خــاطــرات- خاطرات ناظمالاسلام کرمانی از انجمن سری -۱۸
تجار علیه مسیونوز و عینالدوله
ناظمالاسلام کرمانی از روشنفکران اواخر دوره قاجار بود که همت کرده و خاطرات خود از رویدادهای عصر خویش را نوشته است. وی در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان بحثهای مربوط به روزگار اواخر دوره قاجار را از نشستهای انجمن سری ایران مکتوب کرده است که بخشهایی از آن را میخوانید.
تحصن تجار در حرم حضرت عبدالعظیم (ع)
ناظمالاسلام کرمانی از روشنفکران اواخر دوره قاجار بود که همت کرده و خاطرات خود از رویدادهای عصر خویش را نوشته است. وی در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان بحثهای مربوط به روزگار اواخر دوره قاجار را از نشستهای انجمن سری ایران مکتوب کرده است که بخشهایی از آن را میخوانید. جلسه دهم
روز ۲۲ صفر ۱۳۲۳ انجمن در خانه آقا سید برهان تشکیل و انعقاد یافت. یک راپورت خوانده شد که جمعی از تجار پناه بردهاند به زاویه مقدسه حضرتعبدالعظیم و میگویند: مسیو نوز بلژیکی که رییس گمرک ایران و مستخدم سلطان است، زیاده از آنچه تعرفه گمرکی قرار داده است از مالالتجاره اخذ میکند و عمالش در سرحدات اجحافات فوقالطاقه و خلاف قانونی وارد میآورند، عینالدوله هم به صرافت و لجاجت با علما و ملاحظه پولی که از نوز میگیرد جوابی به تجار نمیدهد، تا آنکه آخرین عریضه که تجار به توسط سعدالدوله در خصوص شکایت از نوز دادند عینالدوله نخوانده جواب داد که: این لوطی بازیها چیست که تجار میکنند؟ تمامشان را دهنه توپ میگذارم. این حرف بر وزیرتجار که سعدالدوله است گران آمده، گفته است: پس خوب است مجلسی در دربار تشکیل دهید و به عرایض تجار رسیدگی کنید. عینالدوله خواهی نخواهی به تشکیل مجلسی اذن داده، مجلس در دربار منعقد گردید. هفت نفر از تجار حاضر شدند از رجال درباری هم چند نفری از قبیل وزیر مخصوص و علاءالملک و دبیر حضوری و جمعی دیگر حاضر بودند. مسیو نوز را حاضر کردند. یک نفر از تجار چند قطعه پارچه به عنوان مستوره و نمونه در دست گرفته، آن نقطه و محلی را که رییس گمرک سرحد مهر کرده و تعیین گمرک آن پارچه را نوشته، به زیر دست خود گرفته طرف دیگر آن پارچه را به نوز نشان داده و گفت: گمرک این پارچه قدر است؟ نوز نگاهی به آن کرده و نظر به کتابچه نموده و گفت این پارچه مثلا سی شاهی است. پارچه دیگری را نشان داده گمرک آن را دو هزار و هکذا، چند پارچه را، که نشان دادند به حدی معین جواب داد. تجار مهر و خط رییس محل را ارائه دادند که خیلی تفاوت داشت. کتابچه با ماخوذی، مثلا دو هزار را بیست و پنجهزار و سی شاهی را دو تومان و هفت هزار را هفت تومان، به انواع مختلفه گمرک گرفته بودند از آن قرار خسارت تجار از چند کرور تجاوز کرده بود. پس از تحقیقات و صدق ادعای تجار، نوز حالش دگرگون شده چند کلمه مهمل تکلم نمود. حاضرین همگی ملتفت شده اما چیزی نگفتند، اهل مجلس برخاسته، بعضی رفتند و بعضی ماندند، باز تجار تجدید سخن نمودند.در این اثنا کلمه رکیکی از دهان نوز بیرون آمد که در این مملکت به آن فحش میگویند و آن را بد میدانند، دیگر به اعتقاد نوز چه بوده است خود داند و آن عبارت «پدر سوختهها» بود.چه اگر نوز این عبارت را تجزیه و تفسیر میکرد هر آینه عبارتی راست و صحیح بود؛ چه قاجاریه پدر ما را سوختند که سهل است،همه چیز ما را سوختند. لکن علیالظاهر این لفظ مرکب که از دهان نجس او درآمد یک لفظ بسیطی بود که عبارت از فحش بود نه مرکب خبری. بالجمله علاءالملک که در آن وقت از رجال دولت و وزیر علوم و از سادات طباطبایی و مقرب در نزد مظفرالدین شاه بود، روکرد به سعدالدوله و گفت هنوز هم ملاحظه میکنید؟
سعدالدوله وزیر تجار جواب داد: چه بگویم این مردک عینالدوله خودش شنید.
علاءالملک گفت: شاید نشنیده باشد. وزیر مخصوص هم بیمیل نبود که در این مجلس اهانتی از مسیو نوز بشنود. لذا در مقام تایید کلام علاءالملک برآمده و گفت: گویا عینالدوله نشنیده باشد. سعدالدوله مجبور گردید که به عین الدوله اظهار کند، لذا رو کرد به عینالدوله و گفت: نوز حق ندارد که به تجار محترم مسلمان فحش بدهد. عینالدوله از شدت حرص به پول و طمع، به مسامحه و بیاعتنایی گذرانیده اهل مجلس متفرق شدند.
تجار که حقانیت خود را مدلل نموده و کسی به عرایض و تظلمات آنها گوش نداد، عازم شدند بروند و ملتجی به زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم بشوند. روز بعد از آن را برای اتمام حجت و گرفتن دستورالعمل و تحریک اجزای انجمن مخفی رفتند منزل آقای طباطبایی، آقا میرزا سید محمد، جنابش را مسبوق و مطلع بر واقعه نمودند و از عزم خود آگاه ساخته.
سعدالدوله از این قصد تجار با خبر شده یک مجلد کلامالله برای آنها فرستاده و آنها را قسم داد که یک روز دیگر به او مهلت دهند، بلکه در این خصوص طریق اصلاحی دست آرد و خودش به دربار رفت که شاید به عینالدوله بگوید که در دفع این غائله چاره نماید. قریب چهار ساعت منتظر جواب شد که شاید جوابی کافی بشنود. عینالدوله به مسامحه و مماطله گذرانیده واقعه را اهمیت نداد و وقعی بر آن ننهاد.
تحصن تجار به زاویه مقدسه
تجار که از همه جا مایوس شده، روز سهشنبه نوزدهم ماه صفر ۱۳۲۳ به زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم پناهیدند.
سعدالدوله وزیر تجارت برای آوردن تجار به شهر چند دفعه خودش و چندین مرتبه واسطهاش، نزد تجار رفت که بلکه تجار را عودت دهد که این خبر به سایر شهرهای ایران منتشر نشود و باعث هیجان عامه نگردد. چه تجار سایر بلدان چندین مرتبه در مقام تشکی و تظلم برآمده بودند و مواد هم مستعد بود که به اندک بهانه مشتعل میشدند. خصوصا در این ایام که شاه عازم بود بر مسافرت به فرنگ.
لکن تجارت متقاعد نشده و جواب دادند که جز رسیدگی به محاسبات نوز و احقاق حق ما و رفع ضرر ما دیگر علاجی نیست. تا اینکه ولیعهد محمدعلی میرزا، چند نفر از روسای تجار را خواست و گفت که اعلیحضرت شاهنشاه پدر تاجدارم خیال مسافرت به فرنگ را دارند امروز نمیتوان دست به کار نوز بزنیم، لکن من قول میدهم تا چند ماه دیگر عزل نوز را از شاه استدعا نماییم و حتما به عرایض و تظلمات شما رسیدگی مینمایم.
تجار هم محض ضمانت ولایت عهد و خواهش وزیر تجارت از زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم مراجعت به شهر تهران نمودند.
فیلسوف گفت: این امید ما هم قطع شد پس از آنکه تجار به ریسمان پوسیده ولیعهد به چاه افتادند آقای بهبهانی هم شاید فردا ساکت شود.
نگارنده گفت: آقایان اظهار یاس نکنید سکوت تجار بیشتر موجب هیجان اهل علم خواهد شد. عینالدوله بر طبق ضمانت و قول ولیعهد عمل نخواهد کرد و همین باعث کدورت و نفاق بین عینالدوله و ولیعهد خواهد شد. بگذارید شاه برود، میدان ما وسیع و مانع در جلو ما نخواهد بود. در این دوسه ماهه غیبت شاه ما میتوانیم تمام ایران را بیدار و با خود کنیم، آقای بهبهانی هم روزبهروز جنودش زیادتر و بیشتر خواهد بود.
در این اثنا یکی از حاضرین گفت: راپورتی به انجمن رسیده است که جناب ذوالریاستین در بالای منبر بعض مذاکرات را کرده و عما قریب باعث گرفتاری ما خواهد شد، خوب است در این راپورت تاملی شود. راپورت ملاحظه شد، خلاصه آن از این قرار است:
دیروز که روز ۷ ماه صفر بود، جناب ذوالریاستین، در خانه جناب عندلیب السادات، واقعه در محله شاه آباد کوچه آقا سیدهاشم، در بالای منبر بعض مذاکرات نموده است و حرفهای نگفتنی را گفته است؛ در حالتی که در آن محضر جمعی از رجال دولت از قبیل حاجی امینالسلطنه و امین همایون و بعض دیگر حضور داشتهاند. مناسب این است که اعضای انجمن، ذوالریاستین را چندی از رفتن منبر منع نمایند. بلکه او را مخفی دارند که مراوده با مردم را هم ترک نماید.
حاضرین مضطرب شده واقعه را از جناب ذوالریاستین مستفسر و جدا خواهش نمودند که صورت موعظه را بیان نماید.
ارسال نظر