ ثابت‌کن گذاشته می‌شود و سپس بر روی آجرهای کاشی حک می‌گردد. آجرهای کاشی با سمنت و ملاط پخته می‌شود تا تصویر بیشتر شکل بگیرد. یک چنین موزائیکی در دیوارها، گنبد مساجد، مدارس، حمام‌ها و سایر ابنیه عمومی به کار می‌رود. این هنر رفته‌رفته روبه زوال می‌رود. ایرانیان نمی‌توانند دیگر رنگ‌های زیبایی تولید کنند که به زیبایی رنگ کاشی‌های ابنیه قدیمی اصفهان باشد. امروزه بهترین آجرکاشی در کاشان تولید می‌شود از این‌رو به کاشی معروف است.

کوزه از گل رس ساخته می‌شود: کوزه ظرف آبخوری است که برای خنک نگهداشتن آب یا ذخیره آن ساخته می‌شود. ایرانیان آن را نیز با نقوشی و خطوطی منقش می‌کنند؛ کوزه قمی به خاطر اشکال جالبش معروف است. در موقع پختن آنها را مستقیما در آتش قرار نمی‌دهند بلکه دور آن را گل‌اندود می‌کنند تا گرما به صورت تدریجی و متوسط بدان برسد. ایرانیان قبل از اینکه از یک کوزه استفاده کنند آن را مملو از گلاب می‌کنند که بوی آن برای هفته‌ها همچنان باقی می‌ماند. علاوه بر کوزه‌های منقش و جالب، در این میان کوزه‌های رسی بدشکل و بدقواره‌ای هم وجود دارد که آدم را یاد آغاز این صنعت در این مملکت می‌اندازد و قابل مقایسه با دیگ‌های گلی بدقواره‌ای است که در خرابه‌های شهر راجس (ری) به دست آمده است.

بهترین و ارزان‌ترین صابون از برک ساخته می‌شود و خصوصا در شهر قم به عمل می‌آید. در ایالات خزری صابون نرمی از روغن زیتون تولید می‌شود.

خاتم‌سازی یکی از فنونی است که از هند یا چین وارد ایران شده است؛ از این فن برای تزئین میزها، صندلی‌ها و چهار پایه‌ها و غیره استفاده می‌کنند. شیرازی‌ها و اصفهانی‌ها چیزهای جالبی از این نوع با قیمت‌های ارزان می‌سازند. خصوصا آنها اشکال قرینه‌ای را که تو در تو شده و به‌طور هماهنگ همدیگر را قطع کرده خاتم‌کاری می‌کنند؛ بر روی بشقاب‌های نازک این اشکال به فراوانی دیده می‌شود که جزو اسباب و اثاثه چوبی هستند. من زیبایی درها، صندلی‌ها و غیره را در قصرهای شاهی تهران بارها تحسین کردم.

در اصفهان صنفی از نقاشان هستند که فقط چیزهایی از قبیل مقوا، آیینه جیبی، دوات، جلد کتاب و غیره را نقاشی می‌کنند. این تصاویر ریز و مینیاتوری گل‌ها، پیچک‌ها و گروهی از حیوانات و انسان‌ها بسیار دلچسب و قرین به طبیعت است، جز چشم‌انداز آن که اصول آن را ایرانیان نظیر چینیان یاد نگرفته‌اند. رنگ این مینیاتورها که مشحون از روغن جلایی ساخته شده از سندروس و روغن بزرگ و نفت است، بسیار روشن و دلچسب و عالی است. قیمت این تابلوها بر طبق استادی نقاش آن فرق می‌کند و اغلب قیمت‌های گزافی دارند مثلا برای یک آیینه جیبی ۵۰ دوکات می‌گیرند؛ این گنج‌ها با اشتیاق تمام در معرض دید اروپاییان قرار می‌گیرد و این موارد هم بسیار استادانه عرضه می‌شود و انتظار می‌رود که تماشاکننده تحت تاثیر غرابت هنری کار کیسه‌اش را شل کند.

شاه برای کنترل جریان مداوم پول مجدانه تلاش می‌کند که الگوی اروپایی کارخانه‌های آن را تقلید کند. حکومت در زمان اختلافات انگلیس و ایران به شدت سعی کرد که مملکت را از زیر یوغ بازارهای انگلیس نجات دهد. امیدهای واهی در دل‌ها افتاد. آنها خیال می‌کردند که با یک کارخانه کوچک بافندگی می‌توانند با کارخانه‌های عظیم انگلیسی رقابت کنند. وقتی که یک کارخانه کوچک کاغذسازی ایجاد کردند و هنوز در مراحل ساختمانش بود شاه از مدیر آن پرسید که تولید کاغذ به وسیله آن امکان دارد یا نه؟ و مدیر آن بلافاصله جواب داد: «بله قربانت گردم، در عرض چند سال ما کاغذی بیرون خواهیم داد که لنگه آن در تمام فرنگستان (اروپا) پیدا نشود.» پیداست که نتایج این کوشش‌های پراکنده که در آن مبالغ هنگفتی از پول حیف و میل می‌شد آنچه را که انتظارش می‌رفت، نبود. من اغلب فرصت‌هایی داشتم که نظرات خودم را در این خصوص به عرض شاه برسانم، اما حاصل این همه فقط و فقط ناسپاسی و بدگویی بود و بس؛ چون به عنوان یک نفر اروپایی در مظان این تهمت بودم که می‌خواهم سنگی در راه شکوفایی صنایع داخلی بیندازم و بعدها نیز وقتی همه چیز به همان صورت که من پیش‌بینی کرده بودم رخ داد دیگر غرورشان اجازه نمی‌داد که طبق موازین عدل و انصاف به خطای خود اقرار کنند.

دلایل من در این باره که چرا یک صنعت که ناگهان از خارج وارد مملکت می‌شود نمی‌تواند پابگیرد به این قرار بود و هست: در وهله اول نیروی کار لازم برای چنین کارخانه و صنعتی در داخل وجود ندارد. جمعیت کم این مملکت هنوز به هیچ‌وجه نمی‌تواند تمام زمین‌های مزروعی و قابل استفاده مملکت را زیرکشت ببرد؛ پس در این صورت می‌بایست بازوانی را که بدون این صنایع هم باز کفاف کار کشاورزی مملکت را نمی‌داد از کشت و فلاحت دور نگاه دارند. حال هرگاه می‌خواستند برای جبران این نقیصه از اروپا کارگر وارد کنند، اینها یا تحت تاثیر آب و هوا و شرایط زیستی غیرمعتاد از پا درمی‌آمدند یا بر اثر گوشه‌نشینی و کناره‌گیری رایج در مشرق زمین به میخواری می‌پرداختند و جسما و روحا نابود می‌شدند؛ از همه اینها گذشته چه چاره‌ای می‌شد برای دزدی‌ها و خیانت‌های بی‌حد و حصری که در کار اداره این‌گونه موسسات می‌شود، کرد.هرگاه در خود اروپا کارخانه‌هایی که به خرج دولت اداره می‌شود موفقیتی ندارند از چنین تاسیساتی در ایران دیگر چه انتظاری می‌شود داشت! سرانجام وارد کردن همه ماشین‌ها و دستگاه‌ها و همچنین کلیه وسایل یدکی از این راه دور با این جاده‌های ناهموار کشور چنان مشکلاتی در بردارد که برطرف کردن آنها به سهولت انجام نمی‌گیرد؛ ولی به هر حال با چنان مخارج سرسام‌آوری توام است که از پیش امکان هر نوع سوددهی چنین تشکیلات و سازمان‌هایی را منتفی می‌کند. توصیه من این بود که دولت صنایع خصوصی را حتی‌المقدور تقویت و تشویق کند، ولی بیش از همه توجه خود را باز به کار کشت و زراعت معطوف دارد و به استخراج معادن غنی خود بپردازد؛ آنگاه با مبادله محصولات داخلی با مصنوعات اروپایی با گذشت زمان بیلان و جمع و خرجی به نفع ایران پدید آورد. ولی خوب همان‌طور که گفتم کسی توجهی به پیشنهادهای من نکرد. پیشه‌وران و مکانیک‌های روسی و فرانسوی را به خدمت گرفتند و تعدادی کارخانه برپا کردند:

از جمله (۱) کارخانه شمع گچی. فکر می‌کردند که با وجود مرغوبیت پیه می‌توانند شمع گچی را به بهای نازل تولید کنند. برای تهیه اسید سولفوریک محفظه مخصوص پوشیده از سربی ساختند که قوی‌تر از اسیدی که در لیموناد هست نمی‌توانست اسیدی تولید کند؛ دست‌های ناتوان و غیرماهر کارگران پرس‌ها را خراب کرد و پس از خرج کردن بیش از هشت هزار تومان سرانجام توفیق یافتند که چند کیلو شمع با مهر ایران و علامت سلطنتی بسازند. اما بدگویان چنین عنوان می‌کردند که پیه آن شمع‌ها از اروپا وارد شده است؛ به هر حال حقیقت هرچه باشد مدیر اروپایی کارخانه به دریافت خلعتی از شاه مفتخر شد. هیچ دیگر، تمام داستان کارخانه شمع‌سازی به همین جا خاتمه یافت.

(۲) کارخانه کاغذسازی. چسبیده به حصار شهر تهران، یعنی جایی که آب به اندازه کافی یافت نمی‌شود برپا گردید چند نفر کارگر نیز برای این کارخانه از روسیه خواستند. کوشش‌های ناموفق برای ساختن کاغذ از کهنه‌پاره چندین سال متمادی طول کشید تا اینکه سرانجام از پنبه خالص چند برگ کاغذ خاکستری ناهموار تهیه و عرضه شد. در این میان تعدادی از کارگران خارجی مردند و بقیه هم دچار زوال و تنبلی شدند و در نتیجه کارخانه تمام و کمال از کار افتاد. از کارخانه کاغذسازی که در قرون سیزدهم و چهاردهم میلادی ظاهرا در خراسان رونق داشته هیچ باقی نمانده مگر چند موسسه کوچک مقواسازی که در اصفهان به کار اشتغال دارند.

(۳) کارخانه شیشه‌سازی. برای یک کارخانه جدید شیشه‌سازی دو کارگر برجسته از فرانسه گمارده شدند ولی اینها در این دیار کمتر می‌توانستند اطلاعات خود را به کار گیرند؛ زیرا نتوانستند خاک مقاوم در برابر آتش را پیدا کنند. ولی همان کار کوتاهشان این فایده را داشت که ایرانیان بعضی از رموز کار را از آنها آموختند و در تولید شیشه محلی خود به کار بردند.