تاریخ ژاپن - نگاهی تازه به اصلاحات میجی در ژاپن-بخش آخر
استراتژیهای متفاوت در شرایط متفاوت
نکته آن بود که کار و زندگی در روستا سختتر بود- دستکم از نظر جسمانی و بعد وفاداریهای خانوادگی هم جای خود را داشت. زنان بینوایی که در کارخانههای حریربافی یا نختابی اطراف دریاچه سووا کار میکردند (جایی که امروز یک مرکز بزرگ صنایع الکترونیکی است) ناامیدانه صرفهجویی و پسانداز میکردند تا چیزی به پدر و مادر خود برسانند و از طریق راههای پربرف و کورهراههای خطرناک کوهستانی و پرتگاههای کشنده به خانه برمیگشتند تا به آنها کمک کنند. سالها بعد، وقتی درباره این سالهای جهنمی با آنها صحبت میکردند، بیشترشان فقط جنبههای خوش و خوب آن روزگار را تعریف میکردند. این، در واقع، نوعی واکنش طبیعی برای بقا است- ما همواره میل داریم که درد و رنجها را فراموش کنیم؛ ما اصرار داریم که جنبههای مثبت را مورد تاکید و تشدید قرار دهیم.
وضع مردها بهتر بود. دستمزد بیشتری میگرفتند و قدرت چانهزنیشان هم بیشتر بود. در این زمینه ژاپن چندان تفاوتی با کشورهای صنعتی شونده اروپا نداشت- فقط اندکی بدتر از آنها بود، دست کم در اوایل کار کارگران کارخانهها و به طور کلی تمام کارگران صنایع، نوعی نژادپستتر محسوب میشدند، مانند راندهشدگان بوراکومین و به راستی بعضی از آنها احتمالا از تیره خود بوراکومینها بودند.
حساب آنها از دیگران جدا بود: «طبقه پست»، «حقیر»، «بیپایه»، «شکستخورده»، «هرزه»، «ولگرد» و بسیاری صفات دیگر مانند اینها چیزهایی بود که به کارگران صنعتی نسبت میدادند. مادران، بچههای خود را از کارگران کارخانه میترساندند - همانگونه که از غول و لولو میترساندند- و آنها را تشویق میکردند که تا میتوانند درس بخوانند تا به سرنوشت شوم کارگران کارخانهها دچار نشوند.کارگران صنعتی در برابر این اتهامات برای کسب جایگاه و حیثیت اجتماعی مناسب به مبارزه برخاستند- نه چندان برای کسب حقوق و اختیارات بلکه برای کسب حیثیت اجتماعی شعار آنها هم این بود: «کارگر معدنکار را تحقیر نکنید. زغالسنگ را نمیتوان از کشتزار گندم به دست آورد.» (و هنگامی که نمیتوانستند به اندازه کافی ژاپنی برای کار در معادن پیدا کنند، به ویژه در زمانهای جنگ، از کرهایها و چینیها برای کار در معادن استفاده میکردند. بنابراین، تصادفی نیست که در طول تاریخ کارگران معادن اغلب برده بودند. پس از شکست ژاپن در سال ۱۹۴۵، این بردهها از معادن بیرون زدند و تولید زغالسنگ- که منبع اصلی انرژی در ژاپن بود- از ۴-۳ میلیون تن در ماه به یک میلیون تن کاهش یافت. نیازی به گفتن نیست که دیگر نمیشد ژاپنیها را به کار معدن گماشت. آنها به کارهای بهتر عادت کرده بودند و مهمتر از این حالا دیگر آزاد بودند. ژاپن هم مانند دیگر کشورهای صنعتی پیشرفته ظاهرا مساله را با روی آوردن به نفت حل کرد.
در امتداد ابتکارهای دولتی و تعهد همگانی به معدنسازی کشور، این اخلاق کار و این ارزشهای شخصی چیزی را ممکن ساختند که از آن به عنوان «معجزه اقتصادی ژاپن» یاد میکنند. چنان به نظر میرسید که گویی تمام جمعیت ژاپن سپری شدن زمانه ساموراییها و ارزشهای خاص آنها را مورد تایید قرار داده است. البته اشتباه خواهد بود اگر این نظام اعتقادی را عام و همه پسند بدانیم، ولی هر نوع درک جدی عملکرد ژاپن الزاما باید بر پایه پدیده فرهنگی خاص استوار باشد که حاکم بر سرمایه انسانی آن کشور بود.
این در واقع شخصیت ملی ژاپن بود که تکنولوژیهای غربی را زیرکانه با شرایط آن کشور سازگار ساخت و از چیزی اندک، محصول فراوانی به دست آورد و این محصول خارقالعاده را با دستهای مردمی تولید کرد که در کشورهای دیگر، احتمالا به خرابکاریهای انبوه و خروج از صحنه روی میآوردند. آنهایی که از مقاومت شدید نیروهای مسلح ژاپن در آخرین ماههای جنگ جهانی دوم حیرت میکردند و آن را به حساب تعصب کور یا انگیزشهای انتحاری میگذاشتند در اشتباه بودند.
ژاپن جامعهای است که در بطن آن مفهوم وظیفه و تعهد جمعی، در تمام عرصهها، سوای فردگرایی رایج در غرب است. فردگرایی امتیاز بزرگی بود برای جستوجوی ثروت اقتصادی در قرنهای پیش از انقلاب صنعتی، نه فقط در اروپا بلکه، چنان که دیدیم، در ژاپن دوره حکومت نظامیان توکوگاوا. اما هنگامی که ژاپنیها جادهای را که قرار بود بپیمایند به چشم خود دیدند، ارزشهای جمعی آنان به صورت دارایی هنگفتی درآمد (و نوعی وسوسه عظیم).
یکی از اشتباههای کلی تاریخ به اصطلاح علمی آن است که فرض را بر این قرار میدهد که فضلیتهای امروز الزاما باید فضیلتهای فردا هم باشند و یک عامل معین اگر زمانی مثبت بوده است، باید همیشه مثبت بماند و نتایج مطلوب را به بار بیاورد. تاریخ واقعی چنین نیست.
شرایط لازم برای شروع حرکتهای اقتصادی و توسعه بعدی آنها همانند شرایط لازم برای تحرک سریع کشتیهای جستوجوگر و راهگشا و سپس نبرد ناوهای سنگین و پرقدرت نیست. راز موفقیت ژاپن نهفته در مبارزه موفقیتآمیز بر ضد تحجر و گذشتهپرستی در زمان حکومت نظامیان و ادامه نوعی تلاش ملی در زمان حکومت میجی و جانشینان آن است. استراتژیهای متفاوت در شرایط متفاوت.
ارسال نظر