امروز در تاریخ- ایران در ورطه سیاست بینالملل-۷
ماموران کمپانی هند شرقی نیرومندتر از ماموران سیاسی
کمپانی هند شرقی از پدیدههای ویژه تاریخ سیاست است. این نهاد بازرگانی و سیاسی تاسیس شده توسط برخی از بازرگانان انگلیسی، در دورهای توانست علاوه بر متقاعد کردن سیاستمداران انگلیسی، دولت را نیز همراه خود سازد. به این ترتیب بود که هند به دست انگلیسیهای بازرگان افتاد و نیروی بزرگ برای حفاظت از آن تشکیل شد. ماموران کمپانی هند شرقی در ایران پراکنده بودند و در مناطق مختلف حضور داشتند و گزارشهای تهیه شده را به ماموران انگلیسی میدادند. آنچه در چند شماره خواندید و اینک آخرین بخش آن پیش روی شماست تحلیل تاریخی است از فعالیتهای این کمپانی در ایران که از کتاب «فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی» نوشته «غلامحسین میرزا صالح» اخذ شده است.
ممتازالسلطنه که نگران سمت خویش بود ضمن قطع رابطه با میرزاعلیقلی خان و حسین علاء از بالفور میخواهد که خوشخدمتی او را به اطلاع وثوقالدوله برساند.
کاکس در اواخر نوامبر به جمعبندی درخواستهای ایران پرداخت.
تعدادی از این موارد در زمان جنگ از طرف ایران مطرح شده بود. تقاضاهای ایران عبارت بود از: شرکت در کنفرانس صلح، الغای عهدنامهها و امتیازات مغایر با استقلال و تمامیت ارضی ایران، جبران خسارات وارده در مدت جنگ، عدمدخالت در امور مالی ایران، حق تعیین تعرفههای گمرکی، بازنگری در معاهداتی که هنوز معتبر شناخته میشوند، لغو کاپیتولاسیون، عقد قراردادهای جدید بازرگانی و برقراری تعرفههای گمرکی با توجه به آزادی تجارت، بازنگری در خطوط مرزی و اخذ غرامت از متجاوز. البته طرح چنین درخواستهایی از سوی مقامات ایران تازگی نداشت.
اهتمام هفده کابینهای که از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۹ زمام امور را به دست گرفت آن بود که از میزان دخالت دولتهای دیگر در امور ایران بکاهد، قرارداد ۱۹۰۷ را باطل سازد، به تجاوز کشورهای همسایه خاتمه بخشد، شهرها و سرزمینهای از دست رفته را از روسها بازپس بگیرد. کشورهای دیگر را وادار نماید که به استقلال و تمامیت ارضی ایران احترام بگذارند، به امور مالی مملکت سر و سامان بخشد و ارتشی ملی تاسیس کند. هر گاه این قبیل موضوعات از طرف کابینه مورد اعتماد بریتانیا مطرح میگردید با نظر مساعد مورد توجه قرار میگرفت و در غیر این صورت با آن مخالفت میشد.
اینک نیز از موضوع و لحن دعاوی یادشده چنین به نظر میرسید که ایران در اندیشه تثبیت موقعیت خود و در پی کسب حمایت بینالمللی است. مقامات انگلیسی به خوبی میدانستند که اگر ایران خواستههایش را مطرح سازد، موقعیت آنان در کشوری که مایل بودند با عدمدخالت کشورهای دیگر، همچنان دور از مخاصمات بینالمللی باشد به مخاطره میافتد؛ بنابراین ضرورت داشت که درخواستهای ایران تا حدی تعدیل شود. وزارت امور خارجه انگلیس پیشاپیش درباره رئوس سیاست بریتانیا در ایران طرحی آماده کرده و بیشتر نکات مورد ادعای ایران را در آن گنجانده بود. مقامات انگلیسی امیدوار بودند که لحن سخنرانی ایرانیان در کنفرانس صلح مصالحهجویانه باشد و از طرح سیاست آینده کشورشان در کنفرانس خودداری ورزند. بخش اعظم لوایح بریتانیا در مورد ایران به وسیله لنسلوت آلیفنت، هارولد نیکلسون، ائر کرو، چارلز هاردینگ، کاکس و آرنولد جوزف توینبی تهیه گردید و براساس این گزارشها امپراتوری بریتانیا مدعی بود که قصد دارد در صورت امکان، با تایید ایران به عنوان دولتی طرفدار متفقین، در امور داخلی بعد از جنگ آن کشور مشارکت داشته باشد. یادداشتهای تهیهشده در وزارت امور خارجه در سه زمینه حائز اهمیت بود. در بخش اقتصادی و در باب دعاوی ایران در مورد غرامت جنگی، بازپس گرفتن مناطق از دست رفته، تاسیس راهآهن و اصلاحات مالی و گمرکی. بریتانیا انتظار داشت که این قبیل مسائل با همکاری مشترک ایران و انگلیس حل و فصل شود. انگلیسیها بهخصوص در زمینه حفظ حق بهرهبرداری شرکت نفت انگلیس و ایران حساسیت به خرج میدادند. با راهآهن سراسری هم مخالفت میورزیدند و فکر میکردند که ممکن است برای تجاوز به هند مورد بهرهبرداری قرار گیرد. در قضیه کاپیتولاسیون نظر موافق ابراز نشد و مقامات انگلیسی معتقد بودند تا زمانی که نظام حقوقی ایران اصلاح نشده باید شیوه قضاوت کنسولی تداوم یابد. در باب غرامت جنگی (شامل مبلغ ناچیز هفت هزار پوند از روسیه، ترکیه و آلمان) بریتانیا ادعا داشت که ایران خود باید بابت لطمات جانی (۳۶۰۰ کشته که اکثرشان هندی بودند) و خسارات مالی که به خاطر ناتوانی حکومت آن کشور در سرکوب شورشهای محلی و عملیات چریکی آلمانیها متحمل شده، تاوان بپردازد. بریتانیا مخالف طرح قضیه شیخ محمره و جزایر مورد ادعای ایران در کنفرانس صلح بود و از حفظ وضع موجود حمایت میکرد.
امپراتوری انگلیس گریزی نداشت جز آن که به یکی از پنج گزینه خود تن دهد: ترغیب کنفرانس صلح به راکد گذاشتن مساله ایران و واگذاری امور آن به بریتانیا، احاله امور ایران به دولت دیگری که ایرانیان خواستار آن هستند، سپردن کنترل آن کشور به دولت دیگر به تشخیص بریتانیا، اقدام در جهت تحت قیومیت درآوردن ایران و در صورت مخالفت کنفرانس صلح با این امر، واگذاری قیمومیت آن به کشوری که خود تابع انگلستان باشد. هر یک از این موارد موافقان و مخالفانی داشت و مهمتر از همه آن که کنفرانس صلح با خارج کردن مساله ایران از دستور کار خود مخالف بود.
حکومت هند از اصل با طرح چنین گزینههایی ضدیت میورزید. اخلاف کارگزاران کمپانی هند شرقی که در شناخت شرایط حاکم بر منطقه خاورمیانه بسیار کاردانتر از هموطنان خود در لندن بودند، راهحل مشکلات موجود در ایران را صرفا در برقراری روابط دوستانه و آزاد گذاشتن ایرانیان در اداره امور خود میدانستند. اندیشهای که در لندن گوش شنوایی نداشت.
دولت انگلیس مصمم بود منافع خود در ایران را بدون دخالت قدرتهای دیگر حفظ کند، سیاستی که در طی یکصد سال گذشته حاکم بر مناسبات دو کشور بود. حال چنانچه ایران موفق به جلب توجه کنفرانس صلح نسبت به دعاویاش میشد بریتانیا ناگزیر میگردید سیاست سنتی خویش را تغییر دهد. لرد کرزن که در زمان اقامت بالفور در کنفرانس صلح، معاونت وزارت خارجه را به عهده داشت، امیدوار بود که پس از منزوی کردن هیات اعزامی از سوی دولت ایران، با تاکید بر کمک مالی در زمینههای مختلف، نمایندگان آن کشور در کنفرانس صلح را آماده گفتوگو با بریتانیا سازد. کرزن نیز مانند سرچارلز مارلینگ، مشاور وزارت خارجه تصور میکرد که ایران نیازمند حمایت بریتانیا است و تنها چند عنصر رادیکال با برنامه بازسازی و سیاست حمایتی انگلستان مخالفت میورزند. چارلز مارلینگ در یادداشت ۲۸ دسامبر ۱۹۱۸ با اطمینان ادعا کرد:
مطمئن هستم ایرانیان و حتی دموکراتهای متعصب که مانند اعضای اتحاد و ترقی ترکیه اصالت دارند، به خوبی میدانند ما دوستان واقعی آنها هستیم. ایرانیان فقط به کمی وقت احتیاج دارند که بر سر عقل بیایند.اعضای هیات نمایندگی ایران مورد تایید بریتانیا نبودند و از سیاست مستقلی پیروی میکردند. وثوقالدوله نیز از آنان حمایت نمیکرد و با توسل به ترفندهای مختلف موانعی بر سر راهشان میگذاشت؛ بنابراین طبیعی به نظر میرسید که لرد کرزن هم به نمایندگان ایران روی خوش نشان ندهد. مقامات حکومت هند بر عکس اعتقاد داشتند که لندن باید مدارا پیشه کند. آنها به خوبی میدانستند که در ایران روحیه ناسیونالیستی اصیلی شکل گرفته است و به دیپلماتهای وزارت امور خارجه توصیه میکردند که بهرغم آشفتگی حاکم در ایران، با گروه جدید نخبگان سیاسی از در سازش در آیند.
ارسال نظر