جلسه نهم

روز دوشنبه ۱۲ صفر ۱۳۲۳- انجمن در خانه نگارنده تشکیل یافت،‌ راپورت‌های چند روزه تعطیل، قرائت شد که از آن جمله بود، محمد علی میرزا ولیعهد وارد طهران شده است و نیز بعض تلگرافات جعلی از طرف علمای نجف منتشر شده است که تعریف و توصیف از عین‌الدوله بوده و مردم را توصیه به اظهار تشکر از عین‌الدوله کرده‌اند و اینکه ما حرکات جناب آقا سید عبدالله را که بر ضد شاهزاده عین‌الدوله است صحیح نمی‌دانیم الی آخره. صورت‌های متعدد از این تلگراف برای هر یک از آقایان فرستاده‌اند.ادیب بهبهانی گفت: من یقین دارم که این تلگراف جعلی است؛ زیرا که تلگرافخانه در دست خودشان است، آنچه بخواهند می‌نویسند لکن عوام را باید فهمانید و ملتفت نمود. فیلسوف گفت: معصوم به ما دستورالعمل می‌دهد که هرگاه اخبار ما که به شما می‌رسد موافق با کتاب خدا است بگیرید و اگر مخالف با قرآن است آنها را واگذارید، بلکه در بعض اخبار است: فاضر بوها علی‌الجدار یعنی اخبار مخالف قرآن را بزنید به دیوار،‌ حالا ما تلگرافات علما را اگر مخالف با مقصود ما است دور می‌اندازیم.ذوالریاستین گفت: علمای اعلام نجف هرگز ترویج از ظالم نمی‌کنند وانگهی ما باید به تکلیف خود عمل نماییم. لوایحی که بنا بود نوشته شود اگر حاضر است قرائت کنید.

نگارنده گفت: آقایان این مختصر عرض مرا بشنوید آن وقت شروع در قرائت لوایح نمایید. من بنده دیروز تلگرافات را دیده، بلکه آنها را یکی از آقازاده‌ها به من داد و گفت: فردا بیایید در خانه آقای آقا سیداحمد که در آنجا مجلس روضه است و آنها را برای مردم بخوانید، چون من دیدم که مضمون آنها با مقصود ما مخالف است، لذا گفتم: این کار از عهده من خارج است چه اولا، من روضه‌خوان نیستم که در مجلس روضه بتوانم تلگرافات را بخوانم. ثانیا، آن که در خانه جناب آقا سیداحمد هواخواهان و دوستان آقای بهبهانی حاضرند و همگی با من بد خواهند شد، به هر طور بود معذرت خواست، حالا لازم است که زودتر جلوگیری کنید و نگذارید مابین آقایان نفاق و خلافی پدید آید که اگر آقای سید عبدالله ذلیل و منکوب شود مقصود ما خیلی به تاخیر خواهد افتاد.

آقایان گفتند: مقدمات کار به خوبی تهیه شده است، احدی اعتنا به این تلگرافات نمی‌کند، عما قریب ناسخ آنها می‌رسد، هواخواهان حریت در کارند، بالفرض چند روزی امر به مردم مشتبه خواهد بود بعدها امر واضح و آشکار خواهد شد.

فیلسوف گفت: من لایحه‌ای نوشته‌ام، اگر امضا کنید به یکی از جراید فارسی ارسال داریم. لایحه را از او گرفته چنین خواندند: (چند سطر از آن لایحه را در این تاریخ درج کنیم.) پس از چند سطری،‌ استبداد ملت را جاهل، کور، ترسو، جبان، ضعیف، منکوب، ذلیل، خوار و بی‌غیرت می‌کند. بالعکس مشروطیت آنان را عالم، بینا، شجاع، باجرات، باقوت، باغیرت، سربلند و بیدار می‌نماید. شجاعت و شهامت فوق‌العاده به آحاد ملت و افراد لشکری می‌بخشد؛ چه تاریخ به ما نشان می‌دهد که از بدو تشکیل سلطنت الی یومنا هذا دولت مستبد مغلوب دولت مشروطه و ملت ظالمانه ذلیل دست عادلانه بوده، ملتی که ذلیل و منکوب پنجه استبداد رجال دولت باشد یک وحشت و جبن طبیعی ابدی به قلوب آنها راسخ گردد و انزجار و تنفر قلبی از هیات دولت ابدا در خویش احساس کند، علم و صنعت عدل و مساوات و تدین و انسانیت مستلزم مشروطیت است، جهل و خرابی و ظلم و بیکاری لازمه استبداد.

از وقتی که نور عدل و مساوات و نور علم و مواسات دین مقدس اسلام، قلوب اقوام و اعراب و طوایف بادیه‌نشین را منور ساخت، از قوت (امرهم شوری بینهم) سلاح پوشیدند و از جام حیات بخش (وشاورهم فی‌الامر) جرعه‌ای نوشیدند و از ندای (انما المومنون اخوه) بیدار شدند و از برکت (یدالله مع الجماعه) قوت و توانایی یافتند، جمیع افراد عرب از رییس و مرئوس و شاه و گدا و مابین خود فرقی ندیدند. همگی خود را حامی اسلام، کفیل اسلام، صاحب اسلام، پدر اسلام، پسر اسلام و مکلف به حفظ آن دیدند. تن خود را جوشن اسلام کردند، اولاد خویش را در مقام ثبات و بقای اسلام دادند.

آن وقت خزائن پرویز را تاراج توانستندی و قیاصره و سلاطین را از تخت و تاج مستعفی داشتندی.