امیرکبیر صدراعظم نامدار ایرانی در سیاست خارجی و در شرایطی که دولت‌های روس، انگلیس و عثمانی به دلایل گوناگون ادعای مالکیت بر اراضی ایران را داشتند برای اثبات مالکیت ایران بر یکی از مناطق به مساله پرداخت مالیات آن منطقه به ایران اشاره می‌کند و هشدار می‌دهد جداسازی آن منطقه نباید به معنای عدم پرداخت مالیات به دولت باشد. این نامه یکی از ده‌ها نامه‌ای است که امیرکبیر به دولت‌های روس و انگلیس نوشته است. شرحی که آن جنابان در پانزدهم شهر ذی‌حجه‌الحرام قلمی داشته بودند واصل و استحضار از مضامینش حاصل گردید اینکه در طی آن نوشته بودند که قشون ایران در جزیره محله مخالف اسطاطس‌کو(وضع موجود) است که مامورین واسطه تکلیف کرده‌اند و گویا از عهدنامه ارزنه‌الروم چنین استنباط کرده‌اند که فقط جزیره‌الخضر تعلق به دولت ایران دارد و جزیره محله را خارج از جزیره‌الخضر شمرده‌اند و خواهش کرده بودند که قشون را از آنجا عودت داده، اگر امنای دولت ایران ادعا دارند یا می‌توانند دلایل بیاورند که جزیره مزبوره باید داخل ملک ایران باشد، آنچه لازمه غور و ملاحظه است دولتین واسطتین به عمل خواهند آورد.

و نیز اشعار شده بود که هرگاه دولت عثمانی هم بخواهند معامله به مثل نمایند، در چنین وقتی در پیروی شکایات دولت ایران زمام اختیار از دست آن جنابان بیرون خواهد رفت. در این وقت با کمال توقیر و احترام به جواب مصدع می‌آید.

اولا در باب رد فقره اسطاطس‌کو جواب آن است که در اصفهان حسب‌الامر نوشته شده.

ثانیا این معنی کمال وضوح را دارد که اولیای دولت ایران می‌توانند آن جنابان را که به حسن انصاف متصف‌اند به شهادت بخواهند که از بدو شروع تعیین خط سرحد بل پیشتر تا حال، امری را که مخالف نص صریح عهدنامه مبارکه باشد، اقدام نکرده‌اند و مصدر تجاوزی به خاک آن طرف نشده‌اند.

اما تجاوزی که از آن طرف به قطور و آخورک و تابنات و دهات کردستان و سایر شده است، آن جنابان به خوبی استحضار دارند و بر همه کس هم ظاهر و آشکار است که گماشتگان دولت ایران به هیچ وجه به خاک دولت عثمانی تجاوزی نکرده‌اند تا آنها استحقاقی به مقابله به مثل داشته باشند؛ و اگر مداخله در جزیره محله متصرفی ملک قدیمی این دولت شده به طرز مستمر بوده، برای آنها سندی نمی‌شود.

ثالثا، در باب جزیره محله نوشته بودند دلایلی که اولیای دولت ایران دارند بیاورند که آنجا داخل ملک ایران است. با اینکه تصرف دائمی و ملکیت حقیقی را دلیلی لازم نیست و آشکار است که جزیره محله که بدون حرف و گفت‌وگو جزو جزیره الخضر و ملک طلق و متصرفی عشایر چعب (بنی کعب) است، از امور واضحه و بدیهیه است به طوری که، هیچ‌وقت آنجا محل گفت‌وگو و موضوع و خارج از جزیره الخضر نبوده است و پیوسته در تصرف عشایر چعب ایل متعلقه معروفه باج‌سپار ایران بوده است.والی امروز مالیات دیوانی را به ایران داده و در عهد حکومت معتمد مرحوم هم قشون ایران در همان جزیره محله متوقف بوده است، دلیل کافی خواهد بود؛ و اولیای این دولت امروز می‌شنوند که درویش پاشا جزیره محله را که ملک طلق و متصرفی این دولت است می‌خواهد متنازع فیه کرده و پیش افتد تا خللی به آزادی کشتی‌های این دولت که حق آزادی در شط‌العرب دارند، برساند و حال آنکه هیچ وقت از کمال وضوح سببی نداشت که جزیره محله در جایی ذکر شود. زیرا که الی یومنا هذا کسی ادعایی بر آنجا نداشته که ذکری و قیدی جداگانه یا گفت‌وگویی لازم داشته باشد و این اوقات هم بودن قشون در آنجا محض برای فتنه و آشوبی بود که در کاغذ فسادآمیز درویش پاشا حادث شد و مشایخ آنجا به اغوا و تحریک همان نوشته از در طغیان و عصیان درآمده بودند و معلوم است که از لوازم ضروریه هر دولت و مملکت است که رفع فتنه و آشوب از مملکت خود نماید.

اما حالا که آن جنابان تکلیف می‌نمایند که قشون خود را از محله بردارند، فقراتی را لزوما و وجوبا می‌نویسد. اولا خللی در ارکان تصرف و حق مالیات این دولت کما فی‌السابق در جزیره محله نباید روی دهد و به همان حالت تصرفی این دولت بی هیچ‌گونه مداخله کارگزاران عثمانی باقی باشد. ثانیا دولت عثمانی اعادت قشون را از محله جزیره مایه اختلالی یا سند ادعایی برای خود قرار ندهد و من بعد مراجعت قشون را مستمسک حرف و ادعایی ننمایند.و بدیهی است که اولیای این دولت را اطمینانی از متوسطین لازم است. در صورت اطمینان که به مخمصه جدیدی از طرف کارگزاران دولت عثمانی در این باب دو چار (دچار) نخواهند آمد، حکم مراجعت قشون را از محله فقط برحسب تکلیف دوستانه آن جنابان موقتا در این اوقات که حرف تعیین حدود در میان است حکم خواهند کرد. چون لازم بود، اظهار شد.